ارسال پاسخ 
 
امتیاز موضوع:
  • 1 رأی - میانگین امیتازات: 5
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
بانوی آسمان ها
۸ ارديبهشت ۱۳۸۹, ۰۵:۲۹ عصر
ارسال: #1
بانوی آسمان ها

شکوهمند ترین سلام هایم نثارت باد!

یا فاطمه(س) دیشب ذکر تو را با ستاره ها می گفتم، دیشب سراغت را از نسیم می جستم، دیشب سواحل سینه ام لبریز یاد تو بود و سرود غربت غمبار تو را زمزمه می کردم.

دیشب مردمان چشمم، عزادار می گریستند و پرندگان نازک اندیش خیالم مقیم بارگاهت بودند.

ای کاش دیشب دوباره می رسید تا همۀ خاکساریم را فدایت کنم. ای کاش دیشب دوباره می رسید و من جنون غریبم را می جستم و ای کاش دوباره می آمدی و اندیشه های مرا با خود به آسمان یادها می بردی!

چه غریب شبی بود دیشب! دیشبی که سراسر دشت های دلم بارانی بود، دیشبی که از صخرهای سینه ام چشمه های عشق می جوشید و دیشبی که زیباترین بهار عمرم بود.

یا فاطمه(س)، ای بهانۀ هستی! تو از کدام کرانه ای که منشأ تمامی کرامت های خلقتی؟ خالص ترین معانی معرفت از جوار وجود نورانی تو نشأت می گیرد و خیال با یاد روح سبز تو، راه کهکشان های فضیلت را می جوید.

ای سرّ آفرینش، زمین ـ این مهد آرزوها ـ بسیار ناچیز بود و زمان لیاقت تو را نداشت و بهشت تنها پاداش بخشش یک «گِرده» نان افطار توست. آسمان بلند ستون، یادگاری است از اندیشه های زلال تو و خورشید تنها تلألو یک نگاهت. کوه ها نشانی از استقامت تو در برابر غم هایند و دریاها قطره ای از کرامت تواند.

درختان به احترام روح تو سبز پوش گشته اند و آب ـ این مادر نجواها ـ آیینه ای است که زمزمه های تو را در گوش زمان ها تکرار می کند.

یا فاطمه(س) بعد از تو تند بادها وزیدن گرفت و پاییز فراگیر، خانۀ اندیشه های رستگاری را پریشان ساخت و بهشت خانه علی(ع) در زندان خزان، بهارانش را از دست داد.

آری بعد از تو پاییز رسید، پاییزی که نشان از تنفس یک آه تو در مسجد کوفه بود، پاییزی که یادگار تلخ سال های خانه نشینی قرآن مجسّم بود.

پاییز فراقت همه چیز را به آتش کشید و اندوهی بلند بر معجر تاریخ به یادگار ماند.

و من سّر شب های تار را دانستم. دانستم که شب را از ازل در فراق تو سیه پوش کرده اند، شاید چلچله ها که کوچ می کنند، پیام رسان عزای تواند. موج ها را بعد از تو غوغای خروشیدن آموختند و نیک می دانم که باران، گریه سنگین آسمان است.

بلبلان جز تسبیحات آسمانی تو را ترانه نمی کنند و زوزۀ بادها، ردّ فراموش گشتۀ تو در بیت الحزان اندوه هاست.

یا فاطمه(س) اگر علی(ع) نبود چه کسی اسرار سرّ آفرینش تو را می دانست و اگر تو نبودی چه کسی معراج اندیشه های علی(ع) را می شناخت؟

نماز تو، نیاز همۀ نیازمندان و قنوتت، پیوند میان خاک تا خدا بود. کلام تو سرّ وحی و عمر کوتاهت آفتابی ترین زمانه فیض و رحمت بود.

فدک ـ این میراث پدر ـ که غصب شد، مُلک زمین نبود قطعه ای بود از حرمت حریم تو، و زمانه چه تاریک بود.

قومی که از راه رستگاری به بیراهه رفته بودند تو را در گذر روزهای پر کینه کشتند، مشهد تو کوچه های کوفه بود؛ آنگاه که علی(ع) را کشان کشان برای بیعت می بردند.

مشهد تو مسجد کوفه بود وقتی که مولی را به انحراف شریعت به گواه می گرفتند!

تو را زمانی شهید کردند که توصیه های رسول نور را چون رؤیایی به فراموشی سپرده بودند و آیین ملکوتی را با عقل پَست خود تعبیر کردند.

و درِ سوخته نشان همه دردهایی بود که یکجا فرو باریدند.

ای فاطمه(س) تو با همۀ زخم ها، معجزۀ مجسّم محبّتی. امشب حدیث آرزومندیم را به بهشت بار گاهت آورده ام. ملولم، ملول از جادّه های ناآشنای فردا.

«چراغداران دیروز» که بر قله های بلند هدایت ایستاده بودند، گفته اند که تو اولین زائر سامان بهشتی، گفته اند وقتی به آستانۀ دروازه بهشت می رسی، می ایستی؛ می ایستی تا چشم های بارانی را شفاعت کنی.

کوله بارم سنگین است. می ترسم روزی بیایم که همۀ شفاعت جویان به باغ های عنایتِ محض رسیده و دروازه های بهشت را بسته باشند.
می ترسم روزی بیایم و آخرین ره رسیده باشم.
می ترسم بیایم ـ در اوج عطش ـ و سهمی از کوثر نصیبم نگردد.
یا فاطمه(س) ای گوهرستان دریای لطف، امشب که هوای دلم خیس یاد توست، آهوان اندیشه ام را به پای بوست می فرستم تا در پناه سایه سار بزرگیت، برای فصل کوچ توشۀ تبرک برگیرند.
امشب نیز شیون چشم هایم را پذیرا باش.


[تصویر:  13850329011.jpg]

مرا دریاب ای بانوی آسمان ها


برگرفته از http://www.alibahraini.ir

از خود به خدا هیچ نگوییم و نپرسیم .:. ما هم به خدا گر به خود آییم ، خداییم

[تصویر:  1_emza_22.jpg]
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس شده توسط یوسف زهرا ، هُدهُد صبا
ارسال پاسخ 


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع:
1 مهمان

بازگشت به بالابازگشت به محتوا