همراه شویم با " مصطفی ردانی پور "
۷ خرداد ۱۳۸۹, ۱۱:۲۲ عصر
(آخرین ویرایش در این ارسال: ۱۵ شهريور ۱۳۹۱ ۱۲:۲۶ صبح، توسط safirashgh.)
ارسال: #13
|
|||
|
|||
RE: همراه شویم با " مصطفی ردانی پور "
بسم الله الرحمن الرحیم
مصطفی :« دم دمای غروب ، سرو کله ی سربازای عراقی پیدا شد . با تانک و نفربر پیش می اومدند . ما توی سنگر های مخفی ، حرکت اون ها رو زیر نظر داشتیم و با خونسردی گذاشتیم از خط عبور کنند بعد اون ها رو از پشت سر و دو طرف موردحمله قرار دادیم . از زمین و آسمون گلوله و فشنگ می بارید . اونقدر از دشمن کشتیم که دیگه جرات حمله به دار خوین رو ندارند. » مصطفی که از کردستان به اهواز آمده بود آن قدر داستان حمله ی شب گذشته را با هیجان تعریف می کرد که برای رفتن به دار خوین لحظه شماری می کردم . بعد دست مرا گرفت و کنار یک وانت برد که چند اسیر و یک کشته ی عراقی عقب آن بودند . گفتم : « چرا آن ها را به اهواز آورده ای ؟؟؟!!! _ این جا همه چیز جیره ایه ، می خوام اُسرا رو تحویل بدم و فشنگ کلاش و آر پی جی بگیرم ببرم اون جا !!!! .... بسم الله الرحمن الرحیم حسبنا الله و نعم الوکیل ... آل عمران 173...پشت و پناه ما خداست و چه پشت و پناه خوبی. |
|||
|
|
کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع:
1 مهمان
1 مهمان
بازگشت به بالابازگشت به محتوا