چرا اعدام مرتد؟
۵ اسفند ۱۳۸۸, ۱۲:۵۷ صبح
(آخرین ویرایش در این ارسال: ۵ اسفند ۱۳۸۸ ۰۱:۱۲ صبح، توسط alizamani.)
ارسال: #1
|
|||
|
|||
لا اکراه فی الدین
[/size][size=medium]سلام
بررسی شبه به جمله قرانی (لا اکراه فی الدین) «لا إِكراهَ فِي الدّين » يعني چه؟ پاسخ: اگر معنای این بخش از آیهی مبارکه این بود که در دین هیچ اجباری نیست و مردم آزاد و مجازند که هر اعتقادی داشته باشند و هر کاری دلشان میخواهد انجام دهند، دیگر خداوند متعال نه تنها پیامبر، کتاب و احکامی ارسال و انزال نمینمود، بلکه بهشت و جهنمی نیز نمیآفرید و آن وقت تازه این سؤال مطرح میشد که اصلاً نتیجهی این آفرینش و سفر به دنیا و گذر از آن چیست؟ پس چه فرقی بین عالم و جاهل، مؤمن و کافر، ظالم و مظلوم و ... وجود دارد و مگر خداوند حکیم انسان را بیهوده آفریده و یله رها کرده است و مگر عادل نیست [العیاذ بالله]. وانگهی مگر میشود که انسان در باور یا انجام عملی آزاد و مجاز باشد، اما در نهایت محاکمه گردد که چرا چنین کردی و چرا چنان نکردی؟ پس با رجوع به «عقل» و هم چنین آیات قرآن کریم و احکام و بشارتها و انذارها و احکام و حدودی که باید در دنیا اجرا شود و جزا و عقابی که در آخرت داده میشود، معلوم میگردد که منظور از آیه، اعطای چنین آزادی و مجوز ارتکاب به هر عملی نیست. باید دقت شود که اگر چه آیه مبارکه به «اجباری در دین نیست ترجمه میشود) و این معنا صحیح هم هست، اما هر دو واژهی «اکراه» و «اجبار» عربی است. پس اگر ارادهی خداوند بر این تعلق میگرفت که در گرایش به دین و انجام اوامر الهی هیچ اجباری نباشد، میفرمود: «لا اجبار فیالدین»! ولی فرمود: «لا اکراه فیالدین» یعنی اکراهی در دین وجود ندارد. و معنای اکراه بسیار وسیعتر از اجبار است. هر چند که «اجبار» را نیز حمل میکند. واژهي «اكراه» يعني چيزي كه نزد انسان ناخوشایند باشد و شاید از آن جهت در مورد اجبار نیز به کار میرود که انسان از «اجبار» و کار اجباری که قبولش ندارد، خوشش نمیآید. پس، از این بخش آیهی مبارکه قبل از آن که معنای اجبار را اخذ کنیم، میفهمیم که در دین خدا هیچ مطلب یا دستوری که فطرت و عقل انسان آن را نپسندد و نسبت به آن اکراه داشته باشد، وجود ندارد و به همین دلیل هم «دین» اجباری نیست. اما در خصوص حمل واژه به معنای «اجبار» نیز باید دقت شود که فرمود: «اجباری در دین نیست». چرا که دین یک مسئلهی اعتقادی و قلبی است و هیچ انسانی نمیتواند با جبر و زور اعتقادی را بر دیگری القاء نماید. لذا دین اجباری نفی میشود. چنین دینی نه واقعاً دین است و نه مقبول میافتد. و اگر دقت شود در اسلام [تشیع] قید شده است که «اصول دین» تحقیقی است و تقلید در اصول جایز نیست. یعنی انسان باید با عقل و قلب بدان برسد نه با تقلید از دیگران. و این مهم یکی از معانی روشن «در دین اجباری نیست» میباشد. مرحوم علامه طباطبایی در ذیل این آیه میفرماید: «در جمله:" لا إِكْراهَ فِي الدِّينِ"، دين اجبارى نفى شده است، چون دين عبارت است از يك سلسله معارف علمى كه معارفى عملى به دنبال دارد، و جامع همه آن معارف، يك كلمه است و آن عبارت است از" اعتقادات"، و اعتقاد و ايمان هم از امور قلبى است كه اكراه و اجبار در آن راه ندارد، چون كاربرد اكراه تنها در اعمال ظاهرى است، كه عبارت است از حركاتى مادى و بدنى (مكانيكى)، و اما اعتقاد قلبى براى خود، علل و اسباب ديگرى از سنخ خود اعتقاد و ادراك دارد و محال است كه مثلاً جهل، علم را نتيجه دهد، و يا مقدمات غير علمى، تصديقى علمى را بزايد.» المیزان (ترجمه)، جلد 2، ص 523) نکتهی مهم دیگری که برای فهم بهتر منظور آیهی کریمه باید بدان دقت نمود، ترفند دشمنان در نیمه خواندن آیه و حکم به آن است(؟!) در صورتی که این آیه ادامهای دارد که هم علت اجباری نبودن دین را توضیح میدهد و هم نتیجهی اعتقاد و عمل به دین مؤمنان را که عکساش برای کفار ثابت است بیان مینماید. آیه چنین است: لا إِكْراهَ فِي الدِّينِ قَدْ تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَ يُؤْمِنْ بِاللَّهِ فقد استَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقى لاَ انْفِصامَ لَها وَ اللَّهُ سَميعٌ عَليمٌ (البقره - 256) در دين هيچ اجبارى نيست. (چرا که راه) هدايت از گمراهى مشخص شده است. پس هر كس كه به طاغوت كفر ورزد و به خداى ايمان آورد، به چنان رشته استوارى چنگ زده كه هیچگاه گسسته نگردد. خدا شنوا و داناست. و در آیهی بعد نیز نتیجهی عدم ایمان و عمل به دین را که خلود در جهنم و عذاب آتش قید مینماید: اللَّهُ وَلىُِّ الَّذِينَ ءَامَنُواْ يُخْرِجُهُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلىَ النُّورِ وَ الَّذِينَ كَفَرُواْ أَوْلِيَاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ يُخْرِجُونَهُم مِّنَ النُّورِ إِلىَ الظُّلُمَاتِ أُوْلَئكَ أَصْحَبُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَلِدُونَ(البقره - 257) خدا ولیّ مؤمنان است. ايشان را از تاريكيها به روشنى مىبرد. و آنان كه كافر شدهاند، طاغوت ولیّ آنهاست، كه آنها را از روشنى به تاريكيها مىكشد. اينان جهنميانند و همواره در آن خواهند بود. پس، یک معنای «در دین اجباری نیست» همین است که خداوند متعال: انسان را (مانند ملائك يا حيوانات يا ساير موجودات) مجبور نيافريده است و به رغم این که اعتقاد به خداوند و انجام دستورات دینی را بر او واجب ساخته، او را مجبور و بیاختیار نیافریده است، بلکه با اعطای عقل و اختیار، او را اشرف قرار داده و سپس با ارسال انبیاء راه را نیز براي او روشن نموده و عواقب هر راهی را نیز با صراحت و روشنی بیان نموده است. پس بديهي است كه انسان عاقل و سالم، راه رشد را بر گمراهي ترجيح ميدهد و بر ميگزيند و اگر چنین ننمود، مجازات و عذاب دنیوی و اخروی حق اوست. نه این که مجاز است هر راهی خواست برود و هر کاری خواست انجام دهد. حال که دانستیم «اجبار» فقط بر بدن و اعمال فیزیکی ممکن است نه بر باورهای قلبی و اعتقادی، ممکن است این سؤال پیش آید که پس چرا نظام اسلامی ما را در اموری مجبور میکند و در صورت نافرمانی عقاب هم میشویم، در صورتی که ما باوری نداریم و اگر کاری را هم انجام دهیم، از روی اجبار است. باید دقت شود که «مجبور نیستید» به معنای «مجاز هستید» نمیباشد و عقاب دنیوی و اخروی نیز برای همین منظور وضع شده است. به عنوان مثال: «مجبور نیستی نماز بخوانی یا روزه بگیری» یعنی به تو اختیار اطاعت یا تخلف دادهام، نه این که مجازی دلت خواست بخوان و دلت خواست نخوان! مضافاً بر این که اسلام اجازه نمیدهد به بهانهی آزادی، حقوق دیگران پایمال گردیده و اقشار متفاوت مورد ظلم واقع شوند. لذا هر کسی آزاد است که در خلوت خود گناه کند و راه جهنم را بپیماید. اما اگر گناه و فساد خود را علنی و فرافکنی کرد و حقوق و امنیت دیگران را به مخاطره انداخت، معلوم است که جلوی او را میگیرند و مجازاتش هم میکنند. دقت شود که طرح اين گونه شبهات براي بيرنگ كردن دينداري مسلمانان و در نهايت دعوت و آلوده نمودن آنها به گناه است. و گرنه همين بشر، حتي در مقابل قوانيني كه خودش وضع ميكند (چه صحيح باشد و چه غلط) اجبار و ضمانت اجرايي در نظر ميگيرد و سر پيچي از آنها را مستوجب پرداخت جريمه، تحمل زندان، حبس ابد و حتی اعدام ميداند، اما نوبت به اطاعت اوامر الهي كه ميرسد، مدعي ميشود كه خدا خود فرموده: در دين اجباري نيست(؟!) تأمل در این نکته لازم است كه «اجبار» در مقابل «اختيار» است. پس تا وقتي انسان اختيار دارد كه گناه نكند يا بكند، جبري بر او تحميل نگرديده است و انسان (عاقل و سالم) تا وقتي زنده است داراي اختيار است و میتواند گناه بکند و یا نکند – نه این که مجاز است. البته ممكن است كه رعايت برخي از قوانين فردی یا اجتماعي (مانند همه قوانین فردی و اجتماعی موجود در جهان) تا حدّي محدود بر او (اصطلاحاً) اجبار گردد تا موظف و مجبور شود حقوق دیگران را ضایع ننماید، ولي اين اجبار دليل بر سلب اختيار ذاتی او نيست و میتواند مرتکب جرم شود. چنان چه بر اساس قانون هیچ کس حق قاچاق مواد مخدر را ندارد و اگر كشف شود محاكمه و مجازات ميشود، اما بسياري به آن مرتكب ميگردند، چون اختیار دارند. پس اگر گفته شد: «در خودداری از قاچاق مواد مخدر اجباری نیست، اما اگر کسی مرتکب این جرم شد اعدام میشود»، آیا کسی میگوید که ما آزاد و مجازیم تا قاچاق کنیم؟! در نتیجه، (به غير از خداوند متعال) كسي نميتواند انسان را به بندگي خدا و عبادت مجبور كند، هم چنان كه كسي نميتواند انسان را به كفر يا شرك مجبور نمايد و خداوندی که به این امر قادر است نيز انسان را تا وقتي زنده است مجبور ننموده است، ولی انسان باید عاقلانه عمل کند و اگر مرتکب خطا شد، حتماً مجازات میشود و برای این که نه تنها به مجازات محکوم نگردد، بلکه در نعمت دائمی زندگی کند، باید اوامر الهی را اطاعت نماید. و هم چنین اگر حقوق و امنیت دیگران را به مخاطره اندازد، او را با ارشاد و سپس مجازات مجبور میکنند تا رعایت کند. این مطلب در صورت استقبال دوستان می تواند ادامه داشته باشد التماس دعا |
|||
|
۳ آذر ۱۳۸۹, ۰۲:۲۵ صبح
ارسال: #2
|
|||
|
|||
چرا اعدام مرتد؟
سلام خدمت همه عزیزان
چرا در قرآن با صراحت دستور قصاص کسی را که از اسلام برگشته داده شده؟ چرا باید یک انسان را به خاطر اعتقادش هر چند غلط کشت؟مگر نه اینکه شاید آن انسان بعد از مدتی هر چند طولانی از مرتد بودنش بر گردد؟آیا با این کار یک فرصت از یک انسان گرفته نمیشود؟از خیلی ها راجع به این قضیه سوال کردم کسانی که درس دین خوانده اند ولی همه یک جوری منو پیچوندن چون به نظر من خودشونم قلبا نمیدونستند. خواهش میکنم اگر کسی جوابی حتی نظری راجع به این قضیه داره برام ارسال کنه در پناه حق |
|||
|
۵ آذر ۱۳۸۹, ۱۲:۲۸ صبح
ارسال: #3
|
|||
|
|||
RE: چرا اعدام مرتد؟
به نام خدا
در پاسخ به شما سوالي را مطرح مينمايم. چرا قاتل معصوم، توفيق ندارد كه توبه كند؟ چون حجّت بر او تمام شده است. تا قبل از اين كه حجّت بر كسي تمام بشود، موفّق به قتل معصوم نخواهد شد. موارد بسياري در تاريخ بوده است كه افرادي اقدام به قتل معصوم نمودهاند، ولي خداوند، شرايطي را برايشان بهوجود آورده است كه موفق به انجام آن نشدهاند و حتي به راه راست برگشتهاند. يك احتمال درخصوص پاسخ به سوال شما ميتوانم بدهم، با اين كه فقط از روي مبناهاي بديهي عرض مينمايم و نه از علوم قرآن و حديث. اگر كسي در باطنش مرتد نشود، مگر اين كه حجّت بر او تمام شده باشد چه؟ تو خود حديث مفصل بخوان از اين مجمل ... اگر باز هم خواستيد، آمادهي ادامهي مباحثه هستم. |
|||
|
۵ آذر ۱۳۸۹, ۱۲:۱۹ عصر
ارسال: #4
|
|||
|
|||
RE: چرا اعدام مرتد؟
سلام گسترش عزیز
به جمع یاران قرآنی خوش آمدید بنده به شخصه شیوه ی پرسش و پاسخ برای رسیدن به جواب رو می پسندم چراکه سوال کننده شخصا و مطابق با منطقی که قبول داره به سمت و سوی جواب رهنمون میشه... اما در صورتی که خود سوالات ابهام برانگیز و مبهم نباشه... اگه اجازه بدید بنده نقش ساز مخالف رو بازی کنم. 1-چرا قاتل معصوم، توفيق ندارد كه توبه كند؟ چون حجّت بر او تمام شده است. تا قبل از اين كه حجّت بر كسي تمام بشود، موفّق به قتل معصوم نخواهد شد. بر اساس کدام ادله می توان گفت که قاتل معصوم توفیق توبه ندارد؟ از کجا معلوم شمر(ملعون لعنة الله علیه) قبل از مرگش توبه نکرده باشد؟؟؟ 2-اگر كسي در باطنش مرتد نشود، مگر اين كه حجّت بر او تمام شده باشد چه؟ خوب به فرض حجت بر او تمام شده؛اسلام آورده و سپس مرتد شده که سوال نیز همین است چرا باید به خاطر اعتقاداتش او را بکشیم؟؟ آقاجان بدانید و بدانند که لبخند رضایت شما را با هیچ چیز عوض نخواهیم کرد |
|||
|
۹ آذر ۱۳۸۹, ۰۶:۲۳ عصر
ارسال: #5
|
|||
|
|||
RE: چرا اعدام مرتد؟
سلام
(۳ آذر ۱۳۸۹ ۰۲:۲۵ صبح)محیا خلج زاده نوشته: چرا در قرآن با صراحت دستور قصاص کسی را که از اسلام برگشته داده شده؟ حكم مرتد مشروط به زماني است كه شخص به حقانيت اسلام علم پيدا مي كند ولي علارغم علم به حقانيت اسلام باز راه كفر در پيش گيرد و كافر شود ؛ در اين صورت مي توان گفت : تقريبا تعداد مرتديني كه مستحق حكم اعدامند چيزي قريب صفر خواهد بود. ضمن اینکه حكم قتل در اسلام براي كسي كه مرتد ميشود يك حكم سياسي بوده و دليل تشريع اين حكم به صورت خلاصه امور زیر بوده است: 1- به وسيلهي ارتداد و برگشت از دين، در ايمان ساير مردم تزلزل و تشكيك حاصل شده و در نتيجه دين و پايههاي ديني تضعيف شده، لذا خداوند چنين حقي را به حاكم اسلامي داده كه به خاطر حفظ دين و ايمان مردم و ارزشهاي الهي، مرتد را به مجازات برساند، همان گونه كه در تفسير آيهي 72 از سورهي آل عمران آمده است كه: در صدر اسلام يهوديان توطئه ميكردند كه در آغاز روز ايمان بياورند و در پايان روز از اسلام برگردند تا بدین وسیله مردم را از آیین اسلامی برگرداند. و فرض کنید که اگر اسلام چنین حکمی را نمی کرد چه وضعی پیش می آمد و دشمنان چقدر می توانستند توطئه کنند. 2- در صدر اسلام عدهاي براي فرار از اجراي حدود الهي از دين برميگشتند، مثلاً افرادي شراب ميخوردند و يا كار خلاف ديگري را انجام ميدادند و بعد براي اينكه حكم الهي بر آنان جاري نشود از اسلام برميگشتند، يعني ارتداد را به عنوان سپري كه مانع اجراي حدود ميشود انتخاب ميكردند. از آنچه بيان شد، آشكار ميشود كه حكم اعدام مرتد ربطي به اين ندارد كه اسلام ميخواهد عقيدهاي را تحميل كند بلكه حكمي سياسي بوده كه براي جلوگيري از فتنهي دشمنان و نفوذ بيگانگان و حفظ حاكميت الهي و نيز براي جلوگيري از قداست شكنيها تشريع شده است(همانگونه كه در ساير ملل نيز توطئه بر عليه امنيت جامعه و نظام حاكم بر آن، داراي شديدترين كيفرهاست) لذا كسي كه قبلاً مسلمان بوده و به عللي دين جديد اختيار كرده، اگر تظاهر كند محكوم به احكام مرتد است. (۳ آذر ۱۳۸۹ ۰۲:۲۵ صبح)محیا خلج زاده نوشته: چرا باید یک انسان را به خاطر اعتقادش هر چند غلط کشت؟مگر نه اینکه شاید آن انسان بعد از مدتی هر چند طولانی از مرتد بودنش بر گردد؟ادامه دارد... برگرفته از http://www.eporsesh.com از خود به خدا هیچ نگوییم و نپرسیم .:. ما هم به خدا گر به خود آییم ، خداییم
|
|||
|
۹ آذر ۱۳۸۹, ۱۰:۴۶ عصر
ارسال: #6
|
|||
|
|||
RE: چرا اعدام مرتد؟
(۳ آذر ۱۳۸۹ ۰۲:۲۵ صبح)محیا خلج زاده نوشته: چرا باید یک انسان را به خاطر اعتقادش هر چند غلط کشت؟ ارتداد و خروج از دین صرفا یک اعتقاد قلبی نیست، بلکه اعتقادی است سیاسی که اثرات اجتماعی دارد. اما حکم هر کفر و خروجی از دین مرگ نیست، بلکه حکم مرتد در مورد کسی است که بر اثر عناد و لجاجت با اسلام و برای ضربه زدن به دین الهی یا ایجاد فتنه و شقاق و اختلاف در میان مسلمین، اعلام کفر نماید و این حکمی کاملاً معقول و منطقی است؛ لیکن اگر کسی به دلیل وجود شبهه و عدم شناخت دقیق اسلام، نسبت به حقانیت آن گرفتار تردید شد، به او فرصت تحقیق و بررسی داده میشود، به شرط آن که در راستای مسائل فوق الذکر، حرکت نکند. در طول تاریخ اسلام نیز تاکنون هیچ کس به جرم تردید در اسلام، اعدام نشده است و بسیاری از کسانی که گرفتار چنین وضعیتی میشدند، ماهها و یا سالها با ائمه(ع) به گفتوگو و بحث و مناظره میپرداختند. حال با توجه به موارد فوق کاملاً مشخّص مى شود که حکم ارتداد، یک حکم اجتماعى و سیاسى است، هم چنین آنچه در روایات در مورد حکم ارتداد بیان شده، در زمانى است که انکار دین اسلام جاحدانه باشد، یعنى شخصى به رغم حقانیّت دین اسلام به جهت انگیزههاى نادرست از دین اسلام خارج شده و در مقابل آن موضعگیرى نماید؛ بنابراین اگر کسى دین دیگرى غیر از اسلام را (آن هم پس از بررّسى و به دور از هر گونه حُبّ و بُغض و مشکلات دیگر) انتخاب نماید، این عقیده براى او محترم است، تا زمانى که به صورت موضعگیرى در مقابل اسلام و تهدید آن در نیاید (۳ آذر ۱۳۸۹ ۰۲:۲۵ صبح)محیا خلج زاده نوشته: مگر نه اینکه شاید آن انسان بعد از مدتی هر چند طولانی از مرتد بودنش بر گردد؟آیا با این کار یک فرصت از یک انسان گرفته نمیشود؟ همانطور که بیان شد در طول تاریخ اسلام تاکنون هیچ کس به جرم تردید در اسلام، اعدام نشده است و بسیاری از کسانی که گرفتار چنین وضعیتی میشدند، ماهها و یا سالها با ائمه(ع) وعلما به گفتوگو و بحث و مناظره میپرداختند و می پردازند، لذا برای برگشت و درک دین حقیقی فرصت لازم را دارند. و لازم به ذکر است که از مسائل مهمی که در نظام کیفری اسلام مطرح است این است که قوانین کیفری آن به گونهای است که قبل از اجرای قانون کیفری بتواند از ارتکاب جرم جلوگیری کند، نه اینکه راه ارتکاب جرائم را باز بگذارد و با اجرای کیفر بخواهد از ارتکاب مجدد آن جلوگیری کند. لذا قوانین کیفری اسلام بسیار محکم است اما راههای اثبات جرم را سخت کرده است. اصل وجود قانون کیفری مانع از ارتکاب جرم میشود ولی اثبات جرم، مخصوصا در جرایمی که کیفر سنگین دارد مانند حد زنای محصنه یا ارتداد بسیار دشوار است. نگاهی اجمالی به تاریخ صدر اسلام و نیز به تاریخ دو دهه انقلاب اسلامی ایران در آمار کسانی که حد زنای محصنه یا ارتداد نشان میدهد که راه اثبات این چه قدر دشوار و اسلام بیش از آنکه به اجرای کیفر اهتمام ورزد به بازدارندگی اصل قانون از جرم توجه داشته است. در اثبات ارتداد یک مسأله مهم، ملاک اصلی است و آن اینکه وجود خدا و توحید یا رسالت نبی اکرم(ص) انکار شود. لذا انکار هر مسألهای از اعتقادات اسلام ارتداد محسوب نمیشود. هر گاه توحید یا رسالت حضرت محمد(ص) به صورت مستقیم انکار شود یا چیزی انکار شود که مستلزم انکار اینها باشد و انکار کننده، متوجه این استلزام باشد به گونهای که آنها را انکار کرده باشد ارتداد ثابت میشود. شرایط دیگری نیز در اثبات ارتداد مطرح است که در کتب فقهی و حقوقی نوشته شده است. و هدف از بیان این مطلب توجه دادن خواننده محترم به این مسأله بود که اسلام با قوانین کیفری، میخواهد قبل از ارتکاب جرم، از آن جلوگیری کند نه صرفا بعد از آن، کیفری دهد. ضمن اینکه توبه مرتد اگر قبل از اثبات ارتداد نزد قاضی باشد هم از لحاظ حکم فردی پذیرفته است و هم از لحاظ حکم اجتماعی. یعنی اثر فردی آن را که بین شخص مرتد و خداوند است اصلاح میکند و هم مجازات دنیوی آن را از بین میبرد. ولی اگر این توبه بعد از اثبات ارتداد نزد قاضی باشد، مجازات آن در برخی موارد (مرتد فطری «مسلمان زاده» مرد) ساقط نمیشود ولی توبه او به لحاظ حکم فردی، یعنی آنچه بین او و خدا است پذیرفته میشود. برگرفته از http://www.eporsesh.com از خود به خدا هیچ نگوییم و نپرسیم .:. ما هم به خدا گر به خود آییم ، خداییم
|
|||
|
۱ دي ۱۳۸۹, ۰۶:۵۲ عصر
ارسال: #7
|
|||
|
|||
RE: لا اکراه فی الدین
سلام علیکم،تعبیری بجا بود از آیه لا اکراه فی الدین بر اینکه مراد از اکراه ناخوشایندی و کراهت دین است.
پس از مطالعه مطلب ارسالی ما را از نظر خویش بهره مند بفرمایید. |
|||
|
۷ بهمن ۱۳۸۹, ۱۱:۲۷ صبح
ارسال: #8
|
|||
|
|||
RE: لا اکراه فی الدین
بحث جالبي ميشه اما
خواهشا مختصر تر بگوييد تا همه بخوانند و كمي روانتر و با مشخص كردن عناوين مهم ما را سريعتر به هدف ياري كنيد. ممنونيم. آيا به آيات قرآن نمى انديشند يا [مگر] بر دل هايشان قفلهايى نهاده شده است؟ سوره محمد(ص)/ آیه 24
|
|||
|
۲۳ فروردين ۱۳۹۰, ۱۱:۳۷ عصر
ارسال: #9
|
|||
|
|||
RE: لا اکراه فی الدین
(۱ دي ۱۳۸۹ ۰۶:۵۲ عصر)boshra نوشته: سلام علیکم،تعبیری بجا بود از آیه لا اکراه فی الدین بر اینکه مراد از اکراه ناخوشایندی و کراهت دین است.توضیحات شما مرا قانع کرد چرا که زمینه شک و تردید در این مورد را نداشتم ولی با کمال تأسف دوستان فرزندم اخیرا با اتکابه همین آیه و تبلیغات عده ای از جمله یک کشیش مسیحی جذب دین مسیحیت شدند و ادعا میکنند چون ما فرزندان شما شناسنامه ای مسلمان هستیم و در انتخاب دین هم هیچ اکراهی نیست و ما میتوانیم مسیحی شویم . من چطور میتوانم این جوانان را راهنمایی کنم لطفا بیشتر توضیح دهید. |
|||
۲۴ فروردين ۱۳۹۰, ۱۲:۰۴ صبح
ارسال: #10
|
|||
|
|||
RE: لا اکراه فی الدین
به نام خدا
سلام واقعا فوق العاده بود واقعا ممنون دوست عزیز علی آقای زمانی یا زهرا تورا خسته روان باید شد انگشت نمای اینو آن باید شد گر آدمی بساز با آدمیان ورملکی برآسمان باید شد .................... یا فاطمه الزهرا(س) |
|||
|
کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع:
1 مهمان
1 مهمان
بازگشت به بالابازگشت به محتوا