تالار گفتمان وب سایت ختم قرآن مجید

نسخه کامل: خدا چقدر دوستت داره
شما در حال مشاهده نسخه متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده نسخه کامل با قالب بندی مناسب.
صفحه‌ها: 1 2
زنی با لباسهای کهنه و نگاهی مغموم، وارد خواروبار فروشی محل شد و با فروتنی از فروشنده خواست کمی خواروبار به او بدهد.
وی گفت که شوهرش بیمار است و نمی­تواند کار کند، کودکانش هم بی­ غذا مانده­ اند.
فروشنده به او بی­ اعـتـنایی کرد و حتی تصمیم گرفت بیرونش کند. زن نیازمند باز هم اصرار کرد. فروشنده گفت نسیه نمی­دهد!
مشتری دیگری که کنار پیشخوان ایستاده بود و گفت و گوی آن دو را می­ـشنید به فروشنده گفت: بـبین خانم چهمی­خواهد خرید او با من.فروشنده با اکراه گفت: لازم نیست، خودم می­دهم!
فروشنده به زن گفت : فهرست خریدت کجاست؟ آن را بگذار روی ترازو، به اندازه وزنش هر چه خواستی ببر !!
زن لحظه ­ای درنگ کرد و با خجالت، تکه کاغذی از کیفش درآورد و چیزی روی آن نوشت و آن را روی کفه ترازو گذاشت. همه با تعجب دیدند که کفه ترازو پایین رفت!
خواروبار فروش باورش نمی­شد اما از سرِ ناباوری، به گذاشتن کالا روی ترازو مشغول شد تا آنکه کفه ها با هم برابر شدند.
در این وقت؛ فروشنده با تعجب و دلخوری، تکه کاغذ را برداشت تا بـبـیـند روی آن چه نوشته است....
روی کاغذ خبری از فهرست خرید نبود، بلکه دعای زن بود که نوشته بود:
ای خدای عزیزم! تو از نیاز من باخبری، خودت آن را برآورده کن...
فروشنده با حیرت کالاها را به زن داد و در جای خود مات و مبهوت نشست.
زن خداحافظی کرد و رفت و با خود اندیشید :


فقط خداست که می­داند وزن دعای پاک و خالص چقدر است...


آری عزیزان اینجاست که درمیابیم خدایی هست که همیشه ما رو دوست داره و هیچوقت تو هیچ شرایطی تنهامون نمیذاره شما چی فکر میکنید ؟ و تو زندگی تک تک ما آدما این دوست داشتنها بارها و بارها به ما ثابت شده ولی متاسفانه گاهی غافلیم و باور نمیکنیم خودمو میگم . (آشنای غریب) نویسنده : عطر خدا
خیلی قشنگ بود بخصوص 3 تای اول
Rose نمیدانم خدا را چه مصلحتی است که باید الزاما زنی را در تنگنای فقر و گرسنگی فرزند و بیماری شوهر قرار دهد و با معجزه ای او را تسلی بخشد و گروهی را متعجب کند. چه بسا پاکدامنی زنان حفظ نشود و معجزه ای رخ ندهد و ایمانی تضعیف شود تا خداوندی خدا بر دو نفر ثابت شود.
صفحه‌ها: 1 2
لینک مرجع