ارسال پاسخ 
 
امتیاز موضوع:
  • 1 رأی - میانگین امیتازات: 5
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
سفر با سفینه ی خیال / خاطرات محرمی
۲۹ آذر ۱۳۸۸, ۰۹:۳۰ عصر
ارسال: #2
RE: سفر با سفینه ی خیال ...
سلام :
محرم سال پیش برای من خیلی خاص بود ، به خاطر شرایط خاص و اتفاقات خاصی که سال پیش تو این ماه افتاد ، محرم 87 برای من خیلی متفاوته اما یه اتفاق جالب ظهر عاشورای سال پیش افتاد ؛
مثل هر سال عاشورا طبق عادت رفتیم مسجد محلمون . خوب میدون مسجد هر سال تو عاشورا پر می شه از دسته های مختلف و دور تا دور میدون هم نذری و ... پخش می کنن اما ضلع شرقی میدون یه چادر بزرگ می زنن و آش رشته پخش می کنن ، خوب آش رشته هم که می دونین طرفدار زیاد داره ؛ صف هم بسیار بسیار طولانی طوری که بعضی وقتا از حرصت پشیمون می شی اما ...
بالاخره بعد از مدت زیادی انتظار 3 یا 4 نفر مونده که نوبت ما بشه از شانس ما نذری دادن تعطیل شد و آقایون دست از کار کشیدند ؛ دلیلش هم این بود که اذان ظهر شد و طبق معمول تو خود میدون نماز خونده شد ...
خوب ... بگذریم از اینکه کمتر کسی بود که صف رو برای خوندن نماز اول وقت ترک کنه ( متاسفانه ) ... به هر حال بعد از 30 دقیقه دوباره کار پخش آش نذری شروع شد ولی نمی دونم چرا ولع آدم ها برای اون یه کاسه آش کوچیک بیشتر شده بود
صف هم به هم خورد و این بار تلفات زیادی داده شد : بند کیف پاره شد کفش یکی جا موند و ...
ما هم که با صبر و شکیبایی ایستاده بودیم چشمتون روز بد نبینه بدجوری ضربه خوردیم !!! هی با این خانوما کنار اومدیم و دندون رو جیگر گذاشتیم ولی ...
یه خانومی که به زور خودشو بین جمعیت جا کرده بود وقت خارج شدن دستش درد نکنه با تمام توانش سعی کرد از بین جمعیت خارج شه که بند کیفش پاره شد و کیفش گیر کرد بین خانوما ، و حواسش رفت پی کیف و ...
بله کاسه ی آشو خالی کرد روی چادر و کفش و ...SadDodgyAngry
خلاصه ؛ اون جا بود که دیگه آمپرم زد بالا و لجم گرفت و از بین جمعیت اومدم بیرون تا سبزی ها و رشته های آویزون روی چادرم رو پاک کنم . بعد از تمیز کاری اولیه چون لجم گرفته بود با عرض معذرت از رو نرفتم و دوباره رفتم تو صف البته این بار اصلا صف نظم نداشت و ... بالاخره یه کاسه آش گرفتیم و با عصبانیت نوش جان کردیم و خیلی جالبه اصلا از رو نرفتم رفتم مسجد تا با آب بشورم که دیدم وضع اسفناک تر شد . بنابراین با پرروئی تمام با دسته راه افتادم و تا جائی که امکان داشت همراهیشون کردم ...
اما فکر نکنم امسال هم درس عبرت بگیرم چون آشش واقعا خوشمزه است !!!BlushBlushBig GrinTongueWinkShy
" التماس دعا "
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس شده توسط ذوالقرنین ، هُدهُد صبا
ارسال پاسخ 


پیام‌های داخل این موضوع
RE: سفر با سفینه ی خیال ... - faezeh - ۲۹ آذر ۱۳۸۸ ۰۹:۳۰ عصر
سفر با سفینه ی خیال ... - مصباح - ۳۰ آذر ۱۳۸۸, ۱۲:۵۵ صبح
RE: سفر با سفینه ی خیال ... - کبوتر حرم - ۳۰ آذر ۱۳۸۸, ۱۲:۳۵ عصر

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع:
1 مهمان

بازگشت به بالابازگشت به محتوا