همراه شویم با " مصطفی ردانی پور "
۲۶ تير ۱۳۸۹, ۱۲:۲۱ عصر
(آخرین ویرایش در این ارسال: ۱۵ شهريور ۱۳۹۱ ۱۲:۱۵ صبح، توسط safirashgh.)
ارسال: #26
|
|||
|
|||
RE: همراه شویم با " مصطفی ردانی پور "
بسم الله الرحمن الرحیم
عراقی ها تپه های نبغه در چزابه را تصرف کردند . ساعت حدود 7 صبح بود . اولین باری بود که کم آورده بودند . آتش دشمن بیداد می کرد و ما شب تا صبح بیش از هزار شهید داده بودیم . تصمیم گرفته شد نیروها یک خیز عقب بیایند . ما در موقعیت مهدی که مقر فرماندهی منطقه بود ایستاده بودیم . باران شدید هم می بارید . مصطفی از راه رسید با پوتین ها و لباس های گل آلود . همان لباس سبز . دم سنگر ایستاد و فریاد کشید : _غلط کرده هر کی گفته عقب بیاییم. اگه یک متر عقب بیاییم عراقی ها تا بستان پیش روی می کنن. مگه بچه ها مردن !!!؟؟؟ ### یک ساعت بعد ، بسیجی های گردان امیر المومنین تپه ها را گرفتند . مصطفی خسته و کوفته ، اما خندان گوشی بیسم را فشار داد : _ مهدی مهدی ، مهدی مصطفی ، مهدی مصطفی . بسم الله الرحمن الرحیم حسبنا الله و نعم الوکیل ... آل عمران 173...پشت و پناه ما خداست و چه پشت و پناه خوبی. |
|||
|
|
کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع:
1 مهمان
1 مهمان
بازگشت به بالابازگشت به محتوا