ارسال پاسخ 
 
امتیاز موضوع:
  • 1 رأی - میانگین امیتازات: 5
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
راز ماندگاری
۲۳ ارديبهشت ۱۳۸۹, ۰۵:۰۴ عصر
ارسال: #1
Photo راز ماندگاری
ما وصله ی جور و صله ناجوریم
باداشتن شفق زخونت کوریم
هر هفته اگر چه دیدنت می آییم
ما از تو هزاران سال نوری دوریمIdeaIdeaIdea
از علی حنیفه کتاب((....و این است راز ماندگاری))انتشارات دانش

یاد شهدایمان بخیر!

من اگر بنشینم، تو اگر بنشینی، چه کسی برخیزد؟

[تصویر:  sisOJG_400.jpg]
مشاهده وب‌سایت کاربر یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس شده توسط safirashgh ، هُدهُد صبا
صفحه 2 (پست بالا اولین پست این موضوع است.)
۱۱ شهريور ۱۳۸۹, ۰۳:۳۸ عصر
ارسال: #11
Heart RE: راز ماندگاری
((به نام خدا))
بگو دشمن ببیند نور چشم مادر آوردند
بگو خاکسترش را سرمه ی چشم ترآوردند

بگو که باغ ما زیبایی وفرش فزون ترشد
صنوبرهابه دوش خویش سروی دیگرآوردند

گل من قدوبالایش بلند وناز ورعنابود
ولی امروز آن گل را خدایا پرپرآوردند

به هر گل می رسم اینجا فقط می بویمش آخر
که نامی؟نه پلاکی؟نه شهیدی بی سرآوردند

ببین یک کاغذ افتاده کنار پیکری بی نام
گمانم بین دفترهاش یا از سنگر آوردند

نوشته:مادرم اینجا به عشق رمز((یا زهرا))
همه امشب پلاک خود ز گردن ها درآوردند
(از رویا باقری)

یاد شهدایمان بخیر!

من اگر بنشینم، تو اگر بنشینی، چه کسی برخیزد؟

[تصویر:  sisOJG_400.jpg]
مشاهده وب‌سایت کاربر یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس شده توسط مشکات ، هُدهُد صبا
۲۲ شهريور ۱۳۸۹, ۰۴:۱۹ عصر
ارسال: #12
RE: راز ماندگاری
((به نام خدا))

شوری به جز شهادت در سر نداشتی
فرصت برای نعش برادر نداشتی

می خواستی که سجده کنی در حریم دوست
می خواستی که سجده...ولی سر نداشتی

بال فرشته فرش عروج تو بوده است
درآن کویر تب زده یاور نداشتی

گفتند دشمنان به صلیبت کشیده اند
گفتند روز واقعه خنجر نداشتی

باید که حرف می زدی از عاشقی ولی
جز بر فراز نیزه که منبر نداشتی

گنجشک ها یکی یکی از تو جدا شدند
دیگر رقیه و علی اصغر نداشتی
(ازسعید توکلی)

یاد شهدایمان بخیر!

من اگر بنشینم، تو اگر بنشینی، چه کسی برخیزد؟

[تصویر:  sisOJG_400.jpg]
مشاهده وب‌سایت کاربر یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس شده توسط مشکات ، هُدهُد صبا
۱ مهر ۱۳۸۹, ۰۴:۳۴ عصر
ارسال: #13
RE: راز ماندگاری
((به نام خدا))

هرچند بین ما غم بال وپری نیست
اکنون که می آیم سراغت دفتری نیست

روی تمام چفیه ها با خون نوشته است
دیگر جمال حرف های بهتری نیست

سجاده ات را هدیه می دادی عزیزم
برخیز از سجاده... وقتی که سری نیست

باید میان کوچه های خسته شهر
قدری بگردم گر چه تاب دیگری نیست

وقتی خبر دادند می آیی به خانه...
آهسته تابوت تو را...نه پیکری نیست

خون سرفه ها بی خواب می کردند اما
دیگر کسی در تخت باران بستری نیست

سنگ مزارت بوی باران می دهد باز
عطری که در بوی گلاب قمصری نیست
(از حسن علی پاکزاد)

یاد شهدایمان بخیر!

من اگر بنشینم، تو اگر بنشینی، چه کسی برخیزد؟

[تصویر:  sisOJG_400.jpg]
مشاهده وب‌سایت کاربر یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس شده توسط مشکات ، هُدهُد صبا
۳ آذر ۱۳۸۹, ۱۰:۵۳ صبح
ارسال: #14
RE: راز ماندگاری
(به نام خدا)
سلام

دست هایت خالی از عشق نبود

شانه هایت خالی از رنگ خدا



چفیه ات بر شانه هایت بود

وغم ،اشک های غربت سروده بود



از سنگرت بوی گل یاس آمد ست

از پیکرت روحت برخاسته است



چشم هایت باز واشک هایت غرق خون

لب هایت اما چه زیبا خندیده است



چفیه ات را بر میدارد و می رود

روح بلند پرواز وآسمانیت



روح تو آزاد است وخوش

چفیه ات نشان سر فرازیت



چفیه ات بوی گل یاس می دهد

بوی بهشت...



چفیه ات بوی گل یاس می دهد بوی مهدی(عج)

چفیه ات مهر ورودت است

به بهشت...

((ازفاطمه صابری))

یاد شهدایمان بخیر!

من اگر بنشینم، تو اگر بنشینی، چه کسی برخیزد؟

[تصویر:  sisOJG_400.jpg]
مشاهده وب‌سایت کاربر یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس شده توسط مشکات ، هُدهُد صبا
ارسال پاسخ 


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع:
1 مهمان

بازگشت به بالابازگشت به محتوا