ارسال پاسخ 
 
امتیاز موضوع:
  • 1 رأی - میانگین امیتازات: 5
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
با تو هستم کجائی ؟
۱۶ ارديبهشت ۱۳۸۹, ۱۱:۰۶ صبح
ارسال: #1
با تو هستم کجائی ؟
امروز صبح که از خواب بیدار شدی،نگاهت می کردم؛و امیدوار بودم که با من حرف بزنی،حتی برای چند کلمه،نظرم را بپرسی یا برای اتفاق خوبی که دیروز در زندگی ات افتاد،از من تشکر کنی.اما متوجه شدم که خیلی مشغولی،مشغول انتخاب لباسی که می خواستی بپوشی.وقتی داشتی این طرف و آن طرف می دویدی تا حاضر شوی فکر می کردم چند دقیقه ای وقت داری که بایستی و به من بگویی:سلام؛اما تو خیلی مشغول بودی.یک بار مجبور شدی منتظر بشوی و برای مدت یک ربع کاری نداشتی جز آنکه روی یک صندلی بنشینی. بعد دیدمت که از جا پریدی.خیال کردم می خواهی با من صحبت کنی؛اما به طرف تلفن دویدی و در عوض به دوستت تلفن کردی تا از آخرین شایعات با خبر شوی. تمام روز با صبوری منتظر بودم.با اونهمه کارهای مختلف گمان می کنم که اصلاً وقت نداشتی با من حرف بزنی.متوجه شدم قبل از نهار هی دور و برت را نگاه می کنی،شاید چون خجالت می کشیدی که با من حرف بزنی،سرت را به سوی من خم نکردی. تو به خانه رفتی و به نظر می رسید که هنوز خیلی کارها برای انجام دادن داری.بعد از انجام دادن چند کار،تلویزیون را روشن کردی.نمی دانم تلویزیون را دوست داری یا نه؟ در آن چیزهای زیادی نشان می دهند و تو هر روز مدت زیادی از روزت را جلوی آن می گذرانی؛ در حالی که درباره هیچ چیز فکر نمی کنی و فقط از برنامه هایش لذت می بری...باز هم صبورانه انتظارت را کشیدم و تو در حالی که تلویزیون را نگاه می کردی،شام خوردی؛ و باز هم با من صحبت نکردی. موقع خواب...،فکر می کنم خیلی خسته بودی. بعد از آن که به اعضای خانواده ات شب به خیر گفتی ، به رختخواب رفتی و فوراً به خواب رفتی.اشکالی ندارد.احتمالاً متوجه نشدی که من همیشه در کنارت و برای کمک به تو آماده ام. من صبورم،بیش از آنچه تو فکرش را می کنی.حتی دلم می خواهد یادت بدهم که تو چطور با دیگران صبور باشی.من آنقدر دوستت دارم که هر روز منتظرت هستم.منتظر یک سر تکان دادن،دعا،فکر،یا گوشه ای از قلبت که متشکر باشد. خیلی سخت است که یک مکالمه یک طرفه داشته باشی.خوب،من باز هم منتظرت هستم؛سراسر پر از عشق تو...به امید آنکه شاید امروز کمی هم به من وقت بدهی. آیا وقت داری که این را برای کس دیگری هم بفرستی؟ اگر نه،عیبی ندارد،می فهمم و هنوز هم دوستت دارم. روز خوبی داشته باشی...
دوست و دوستدارت:خدا
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس شده توسط safirashgh ، admin ، هُدهُد صبا ، Entezar ، آشنای غریب ، بهادری
۲۳ آبان ۱۳۹۲, ۱۱:۵۷ صبح
ارسال: #2
RE: با تو هستم کجائی ؟
خدا................................

آيا به آيات قرآن نمى‏ انديشند يا [مگر] بر دل هايشان قفلهايى نهاده شده است؟
سوره محمد(ص)/ آیه 24
مشاهده وب‌سایت کاربر یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
۲۶ آبان ۱۳۹۲, ۱۲:۲۹ صبح
ارسال: #3
با تو هستم کجائی ؟
واقعا ممنون از این ارسال قشنگ ولی بی تعارف چند بار از این متن ها خوندیم همه مون و همون لحظه منقلب شدیم و دو دقیقه بعد یادمون رفته!این طور نبوده؟!؟!
واقعا چرا؟
چرا حداقل خود من در مقابل این همه مهربونی باز...

Rose حالا که آمده ای چترت را ببند...
در سرای ما جز مهربانی نمیبارد...
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس شده توسط هُدهُد صبا ، آشنای غریب
۲۶ آبان ۱۳۹۲, ۰۹:۰۱ صبح
ارسال: #4
RE: با تو هستم کجائی ؟
شايد چون عميقا باور نداريم و مرتب ياداوري نميكنيم.

آيا به آيات قرآن نمى‏ انديشند يا [مگر] بر دل هايشان قفلهايى نهاده شده است؟
سوره محمد(ص)/ آیه 24
مشاهده وب‌سایت کاربر یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس شده توسط آشنای غریب ، Bitanem
۲۶ آبان ۱۳۹۲, ۱۰:۴۱ صبح
ارسال: #5
با تو هستم کجائی ؟
همه باور داریم ولی کاش یادآوری بیشتر بود.
همه انسان ها یه سرشت خداگرا دارند ولی یادآوری اونم تو این جامعه ای که از فساد پر شده و تا اونجا که چشم کار میکنه قابل رویت هستش متاسفانه نیست...

همین که تو می دانی
“دوستت دارم”
کافیست …
بگذار
خفه کند خودش را دنیـا................
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس شده توسط فاطمه گل ، Entezar
۲۶ آبان ۱۳۹۲, ۱۰:۴۶ صبح
ارسال: #6
با تو هستم کجائی ؟
صد در صد با نظر شما موافقم...
یادآوری یادآوری یادآوری...
ولی لااقل ما میتونیم اینجا واسه خودمون یادآوری داشته باشیم که!!!!!
نمیشه؟؟؟؟؟؟

Rose حالا که آمده ای چترت را ببند...
در سرای ما جز مهربانی نمیبارد...
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس شده توسط Bitanem ، فاطمه گل
۵ آذر ۱۳۹۲, ۰۳:۵۱ عصر
ارسال: #7
با تو هستم کجائی ؟
وقتی به دختران سرزمینم میگویی آهن پرست
بدان کم نیستند مردان اندام پرست...

Rose حالا که آمده ای چترت را ببند...
در سرای ما جز مهربانی نمیبارد...
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس شده توسط Bitanem ، فاطمه گل
۱۲ آذر ۱۳۹۲, ۰۵:۱۸ عصر
ارسال: #8
با تو هستم کجائی ؟
این روزها اگر خون هم گریه کنی عمق همدردی دیگران با ت یک کلمه است :"آخی"

Rose حالا که آمده ای چترت را ببند...
در سرای ما جز مهربانی نمیبارد...
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس شده توسط هُدهُد صبا ، آشنای غریب ، فاطمه گل
۱۳ آذر ۱۳۹۲, ۰۱:۲۸ صبح
ارسال: #9
با تو هستم کجائی ؟
صبر كن سهراب,گفته بودی قایقی خواهم ساخت...
قایقت جا دارد...؟؟؟؟؟؟
منم از همهمه ی اهل زمین دلگیرم...!

Rose حالا که آمده ای چترت را ببند...
در سرای ما جز مهربانی نمیبارد...
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
۱۵ آذر ۱۳۹۲, ۰۱:۳۷ صبح
ارسال: #10
RE: با تو هستم کجائی ؟
سلامتی بابایی که
دختر کوچولوش زنگ زد بهش گفت:
بابا داری میای خونه پاستیل میخری؟
ولی وقتی جیبشو نگاه کرد و دید نمیتونه؛
ماشینشو زد کنار خیابون
آروم پیاده شد و با خجالت گفت:
آزاادی... آزااادی ۲ نفر...

Rose حالا که آمده ای چترت را ببند...
در سرای ما جز مهربانی نمیبارد...
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس شده توسط Bitanem ، فاطمه گل ، هُدهُد صبا
ارسال پاسخ 


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع:
1 مهمان

بازگشت به بالابازگشت به محتوا