دل گفته هایمان با معبود
۱۶ مهر ۱۳۹۳, ۰۹:۳۲ عصر
ارسال: #138
|
|||
|
|||
دل گفته هایمان با معبود
تو چون بو در گل یاسی...
تو آغاز هر احساسی... خداوندا منم عاصی... تویی چون باد آزاده، منم چون خار درمانده، تو بارانی و سیرآبی، منم در حسرت آبی... در این شنزار طوفانی، بساز از نو تو انسانی، زاین تندیس جسمانی، ازاین جسم پریشانی، که میسوزد زنادانی... ![]() در سرای ما جز مهربانی نمیبارد... |
|||
|
|
کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع:
1 مهمان
1 مهمان
بازگشت به بالابازگشت به محتوا