۷ خرداد ۱۳۹۱, ۰۹:۳۶ صبح
نگاهی کوتاه بر زندگی، آیت الله العظمي خوئی(ره)
SHIA-NEWS.COM شيعه نيوز :تقارن انتشار این شماره از فصلنامه: «تاریخ و فرهنگ معاصر» با رحلت شهادت گونۀ مرجع عالیقدر معاصر، آیت الله سید ابوالقاسم خوئی (قدس سره) ما را بر آن داشت که علاوه بر ترجمه نوشتاری که به قلم خود معظم له می باشد ـ و در اول این فصل آمده است ـ به شرح و بسط بخشی از تاریخ حیات وی بپردازیم و سپس به همین تناسب، به گوشه ای از مبارزات سیاسی ایشان، علیه رژیم های طاغوتی در ایران و عراق، همراه با اسناد، اشاره ای داشته باشیم... در این شماره قسمت اول بحث را می خوانید:
![[تصویر: 15069_758.jpg]](http://www.shia-news.com/files/fa/news/1390/12/1/15069_758.jpg)
![[تصویر: 15069_758.jpg]](http://www.shia-news.com/files/fa/news/1390/12/1/15069_758.jpg)
آیت الله آقای سید ابوالقاسم موسوی خوئی در نیمه ماه رجب 1317 هـ ق در شهر خوی ـ در آذربایجان غربی ـ در یک خانه علم و تقوا، فضیلت و روحانیت به دنیا آمد. پدر بزرگوارش مرحوم آیت الله آقا سید علی اکبر خوئی از علمای برجسته و از شاگردان مرحوم آیت الله مامقانی در نجف بود که پس از فراغت از تحصیل به زادگاه خود بازگشته و به ارشاد مردم و تبلیغ دین اشتغال داشت، ولی پس از آغاز حرکت مشروطیت زادگاه خود را به عزم سکونت در نجف ترک گفت و پس از دو سال آیت الله خوئی به همراه برادر خود در نجف به پدر پیوست و در آنجا اقامت گزید.
آیت الله خوئی به هنگام ورود به نجف سیزده سال بیشتر نداشت و در مدت کوتاهی آموزش ادبیات عرب و منطق و سطوح عالی را به پایان رساند و در حدود بیست سالگی شایستگی آن را یافت که در درس خارج استاد بزرگ حوزه نجف یعنی مرحوم آیت الله شیخ الشریعه اصفهانی، حاضر شود و به همین دلیل وی را در سال 1338 هجری قمری، در جرگۀ شاگردان آن مرد بزرگ می بینیم.
آیت الله خوئی از اساتید و مشایخ بزرگ خود در فقه و اصول در کتاب «معجم رجال الحدیث» ـ که ترجمه کامل آن در صفحات پیشین گذشت ـ چنین یاد می کند:
من در نزد اساتید و مشایخ زیادی علم و دانش فرا گرفته ام ولی در میان آنها پنج نفر را نام می برم که عبارتند از:
آیت الله خوئی به هنگام ورود به نجف سیزده سال بیشتر نداشت و در مدت کوتاهی آموزش ادبیات عرب و منطق و سطوح عالی را به پایان رساند و در حدود بیست سالگی شایستگی آن را یافت که در درس خارج استاد بزرگ حوزه نجف یعنی مرحوم آیت الله شیخ الشریعه اصفهانی، حاضر شود و به همین دلیل وی را در سال 1338 هجری قمری، در جرگۀ شاگردان آن مرد بزرگ می بینیم.
آیت الله خوئی از اساتید و مشایخ بزرگ خود در فقه و اصول در کتاب «معجم رجال الحدیث» ـ که ترجمه کامل آن در صفحات پیشین گذشت ـ چنین یاد می کند:
من در نزد اساتید و مشایخ زیادی علم و دانش فرا گرفته ام ولی در میان آنها پنج نفر را نام می برم که عبارتند از:
1-آیت الله شیخ فتح الله معروف به شیخ الشریعه اصفهانی (متوفی 1338 هـ ق).
2-آیت الله شیخ مهدی مازندرانی
3-آیت الله شیخ ضیاء الدین عراقی (1289 ـ 1361).
4-آیت الله شیخ محمد حسین اصفهانی معروف به کمپانی (1296 ـ 1361).
5-آیت الله شیخ محمد حسین نائینی (1273 ـ 1355).
2-آیت الله شیخ مهدی مازندرانی
3-آیت الله شیخ ضیاء الدین عراقی (1289 ـ 1361).
4-آیت الله شیخ محمد حسین اصفهانی معروف به کمپانی (1296 ـ 1361).
5-آیت الله شیخ محمد حسین نائینی (1273 ـ 1355).
من از دو استاد اخیر بیش از همه استفاده کرده ام. نه تنها در درس آن دو حاضر می شدم بلکه درس آنان را برای دیگران تقریر می نمودم و در جلسه تقریر، گروهی از فضلا شرکت می کردند. مرحوم نائینی آخرین استاد من است که تا آخر عمر ملازم محضر او بودم و از وی اجازه روایت نیز دریافت کرده ام. او به من اجازه داد که کتب اربعه را از ایشان نقل کنم که ایشان نیز از شیخ خود محدث نوری (1254 ـ 1320) و او از شیخ انصاری نقل می کرده اند و طریق شیخ انصاری در نقل روایات واضح است.
دیگر اساتید
علاوه بر اساتید و مشایخ در فقه و اصول، آیت الله خوئی در نزد مشایخ و اساتید دیگری به تلمذ علوم و فنون دیگر اسلامی پرداخته است که به نام چند نفر از آنها اشاره می کنیم:
1ـ آیت الله شیخ محمد جواد بلاغی (1282 ـ 1352 هـ) وی استاد علم کلام عقاید و تفسیر بود و در عصر خود در حوزه نجف اشرف بی نظیر به حساب می آمد. آثار علمی ایشان در پاسخ مسیحیان و مادیگرایان همچنان مورد استفاده اهل تحقیق است و مرحوم آیت الله خوئی در علم کلام و عقاید و تفسیر، از شاگردان برجسته این استاد بزرگ به شمار می روند.
2ـ آیت الله سید ابوتراب خوانساری. وی در علم رجال و درایه تبحر خاصی داشت و در حوزه علمیه نجف، طلیعه دار این علم به شمار می رفت و یکی از اساتید مرحوم آیت الله خوئی در این رشته از علوم اسلامی است.
3ـ آیت الله سید ابوالقاسم خوانساری که ریاضی دان عصر خود بود و در ریاضیات عالی، استاد آیت الله خوئی محسوب می شود.
4ـ آیت الله سید حسین بادکوبه ای که استاد بلامنازع فلسفه و عرفان در نجف اشرف بود و آیت الله خوئی دو رشته مزبور را در نزد وی آموخته است.
5ـ آیت الله سید علی قاضی. عارف و سالک عصر، که شاگردان ممتازی را پرورش داد و بی شک نقش عمده و اساسی در مراحل سیر و سلوک آیت الله خوئی به عهده داشت...
... در اینجا باید گفت که آیت الله خوئی وقتی وارد نجف اشرف شد در واقع یک نوجوان 14 ساله بود که به خواندن مقدمات و سطوح پرداخت ولی از همان آغاز، نبوغ و ذکاوت در سیمای وی آشکار بود و در محافل علمی حوزه، این نوجوان به عنوان یک طلبه فاضل، خوش فهم، تلاشگر و کوشا، جلوه نمود و به حسن شهرت و فوق العاده بودن، معروف شد. به نوشته استاد سبحانی: او از سه قوه و استعداد روحی فوق العاده برخوردار بود که کمتر این سه قوه در یک فرد جمع می شوند:
علاوه بر اساتید و مشایخ در فقه و اصول، آیت الله خوئی در نزد مشایخ و اساتید دیگری به تلمذ علوم و فنون دیگر اسلامی پرداخته است که به نام چند نفر از آنها اشاره می کنیم:
1ـ آیت الله شیخ محمد جواد بلاغی (1282 ـ 1352 هـ) وی استاد علم کلام عقاید و تفسیر بود و در عصر خود در حوزه نجف اشرف بی نظیر به حساب می آمد. آثار علمی ایشان در پاسخ مسیحیان و مادیگرایان همچنان مورد استفاده اهل تحقیق است و مرحوم آیت الله خوئی در علم کلام و عقاید و تفسیر، از شاگردان برجسته این استاد بزرگ به شمار می روند.
2ـ آیت الله سید ابوتراب خوانساری. وی در علم رجال و درایه تبحر خاصی داشت و در حوزه علمیه نجف، طلیعه دار این علم به شمار می رفت و یکی از اساتید مرحوم آیت الله خوئی در این رشته از علوم اسلامی است.
3ـ آیت الله سید ابوالقاسم خوانساری که ریاضی دان عصر خود بود و در ریاضیات عالی، استاد آیت الله خوئی محسوب می شود.
4ـ آیت الله سید حسین بادکوبه ای که استاد بلامنازع فلسفه و عرفان در نجف اشرف بود و آیت الله خوئی دو رشته مزبور را در نزد وی آموخته است.
5ـ آیت الله سید علی قاضی. عارف و سالک عصر، که شاگردان ممتازی را پرورش داد و بی شک نقش عمده و اساسی در مراحل سیر و سلوک آیت الله خوئی به عهده داشت...
... در اینجا باید گفت که آیت الله خوئی وقتی وارد نجف اشرف شد در واقع یک نوجوان 14 ساله بود که به خواندن مقدمات و سطوح پرداخت ولی از همان آغاز، نبوغ و ذکاوت در سیمای وی آشکار بود و در محافل علمی حوزه، این نوجوان به عنوان یک طلبه فاضل، خوش فهم، تلاشگر و کوشا، جلوه نمود و به حسن شهرت و فوق العاده بودن، معروف شد. به نوشته استاد سبحانی: او از سه قوه و استعداد روحی فوق العاده برخوردار بود که کمتر این سه قوه در یک فرد جمع می شوند:
1-فهم و هوش و دریافتن مطالب به صورت صحیح.
2-حفظ و ضبط مطالب بدون آنکه با مرور زمان فراموش شود.
3-تصرف و موشکافی در مطالب و در نتیجه: نوآوری.1
2-حفظ و ضبط مطالب بدون آنکه با مرور زمان فراموش شود.
3-تصرف و موشکافی در مطالب و در نتیجه: نوآوری.1
مرحوم آیت الله خوئی از دوران جوانی به نبوغ و استعداد فوق العاده و حفظ و ضبط و تصرف و ابتکار و نوآوری معروف بود و همین سه عامل بود که در سنین سی سالگی او را جزء مدرسان «خارج» ساخت تا آنجا که شاگردان آن مرحوم می گویند: وی از سال 1350 هـ ق بحث خارج را آغاز نمود که در آن گروهی از فضلا شرکت می کردند. و این حکایت از این دارد که آن مرحوم چه اندازه جودت فهم و استعداد عالی داشته و چه قدر در تحصیل علم و دانش ساعی و کوشا بوده که توانسته است در جوانی به درجه رفیع اجتهاد مطلق نایل شود و بر عالیترین کرسی تدریس حوزه علمیه نجف، تکیه بزند.
بی مناسبت نیست در اینجا اشاره شود که دوران تحصیل آیت الله خوئی، همراه با رفاه و آسایش و تأمین وسائل زندگی مختصر مادی طلبگی نبوده بلکه ایشان، مانند دیگر طلاب و محصلین حوزه های علمیه، و مراجع عظام، دوران طلبگی و تحصیل را با سختی و عسرت گذرانیده و حتی با قبول «نماز استیجاری» و یا انجام «زیارت نیابتی» هزینه تحصیل و زندگی خود را تأمین می کرده است.
در میان اسناد خانوادگی ما، سندی از هفتاد و دو سال پیش ـ یعنی در همان اوج شکوفائی تحصیل و تدریس و اجتهاد آیت الله خوئی ـ وجود دارد که نشان می دهد که ایشان با قبول انجام زیارت، بخشی از هزینه تحصیل خود را تأمین می کرده است... قبوض موجود از مرحوم آیت الله ممقانی و سپس از طلاب فاضل آن دوران، نشان می دهد که علیرغم ادعاهای دشمنان یا معاندان، تحصیل علوم اسلامی هیچگاه با رفاه و منظورهای مادی و دنیوی همراه نبوده است...
بهرحال: آیت الله خوئی از همان زمان جوانی کرسی تدریس خارج را در حوزه علمیه نجف در اختیار داشت و تا این اواخر هم، علیرغم اشتغالات مرجعیت، همچنان کار اصلی او تدریس، تألیف و تربیت شاگردان برجسته در علوم اسلامی، بوده است.
بی مناسبت نیست در اینجا اشاره شود که دوران تحصیل آیت الله خوئی، همراه با رفاه و آسایش و تأمین وسائل زندگی مختصر مادی طلبگی نبوده بلکه ایشان، مانند دیگر طلاب و محصلین حوزه های علمیه، و مراجع عظام، دوران طلبگی و تحصیل را با سختی و عسرت گذرانیده و حتی با قبول «نماز استیجاری» و یا انجام «زیارت نیابتی» هزینه تحصیل و زندگی خود را تأمین می کرده است.
در میان اسناد خانوادگی ما، سندی از هفتاد و دو سال پیش ـ یعنی در همان اوج شکوفائی تحصیل و تدریس و اجتهاد آیت الله خوئی ـ وجود دارد که نشان می دهد که ایشان با قبول انجام زیارت، بخشی از هزینه تحصیل خود را تأمین می کرده است... قبوض موجود از مرحوم آیت الله ممقانی و سپس از طلاب فاضل آن دوران، نشان می دهد که علیرغم ادعاهای دشمنان یا معاندان، تحصیل علوم اسلامی هیچگاه با رفاه و منظورهای مادی و دنیوی همراه نبوده است...
بهرحال: آیت الله خوئی از همان زمان جوانی کرسی تدریس خارج را در حوزه علمیه نجف در اختیار داشت و تا این اواخر هم، علیرغم اشتغالات مرجعیت، همچنان کار اصلی او تدریس، تألیف و تربیت شاگردان برجسته در علوم اسلامی، بوده است.
ویژگی ها و آثار علمی
هر مرجعی در زندگی خویش ویژگی هایی دارد و این مرجع عالیقدر، علاقه بیشتری به تدریس و تألیف و تربیت استاد و فقیه داشته است، از این جهت می بینیم که در این مدت 70 سال (1340 ـ 1410 هـ ق) که قدرت و توانائی تدریس داشت، صدها مجتهد مطلق و استاد ارزنده که هر یک می تواند حوزه فقهی شیعه را اداره نماید، در حوزه خود پرورش داد و هم اکنون عده ای از آنان در نجف و بلاد عراق و ایران و لبنان و پاکستان و کشورهای دیگر عهده دار وظائف سنگین هستند و برخی از آنان چون شهید آیت الله سید محمد باقر صدر به درجه رفیع شهادت نایل آمدند و غالب آنان دروس استاد خویش را به رشته تحریر در آورده اند که شرایط حاکم بر عراق اجازه طبع اغلب آنها را نداده است. اما در عین حال، در قلمرو «اصول» و «فقه» از این استاد بزرگ آثار زیادی چه به قلم خویش و چه به قلم شاگردانش منتشر شده که بدون اغراق باید گفت که در تاریخ مرجعیت شیعه بی نظیر است.
آیت الله خامنه ای، مقام محترم رهبری، در اشاره به این ویژگی مرحوم آیت الله خوئی می گویند:
«باید یاد نیکی از عالم بزرگوار و مرجع عظیم الشأنی که اخیراً رحلت کردند یعنی مرحوم آیت الله آقای خویی بکنیم، ما به ایشان نه از دید یک مرجع، بلکه از دید یک محقق، مؤلف و مدرس موفق نگاه می کنیم. آنچه که درباره این بزرگوار و امثال ایشان غالباً بعد از وفات صحبت می شود، جنبه های مربوط به مرجعیت این بزرگواران است، در حالی که آنچه در زندگی این افراد و شخصیت های برجسته، اهم است خصوصیاتی است که مستقیماً به مرجعیت آنها، مربوط نیست بلکه می شود گفت مرجعیت آنها ناشی از آن خصوصیات است و آن همان جنبۀ علمی، تحقیقی تدریسی و کار موفق و پیگیر آنان در این زمینه است. اگر شما به زندگی این بزرگوار نگاه کنید می بینید حداقل در سه رشته علمی و درس مهم، دارای فرآورده های تحقیقی هستند که یکی فقه، دیگری اصول و سومی رجال است. این همه کتاب های فقهی و اصولی که شاگردان ایشان نوشته اند، همه از کلمات ایشان است و شما به این ها اضافه کنید آنچه را که از قلم خود ایشان مستقیماً صادر شده است. کتاب بزرگ کم نظیر رجالی ایشان که ظاهراً آن را در سال های اواخر عمرشان نوشته اند ـ چون ذکر می کنند که من این کتاب را با اشتغال زیاد و در دوران پیری می نویسم ـ یک فرآورده علمی عظیم است. حال شما ببینید یک عالمی که این مقدار فرآورده علمی دارد چقدر می تواند تأثیر در حوزه های علمی نه فقط در زمان خود، بلکه حتی بعد از زمان خود بگذارد.»
ادامه دارد..هر مرجعی در زندگی خویش ویژگی هایی دارد و این مرجع عالیقدر، علاقه بیشتری به تدریس و تألیف و تربیت استاد و فقیه داشته است، از این جهت می بینیم که در این مدت 70 سال (1340 ـ 1410 هـ ق) که قدرت و توانائی تدریس داشت، صدها مجتهد مطلق و استاد ارزنده که هر یک می تواند حوزه فقهی شیعه را اداره نماید، در حوزه خود پرورش داد و هم اکنون عده ای از آنان در نجف و بلاد عراق و ایران و لبنان و پاکستان و کشورهای دیگر عهده دار وظائف سنگین هستند و برخی از آنان چون شهید آیت الله سید محمد باقر صدر به درجه رفیع شهادت نایل آمدند و غالب آنان دروس استاد خویش را به رشته تحریر در آورده اند که شرایط حاکم بر عراق اجازه طبع اغلب آنها را نداده است. اما در عین حال، در قلمرو «اصول» و «فقه» از این استاد بزرگ آثار زیادی چه به قلم خویش و چه به قلم شاگردانش منتشر شده که بدون اغراق باید گفت که در تاریخ مرجعیت شیعه بی نظیر است.
آیت الله خامنه ای، مقام محترم رهبری، در اشاره به این ویژگی مرحوم آیت الله خوئی می گویند:
«باید یاد نیکی از عالم بزرگوار و مرجع عظیم الشأنی که اخیراً رحلت کردند یعنی مرحوم آیت الله آقای خویی بکنیم، ما به ایشان نه از دید یک مرجع، بلکه از دید یک محقق، مؤلف و مدرس موفق نگاه می کنیم. آنچه که درباره این بزرگوار و امثال ایشان غالباً بعد از وفات صحبت می شود، جنبه های مربوط به مرجعیت این بزرگواران است، در حالی که آنچه در زندگی این افراد و شخصیت های برجسته، اهم است خصوصیاتی است که مستقیماً به مرجعیت آنها، مربوط نیست بلکه می شود گفت مرجعیت آنها ناشی از آن خصوصیات است و آن همان جنبۀ علمی، تحقیقی تدریسی و کار موفق و پیگیر آنان در این زمینه است. اگر شما به زندگی این بزرگوار نگاه کنید می بینید حداقل در سه رشته علمی و درس مهم، دارای فرآورده های تحقیقی هستند که یکی فقه، دیگری اصول و سومی رجال است. این همه کتاب های فقهی و اصولی که شاگردان ایشان نوشته اند، همه از کلمات ایشان است و شما به این ها اضافه کنید آنچه را که از قلم خود ایشان مستقیماً صادر شده است. کتاب بزرگ کم نظیر رجالی ایشان که ظاهراً آن را در سال های اواخر عمرشان نوشته اند ـ چون ذکر می کنند که من این کتاب را با اشتغال زیاد و در دوران پیری می نویسم ـ یک فرآورده علمی عظیم است. حال شما ببینید یک عالمی که این مقدار فرآورده علمی دارد چقدر می تواند تأثیر در حوزه های علمی نه فقط در زمان خود، بلکه حتی بعد از زمان خود بگذارد.»