ارسال پاسخ 
 
امتیاز موضوع:
  • 3 رأی - میانگین امیتازات: 5
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
آیت الله سید علی قاضی (ولادت تا عروج)
۷ آذر ۱۳۸۹, ۰۱:۰۷ عصر (آخرین ویرایش در این ارسال: ۱۸ شهريور ۱۳۹۱ ۱۱:۰۹ صبح، توسط هُدهُد صبا.)
ارسال: #1
Heart آیت الله سید علی قاضی (ولادت تا عروج)
   

*** زندگی نامه ***

ولادت

حاج سید علی آقا قاضی فرزند حاج سید حسین قاضی است. ایشان در سیزدهم

ماه ذی الحجة الحرام سال 1282هـ.ق. از بطن دختر حاج میرزا محسن قاضی، در

تبریز متولد شد و او را علی نام نهادند، بعد از بلوغ و رشد به تحصیل علوم ادبیه دینیه

مشغول گردید و مدتی در نزد پدر بزرگوار خود و میرزا موسی تبریزی و میرزا محمد

علی قراچه داغی درس خواند.

سلام من به بقیع و چهار قبر غریبش
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس شده توسط مشکات ، ضحی
۸ آذر ۱۳۸۹, ۱۱:۵۹ صبح (آخرین ویرایش در این ارسال: ۱۳ آذر ۱۳۸۹ ۰۴:۵۱ عصر، توسط مصباح.)
ارسال: #2
Heart آیت الله سید علی قاضی ( ولادت تا عروج )
   

*** تحصیلات ***

سید علی قاضی از همان ابتدای جوانی تحصیلات خود را نزد پدر

بزرگوار سید حسین قاضی و میرزا موسوی تبریزی و میرزا محمد علی قراچه داغی

آغاز کرد.

پدرش به علم تفسیر علاقه و رغبت خاص و ید طولایی داشته است، چنانکه سید

علی آقا خودش تصریح کرده که تفسیر کشاف را خدمت پدرش خوانده است.


همچنین ایشان ادبیات عربی و فارسی را پیش شاعر نامی و دانشمند معروف میرزا

محمد تقی تبریزی معروف به «حجة الاسلام» و متخلص به « نیر» خوانده و از ایشان

اشعار زیادی به فارسی و عربی نقل می کرد و شعر طنز ایشان را که هزار بیت بود

از بر کرده بود و می خواند.

ایشان در سال 1308هـ.ق. در سن 26 سالگی به نجف اشرف

مشرف شد و تا آخر عمر آن جا را موطن اصلی خویش قرار داد.آیت الله سید علی آقا

قاضی از زمانی که وارد نجف اشرف شد، دیگر از آنجا به هیچ عنوان خارج نشد مگر

یک بار برای زیارت مشهد مقدس حدود سال 1330هـ ق به ایران سفر کرد و بعد از

زیارت به طهران بازگشت و مدت کوتاهی در شهرری در جوار شاه عبدالعظیم اقامت

گزید
.

سلام من به بقیع و چهار قبر غریبش
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس شده توسط مشکات ، ضحی ، ترنم بهاری
۱۳ آذر ۱۳۸۹, ۰۴:۵۵ عصر (آخرین ویرایش در این ارسال: ۱۳ آذر ۱۳۸۹ ۰۵:۰۲ عصر، توسط مصباح.)
ارسال: #3
Heart آیت الله سید علی قاضی ( ولادت تا عروج )
*** پدر ***


پدر ایشان، سید حسین قاضی، انسانی بزرگ و وارسته بود که از

شاگردان برجسته آیت الله العظمی میرزا محمد حسن شیرازی بود و از ایشان اجازه


درباره ایشان گفته اند زمانی که قصد داشت سامرا را ترک کند و به زادگاه خویش

تبریز باز گردد استادش میرزای شیرازی به وی فرمود در شبانه

روز یک ساعت را برای خودت بگذار



یک سال بعد چند نفر از تجار تبریز به سامرا مشرف می شوند و با آیت الله میرزا

محمد حسن شیرازی ملاقات می کنند؛ وقتی ایشان احوال شاگرد خویش را جویا

می شود، می گویند: « یک ساعتی که شما نصیحت فرموده اید، تمام اوقات ایشان

را گرفته، و در شب و روز با خدای خود مراوده دار د

سلام من به بقیع و چهار قبر غریبش
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس شده توسط مشکات ، ضحی ، يگانه ، yagobian ، ترنم بهاری
۱۹ بهمن ۱۳۸۹, ۰۹:۵۴ عصر
ارسال: #4
عالمي كه در 27 سالگي مجتهد شد
آيت‌الله بهجت مي‌گويد: شب قبل از وفات آقاي قاضى، كسي خواب ديده بود كه تابوتي را مي‌برند كه رويش نوشته شده بود: «توفي ولي‌الله» (ولي خدا وفات كرد)؛ فردا ديدند آقاي قاضي وفات كرده است.
امروز سالروز وفات آيت‌الله ميرزا سيدعلي آقا قاضي، از عرفاي بزرگ جهان تشيع است.
علامه ميرزا علي آقا قاضي از بزرگترين عرفاي جهان تشيع و استاد بسياري از عارفان و سالكان در سال‌هاي اخير است.
وي در سيزدهم ذي الحجه سال 1285 هجري قمري در تبريز متولد شد، پدرش سيد حسين قاضي، انساني وارسته و از شاگردان برجسته آيت‌الله ميرزا محمد حسن شيرازي بود و از او اجازه اجتهاد داشت.
اجداد آقاي قاضي تا چهارده جد، همگي از علماي بزرگ بودند. سيد علي آقا قاضي از همان ابتداي جواني تحصيلات خود را نزد پدر و ميرزا موسي تبريزي و ميرزا محمد علي قراچه داغي آغاز نمود و درس هايي مانند تفسير، ادبيات فارسي و عربي را در همان سالها فرا گرفت.
وي ادبيات فارسي و عربي را نزد شاعر نامي و دانشمند معروف، ميرزا محمد تقي تبريزي معروف به حجت‌الاسلام و متخلص به نيّر آموخت و از وي اشعار زيادي به فارسي و عربي نقل مي‌كرد.
او در سن بيست و يك سالگي كتاب «ارشاد» شيخ مفيد را تصحيح نمود و در سال 1308 هجري قمري به قصد زيارت امير مؤمنان علي (ع) همراه با كارواني به نجف مشرف شد و تا آخر عمر آنجا را موطن اصلي خويش قرار داد.
پس از اقامت در نجف اشرف تحصيلات حوزوي خود را نزد اساتيدي مانند مرحوم فاضل شربيانى، شيخ محمد مامقاني، آخوند خراساني، شيخ فتح الله شريعت، عارف نخجواني و ... ادامه داد.
او به دليل تلاش و پشتكار فراوان، توانست در سن بيست و هفت سالگي به درجه اجتهاد برسد. وي در نجف اشرف، نزد دو عارف معروف، يعني آيت‌الله شيخ محمد بهاري و آيت‌الله سيد احمد كربلايي ـ كه از شاگردان آخوند ملاحسينقلي همداني بودند ـ به كسب مكارم اخلاقي و عرفاني پرداخت و به همين خاطر، سلسله اساتيد عرفاني آيت‌الله قاضي به آخوند ملا حسينقلي همداني و سپس به حاج سيد علي شوشتري و پس از آن به شخصي به نام ملا قلي جولا مي‌رسد. آيت‌الله قاضي طي سه دوره، اخلاق و عرفان اسلامي را براي شاگردان خود تدريس نمود و شاگردان بسياري را تربيت كرد، هر چند تنها نام بعضي از آنان شناخته شده است. شاگرداني مانند: آيت‌الله شيخ محمد تقي آملي، علامه طباطبايي، آيت‌الله الهي طباطبايي، آيت‌الله محمد تقي بهجت، آيت‌‌الله سيد عبدالكريم كشميري، آيت الله شهيد دستغيب، آيت الله نجابت شيرازي، علامه سيد حسن مصطفوي، آيت‌الله علي اكبر مرندي، آيت‌الله سيد عباس كاشاني و حاج سيد هاشم حداد.
آيت‌الله خسروشاهي از علامه طباطبائي نقل كرده كه فرمود: كتاب‌هاي معقول را خواندم؛ ولي وقتي خدمت سيد علي آقا قاضي رسيدم، فهميدم كه يك كلمه هم نفهميدم.
مرحوم قاضي، از مجتهدين بزرگ بود، اما مقيد بود كه در منزل خود درس بگويد و چند دوره فقه نيز تدريس نمود. وي در رشته هاي ديگر نظير ادبيات عرب نيز بسيار مبرز بود. او در ادبيات عرب، 40 هزار لغت از حفظ داشت و شعر عربي را چنان مي سرود كه شعراي عرب، تشخيص نمي دادند سراينده اين شعر، عرب نيست.
در تفسير قرآن نيز يد طولاني داشت چنانكه علامه طباطبايي صاحب تفسير الميزان مي فرمايد: اين سبك تفسير آيه به آيه را مرحوم قاضى به ما تعليم دادند و ما در تفسير [الميزان]، از مسير و روش ايشان پيروى مي‌كنيم. ايشان در فهم معاني روايات وارده از ائمه معصومين (ع) ذهن بسيار باز و روشني داشتند و ما طريقه فهم احاديث را كه «فقه‌الحديث» گويند از ايشان آموخته‌ايم.
مرحوم قاضي در عرفان و تصوف، كتاب فتوحات مكيه ابن عربي را به شاگردان خصوصي خود تدريس مي كرد. يكي از شاگردانش نقل مي‌كند: بار اولي كه ما آيت الله قاضي را ديديم، خيلي ما را تحويل گرفتند. در اثر اين التفات زياد، من زبانم باز شد و گفتم: «آقا! اين وضع اهل معرفت، به خيال است يا به حقيقت؟» ناگهان چشم‌هاي استاد، درشت شد و گفت: «فرزندم! من چهل سال است با حضرت حق هستم و دم از او مي‌زنم؛ اين پندار و خيال است؟»
حالات عرفاني و كرامات متعددي از وي نقل شده است كه به يك نمونه اشاره مي‌شود.
مرحوم آيت‌الله سيد عباس كاشاني كه از آخرين شاگردان آقاي قاضي محسوب مي شود، جرياني نقل مي كند كه خود شاهد و ناظر آن بود. وي مي گويد: خانم يكي از علماي آن زمان كه در فقه و اصول، شاگردان زيادي داشت مريض شد و روز به روز حالش بدتر مي شد، تا اين كه يك روز صبح حالش از هر روز بدتر شد و از هوش رفت و ديدند كه امروز و فردا است كه آن خانم از دنيا برود، آن فقيه، سراسيمه نزد آقاي قاضي آمد، آقاي قاضي فرمود: خانم چطور است؟ آن عالم، گريه كرد و گفت: آقا دارد از دستم مي رود. اگر امروز او بميرند فردا هم من مي ميرم. اين زن و مرد، سي و هفت سال با هم زندگي مي كردند و بچه هم نداشتند و خيلي انيس هم بودند. آقاي قاضي يكي از مختصاتش اين بود كه به صورت كسي نگاه نمي‌كرد، همينطور كه سرش پايين بود تند تند دعا مي‌خواند و چشم‌هايش نيز بسته بود. بعد دستش را بلند كرده و چشمانش را پاك كرد و گفت: شما بفرمائيد منزل، خداوند ايشان را به شما برگرداند. او هم به آقاي قاضي خيلي اعتقاد داشت و مي‌دانست هر چه بگويد حق است. زماني كه آن عالم به خانه اش بر مي‌گردد، مي‌بيند خانمش كه او را صبح به سمت قبله دراز كرده بودند و هيچ حرفي نمي‌زد، خوب و سر حال است و آن خانم به آقا مي‌گويد: از شما ممنونم كه پيش آقاي قاضي رفتيد، من همان موقع از دنيا رفته بودم، چند دقيقه‌اي بود كه قالب، تهي كرده بودم، من را تا آسمان چهارم بردند و آن جا صدايي شنيدم كه آقاي قاضي با احترام، درخواست تمديد حيات ايشان را كرده و همان موقع مرا برگرداندند.
به نظر نگارنده مهمترين ويژگي و كرامت آقاي قاضي، اين بود كه به توحيد صحيح حق تعالي، به شكل علمي و عملي معرفت يافت و موحد حقيقي و واقعي شد و هدف دين را در خود پياده نمود، و به تعبير ديگر او هم از راه عقل و هم از راه كشف و شهود به توحيد قرآني دست يافت و حقيقت آيه «هُوَ الْأَوَّلُ وَالْآخِرُ وَالظَّاهِرُ وَالْبَاطِنُ وَهُوَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ» (اوّل و آخر و پيدا و پنهان اوست و او به هر چيز داناست‏) (سوره حديد آيه سوم) را در حد امكان خود، ادراك كرد.
علامه قاضي، به نماز شب بسيار اهميت مي‌داد و در اولين ديدار خود با علامه طباطبايي فرموده بود: اي فرزند اگر دنيا مي خواهي نماز شب بخوان و اگر آخرت مي خواهي نماز شب بخوان.
بنا به نقل مشهور، آيه الله ميرزا علي آقا قاضي، سرانجام در روز دوشنبه چهارم ماه ربيع الاول سال 1366 هجري قمري در 81 سالگي در نجف اشرف وفات كرد و در وادي السلام دفن گرديد.
آيت‌الله بهجت در اين باره فرمود: شب قبل از وفات آقاي قاضى، كسي خواب ديده بود كه تابوتي را مي‌برند كه رويش نوشته شده بود: «توفي ولي الله» (ولي خدا وفات كرد)؛ فردا ديدند آقاي قاضي وفات كرده است.
منابع:
ـ مهر تابان، ص 13 به بعد
ـ گنجينه دانشمندان ج 2 ص 288
ـ درياي عرفان، ص 30
ـ كتاب عطش قسمت مصاحبه با علامه سيد عباس كاشاني
ـ اسوه عارفان، شرح حال مرحوم قاضي.
منبع: فارس

پس از مطالعه مطلب ارسالی ما را از نظر خویش بهره مند بفرمایید.
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس شده توسط fatima ، منتظر ، هُدهُد صبا ، مشکات ، کبوتر حرم ، Montazer Almahdi
۱۴ بهمن ۱۳۹۰, ۱۱:۲۱ عصر (آخرین ویرایش در این ارسال: ۲۱ بهمن ۱۳۹۰ ۰۴:۲۲ عصر، توسط hamed.)
ارسال: #5
Star RE: آیت الله سید علی قاضی ( ولادت تا عروج )
7 بهمن ماه سالروز درگذشت عالم جلیل القدر آیت الله سید علی قاضی "ره" گرامی می داریم
mall">صبر و استقامت چهل ساله
mall">بیت زیر از اشعار ایشان می باشد:
mall">و لا تکن کمثل من ان فتح الباب خرج ***و الزم و کن کمثل من ان فتح الباب ولج
mall">اگر دري باز شد، تو بیشتر استقامت به خرج بده؛ بگو خدایا! افزونش کن؛ باید در عبودیت استقامت ورزید، یعنی صبور شد؛ اگر خواستند بکشندش، بگوید من از خدا دست بر نمی دارم؛ اگر نان و آبش را قطع کردند، استقامت کند، و حتی اگر دنیا جمع شود و بگویند بیا صرفنظر کن بگوید صرفنظر نمی کنم و آیت الله قاضی به این زودي ها خسته نمی شود .و می گوید: هر چه بادا باد، در بحر جنون پا می زنم، امشب کشفی نصیبم شد شد، نشد نشد، امشب خوابی دیدم دیدم، ندیدم ندیدم، من کشف نمی خواهم تمام این مدت چهل سال آن هم براي زرق و برق و کشف و کرامتی چند، نه! من معرفت خودش را می خواهم، من خودش را می خواهم.
mall">اسم اعظم را استقامت بر وحدانیت خداي جل و علا می داند و می گوید: اگر شخص در طلب، استقامت پیدا کرد، اسم اعظم در روح او جا پیدا می کند و آن وقت لایق اسرار ربوبی می گردد. و خود استقامت پیدا کرد، چون استقامت دارد، سرانجام صداي فرشتگان را می شنود که:
ان الذین قالوا ربنا الله ثم استقاموا تنزل علیهم الملائکه الا تخافوا و لا تحزنوا و ابشروا بالجنه التی کنتم توعدون
mall">آنان که گفتند پروردگار ما الله است و بر این ایمان پایدار ماندند، فرشتگان بر آن ها نازل شوند که دیگر هیچ ترسی و حزن و اندوهی نداشته باشید و شما را به همان بهشتی که وعده دادند بشارت باد. (سوره فصلت آیه 3)
mall">
mall">خوب الحمدالله دوستان بخش هایی از زندگی ان بزرگوار رو نوشتن
mall">بنده هم با اشاره سایر سطوح دوران زندگی چند پستی در خدمت تون خواهم بود

Roseدر انتشار آنچه خوبیست و اثری از عشق در آن هست آخرین نفر نباشیدArrow
من یک اخراجی هستم
مشاهده وب‌سایت کاربر یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس شده توسط osaky ، هُدهُد صبا ، yagobian ، zeinab ، ترنم بهاری ، boshra
۱۷ بهمن ۱۳۹۰, ۰۷:۱۰ عصر
ارسال: #6
Star RE: آیت الله سید علی قاضی ( ولادت تا عروج )
فتح باب
آیت الله قاضی همیشه نماز مغرب و عشاء را، در حرمین شرفین امام حسین علیه السلام و حضرت ابوالفضل علیه السلام به جا می آورد، و چون به حرم حضرت ابوالفضل علیه السلام می رسد، با خود می اندیشد که تا به حال در مدت این چهل سال هیچ چیز از عالم معنا برایم ظهور نکرده، هر چه دارم به عنایت خدا و به برکت ثبات است .در راه سید ترك زبانی که دیوانه است، به طرف او می دود و می گوید؛ سید علی، سید علی، امروز مرجع اولیاء در تمام دنیا حضرت ابوالفضل علیه السلام هستند، و او آن قدر سر در گریبان است که متوجه نمی شود آن سید چه می گوید! به حرم حضرت ابوالفضل علیه السلام می رود. اذن دخول و زیارت و نماز زیارت می خواند و می خواهد که مشغول نماز مغرب شود. آیت الله نجابت می گوید: تکبیره الاحرام را که می گوید، می بیند که وضع در اطراف حرم حضرت ابوالفضل علیه السلام به طور کلی عوض می شود، آن گونه که نه چشمی تا به حال دیده و نه گوشی شنیده و نه به قلب بشري خطور کرده است. قرائت را کمی نگه می دارد تا وضع تخفیف یابد و بعد دوباره نماز را ادامه می دهد، مستحبات را کم می کند و نماز را سریع تر از همیشه به پایان می رساند. به حرم امام حسین علیه السلام نمی رود و به دنبال جایی خلوت به خانه رفته و براي این که با اهل منزل هم برخورد نکند به پشت بام می رود. آن جا دراز می کشد و دوباره آن حال می آید و بیشتر می ماند. تا اهل منزل سینی چاي را می آورد، آن حال می رود. نماز عشاء را می خواند و دوباره آن وضع بر می گردد؛ چیزي که تا به حال حتی به گفته خودش یک ذره اش را هم ندیده است و حالا که دیده نه می تواند در بدن بماند و نه می تواند بیرون بیاید. دوباره که شام را می آوردند، آن حال قطع می شود و نیمه شب دوباره بر می گردد و مدت بیشتري طول می کشد.
mall">آري و بالاخره درهاي آسمان برایش گشوده و فتح باب می شود .می گوید:آن چه را می خواستم، تماماً بدست آوردم و امام حسین علیه السلام در را به رویم گشود. ابن فارض یک قصیده تائیه براي استادش گفته؛ من هم یک قصیده تائیه براي امام حسین علیه السلام گفته ام نمره یک! که کار مرا ایشان درست کرد و در غیب را به نحو اتم برایم باز کرد.
mall">او در اثر طلب حقیقی و استقامت به خانه که نه، به خود صاحبخانه رسیده است و یار او را به درون خانه راه داده؛ او از حصار تنگ دنیا که خیال و سرابی بیش نبوده و حقیقی ندارد، گذشته و به عالم روح و مجردات پیوسته است و چون فهمیده که از عالم خیال چیزي نصیبش نمی شود، باب خیال برایش بسته می شود.
آیت الله نجابت نقل می کند :دفعه اولی که ما آیت الله قاضی را دیدیم، خیلی با ما گرم گرفتند و ما را تحویل گرفتند. در اثر این التفات زیاد، من زبانم باز شد و گفتم: آقا این وضع اهل معرفت به خیال است یا به حقیقت؟ ناگهان ایشان چشمهایش درشت شد و گفت: اي فرزندم من چهل سال است با حضرت حق هستم و دم از او می زنم این پندار و خیال است!؟
ادامه ...

Roseدر انتشار آنچه خوبیست و اثری از عشق در آن هست آخرین نفر نباشیدArrow
من یک اخراجی هستم
مشاهده وب‌سایت کاربر یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس شده توسط هُدهُد صبا ، ترنم بهاری ، boshra
۲۱ بهمن ۱۳۹۰, ۰۴:۲۰ عصر
ارسال: #7
Star RE: آیت الله سید علی قاضی ( ولادت تا عروج )
رحلت
به هر حال، میرزا علی آقا قاضی پس از سالها تدریس معارف بلند اسلامی و تربیت شاگردان الهی، در روز دوشنبه چهارم ماه ربیع المولود سال 1366 مطابق هفتم بهمن ماه در نجف اشرف وفات کرد و در وادي الاسلام نزد پدر خود دفن شد .مدت عمر شریف ایشان هشتاد و سه سال و دو ماه و بیست و یک روز بوده است.
[تصویر:  khat_ghazi.jpg]
براي روحش يك صلوات بفرستيد.

Roseدر انتشار آنچه خوبیست و اثری از عشق در آن هست آخرین نفر نباشیدArrow
من یک اخراجی هستم
مشاهده وب‌سایت کاربر یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس شده توسط ترنم بهاری ، هُدهُد صبا ، boshra
۲۰ اسفند ۱۳۹۲, ۱۱:۵۳ صبح
ارسال: #8
RE: آیت الله سید علی قاضی (ولادت تا عروج)
آيت الله سيد علي قاضي طباطبايي تبريزي



از ابتداي جواني تحصيلات خود را در علوم حوزوي آغاز كرد و در1308ق رهسپار نجف اشرف شد. تلاش او در راه كسب دانش در 27 سالگي به ثمر نشست و به درجه اجتهاد رسيد. جوهره سلوك را از پدر بزرگوارش داشت.



امام خميني در مورد آيت الله سيد علي قاضي فرمود:"قاضي كوهي بود از عظمت ومقام توحيد ."Rose
عظمت اين كوه توحيد تا آنجا بود كه سيد هاشم حداد در مورد ايشان مي گفت:"از صدر اسلام تاكنون عارفي به جامعيت او نيامده است"Rose

اين كوه عظيم توحيد طي سه دوره ،اخلاق وعرفان اسلامي را با كلام نافذ وعمل صالح خويش تدريس فرمود ودر هر دوره شاگرداني پرورش داد كه هر كدام از بزرگ مردان وادي علم وعرفان اند .او از مفسران نامدار شيعه است كه روش تفسير قرآن به قرآن داشته است . در كتاب مفاخر آذربايجان چنين آمده :"عارف واصل وزاهد بي بديل ، حضرت آيت الله سيد علي قاضي تبريزي ،تفسيري ترتيب داد وچون به سوره انعام آيه "قل الله ثم ذرهم "(بگو فقط خدا ورهايشان كن ) رسيد ،تفسير رارها كرد"


در احوالات ايشان نقل است كه تا چهل سالگي نشاني از فتح باب نميديد ودر طلب آن گوهر مقصود ،چنان خود را به ضوابط وآداب و رعايت مستحبات ومكروهات ملزم ساخته بود كه به حسب عادت بشري هيچ مستحبي از او فوت نمي شد .تا جايي كه بعضي معاندان مي گفتند :قاضي كه اين قدر خود را مقيد به آداب شرع كرده شخصي ريايي وخود نماست.
Rose




خود ايشان مي فرمود :"چون بيست سال تمام چشم را كنترل كرده بودم چشم ترس براي من آمده بود چنان كه هر وقت مي خواست نامحرمي وارد شود از دو دقيقه قبل خود به خود چشم هايم بسته مي شد ." تا اينكه يك بار كه به حرم حضرت ابوالفضل عليه السلام مي رفت ،در راه سيدي ديوانه به او گفت:"سيد علي ! امروز مرجع اوليا در تمام دنيا حضرت ابوالفضل عليه السلام است!" و همان شب در حرم مطهر هنگام نماز مغرب ، درها به رويش باز شد. سال ها در پرده مستوري بود وكسي اورا نمي شناخت تا اينكه يكي از كاسب هاي نجف وقتي كه از مشهد به نجف اشرف مراجعت كرد به رفقاي خود گفت :"گذر نامه من در مشهد دچار مشكل شده بود وكارم در شهرباني درست نمي شد.آقاي قاضي را در حرم ديدم وبه ايشان متوسل شدم ،به من گفت:"فردا برو شهرباني وگذر نامه ات را بگير !" فرداي آن روز كار من اصلاح شد وبرگشتم."اما دوستان آن مرد انكار كرده ،گفتند كه قاضي در نجف بوده ومسافرت نكرده است .آن مرد نزد مرحوم قاضي آمد ماجرا را تعريف كرد اما آقاي قاضي هم قضيه راانكار كرد وفرمود :"همه مردم نجف مي دانندكه من مسافرت نكرده ام !"فضلاي آن عصر همچون شيخ علي محمد بروجردي ،شيخ محمد تقي آملي و... كه جريان را شنيدند نزد مرحوم قاضي آمدندوبا اصرار از ايشان خواستند كه يك جلسه اخلاقي ترتيب دهد . عادت وي نهي شاگردان از كرامات بود. آنچه او بدان توجه داشت عبوديت محض بود وديگران را نيز به آن دعوت مي كرد.جو نامناسب حوزۀ آن روز نجف عرفان وسلوك عرفاني را برنمي تابيد و به همين سبب ايشان به صوفي گري متهم بود .

يكي از بزرگان هم عصر آيت الله قاضي در مواجهه باايشان جواب سلام آن مرحوم را نمي داد ولي ايشان به شاگردانش توصيه مي كرد :"برويد پشت سر او نماز بخوانيد ،نماز هاي خوبي دارد !" كرامت او روح دريايي اش بود كه همه كينه توزي ها ، مخالفت ها وسعايت ها را در خود محو مي كرد .لطيف بود چنان كه نه ذرهاي كدورت از مخالفان به دل مي گرفت ونه به نشستن گرد كدورت بر دل ديگران رضا مي داد. يك بار كه براي زيارت به حرم اميرالمومنين عليه السلام رفته بود،بر خلاف معمول بلافاصله وبدون خواندن زيارت نامه از حرم خارج شد. وقتي فرزندش علت را پرسيد در پاسخ فرمود :"در حرم كسي را ديدم كه مي دانم نسبت به من بغض وكينه اي در دل دارد ، ترسيدم مرا ببيند ودوباره اين بغض در دلش زنده شود و اعمالش از بين برود!"Rose
آيت الله سيد علي قاضي مي فرمود:"من هر چه دارم از قرآن و حضرت سيدالشهداء عليه السلام دارم."Rose
در مجلس روضه حضرت ابا عبدالله عليه السلام بدون توجه به آنان كه بر او خرده مي گرفتند ،كفش ميهمانان حضرت را جفت كرده،تميز مي كرد. آيت الله سيد ابوالقاسم خويي مي فرمود :"من هر وقت مي رفتم مجلس آقاي قاضي ،كفش هايم را مي گذاشتم زير بغلم كه مبادا آقاي قاضي آن ها را جفت كرده يا تميز كند"

آيت الله شيخ عباس قوچاني مي فرمود :"از لحاظ توكل احدي را مانند قاضي نديديم. آن چنان مانند كوه استوار بود كه مسائل مختلف اجتماعي وزندگي ابداً خم بر ابري ايشان نمي آورد."
Rose
مرحوم قاضي با آن عائله سنگين در فقري شديد به سر مي برند ومدت ها خوراكش نان خشكي بود كه در كاسه آب فرو مي برد.
مي فرمود:"برزخ من در دنيا فقر است وديگر در برزخ مشكلي ندارم."وبا همه اين احوال مي گفت:"من لنگه كفش انسان هاي كامل هم نمي شوم."Rose


آن فريد عصر ويگانه دوران صاحب مقام تشرف بود . خود مي فرمود:"من آن عبارتي را كه حضرت حجت (عج) هنگام ظهورشان مي فرمايند واصحاب پراكنده مي شوند مي دانم!" ووقتي از تشرف ايشان نزد حضرت ولي عصر (عج) پرسيدند پاسخ داد :"كور است چشمي كه صبح از خواب بيدار شود ودر اولين نظر نگاهش به امام زمان نيفتد!"
استاد سيد محمد حسن قاضي نقل مي كند :"روزي پشت سر ايشان راه مي افتم كه شيخي آمد جلو راهشان را گرفت وگفت:از كجا معلوم اين حرف هاي تو راست باشد؟ من مي خواهم از خود حضرت ولي عصر بشنوم.آيت الله قاضي در جواب فقط گفت :" خب بيا برويم تا بشنوي."در همان هنگام ديدم اثري از شهر نيست وما در بياباني قدم مي زنيم .از دور بلندي معلوم بود كه افرادي در حال رفت وآمد از آن بودند . هنگامي كه نزديك آنجا شديم آن شيخ پشيمان شد و گفت:" نه نمي خواهم مرا برگردان!" آقاي قاضي گفت:"خودت اصرار داشتي كه ببيني!" گفت:"نه نمي خواهم" و من ديدم دوباره در همان شهر وهمان كوچه هستيم ."
اواخر عمر شريفش مي فرمود:" در سينه ام آتش است! اين آتش ساكت نمي شود ." دائم آب مي خورد واين بيت از مثنوي مولوي را با خود تكرار مي كرد:
گفت من مستسقي ام آبم كِِشد

گرچه مي دانم كه هم آبم كُشد
از آيت الله سيد ابوالقاسم خويي نقل است كه فرمود :"در ايام وفات استاد اخلاق آقاميرزا علي قاضي تناثر نجوم رخ داد واين به جهت رفعت مقام آن مرحوم بود .من كه خودم اين واقعه شگفت انگيز را با چشمان خودم ديدم نمي توانم انكار كنم.Rose
وقتي از آيت الله بهجت در مورد آيت الله سيد علي قاضي پرسيدند،گريست وفرمود:"چه كنم كه قلمي آن قدر توانمند نيست كه بتواند هر چه را در مورد قاضي بوده بنويسد."Rose


شرح حال اين عارف كبير در كتاب عطش از انتشارات موسسه فرهنگي مطالعاتي شمس الشموس است.
جهت اطلاع دوستان قرآني عرض كنم چند ماهي ست كه دختر گرامي اين عالم جليل القدر " بانو زكيه سادات قاضي طباطبايي "معروف به علويه خانم ،كه در شهر لاهيجان زندگي مي كردند ،به رحمت خدا رفتند... .
افسوس وصد افسوس .............
وچه غريبانه زندگي كرد وچه غريبانه رفت!!!........روحش شاد .
براي شادي روح اين مادر زجر كشيده ،فاتحه اي بخوانيم.....
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس شده توسط هُدهُد صبا ، boshra ، hamed
ارسال پاسخ 


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع:
1 مهمان

بازگشت به بالابازگشت به محتوا