ارسال پاسخ 
 
امتیاز موضوع:
  • 1 رأی - میانگین امیتازات: 5
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
امروز برای شهداء وقت نداریم
۱۵ فروردين ۱۳۸۹, ۱۱:۰۱ عصر
ارسال: #1
امروز برای شهداء وقت نداریم
امروز برای شهداء وقت نداریم

ای داغ دل لاله تو را وقت نداریم

با حضرت شیطان سرمان گرم گناه است

ما بهر ملاقات خدا وقت نداریم

چون فرد مهمی شده نفس دغل ما

اندازه ی یک قبله دعا وقت نداریم

در کوفه تن غیرت ما خانه نشین است

بهر سفر کرببلا وقت نداریم

تقویم گرفتاری ما پر شده از زر

ای داغ دل لاله تو را وقت نداریم

هر چند که خوب است شهیدانه بمیریم

خوب است ولی حیف که ما وقت نداریم


اگر کسی برات
می میره
آنقدر مرام داشته باش
که یه شاخه گل سرخ ببری سر مزارش
(شهدا را فراموش نکنیم!)

از خود به خدا هیچ نگوییم و نپرسیم .:. ما هم به خدا گر به خود آییم ، خداییم

[تصویر:  1_emza_22.jpg]
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس شده توسط مصباح ، کبوتر حرم ، یوسف زهرا
۱۶ فروردين ۱۳۸۹, ۰۶:۵۲ عصر
ارسال: #2
RE: امروز برای شهداء وقت نداریم
برای شهدا هر قدر وقت بگذاریم کم است اما ای کاش وقتی برای خانواده شهدا می گذاشتیم و پای درد دلشان می نشستیم ببینیم گره ای اگر دارند و اگر به دست ما کاری می آید انجام بدیم و با این کار هم شهیدان وهم خدای شهیدان از ما خوشنود میشن.
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
۱۳ مرداد ۱۳۸۹, ۱۰:۴۳ عصر
ارسال: #3
RE: امروز برای شهداء وقت نداریم

روزگاری شهر ما ویران نبود
دین فروشی اینقدر ارزان نبود
صحبت از موسیقی عرفان بود
هیچ صوتی بهتر از قرآن نبود
دختران را بی حجابی ننگ بود
رنگ چادر بهتر از هر رنگ بود
دخترحجب حیا غرتی نبود
خانه فرهنگ کنسرتی نبود
مرجعیت مظهر تکریم بود
حکم او را عالمی تسلیم بود
یک سخن بود و هزاران مشتری
ان هم از لوث قرائت ها بری
وای که در سالهای سیاه دوهزار
کار فرهنگی شده پخش نوار
ذهن صاف نوجوانان محل
پر شد از فیلم های مبتذل
پشت پا بر دین زدن آزادگیست
حرف حق گفتن عقب افتادگیست

آخر ای پرده نشین فاطمه
تو برس بر داد دین فاطمه
بی تو منکر ها همه معروف شد
کینه توزی با ولی مکشوف شد
در به روی رشوه گیران باز شد
دشمنی با نائبش آغاز شد
بی تو دلهامان به جان امد بیا
کاردها بر استخوان امد بیا
گوش کن اینک نوای جنگ را
قصه ای از شهر بعد از جنگ را
قصه ای پرسوز تاب و التهاب
قصه ای تلخ و سراسر اضطراب
قصه شهری که غرق درد بود
اتش شهوت درونش سرد بود
شهر ما شب های خیبر یاد داشت
رمز یا زهرا و حیدر یاد داشت
شهر ما همت درون سینه داشت
با شهادت انس از دیرینه داشت
شهر ما روح خدا در دست داشت
صد هزاران عاشق سرمست داشت
ناگهان این شهر ما بی درد شد
اتش غیرت درونش سرد شد

حال راز ها در شهرقصه چپ شده
پوشش خاکی لباس رپ شده
دیگر از جبهه در ین جا رنگ نیست
دیگر ان حال و هوای جنگ نیست
یا خمینی ای خلیل بت شکن
خیز و بنگر فتنه های شهر من
جبهه و یاران من گم گشته اند
غرق در نسیان مردم گشته اند
پس چه شد یاد پرستوهای جنگ؟
یاد جبهه یاد ان خونین تفنگ
شهر من حجب و حیایت پس چه شد
ناله مهدی بیایت پس چه شد
ای بسیجی کو صفای جبهه ها ؟
کفر نگویم کو خدای جبهه ها ؟
ای جماعت ناله ام را بشنوید
درد چندین ساله ام را بشنوید
ای شما ان سوی اتش رفتگان
ای شما اغوش لیلا خفته گان
بنگرید این لکه های ننگ را
فتنه های شهر بعد از جنگ را
عده ای با نامتان نان می خورن
ای شهیدان خونتان را می خورن

جنگ رفت و شهر ما تاریک شد
راه وصل عاشقان باریک شد
شما رفته مردم ریایی شدند
و برخی دگر شیمیایی شدند
نه ان شیمیایی که در جنگ بود
نه ان گاز سمی که بی رنگ بود
همانان که رنگ ریا می زنن
همانان که بر سینه سنگ خدا میزنند
همانان که یادی زدین می کنن
فضا را پر از ادکلن می کنن
به یک چک رشوه خور میشوند
به یک حکم مسئول کل میشوند
همانان که در بی حجابی تکند
سزاوار یک قبضه نارنجکند
به سنگ تهاجم محک می شوند
به مثل عروسک بزک میشوند
از اینها بپرسید که مهران کجاست
شلمچه حلبچه فاو مریوان کجاست؟
از اینها بپرسید همت که بود ؟
از این ها بپرسید باکری که بود ؟
از این ها بپرسید که بابایی که بود؟
رجایی حسنپور اللهیاری که بود ؟
کسی فکر گلهای این باغ نیست
کسی مثل ان روزهای داغ نیست
همه ناگهان عافیت خو شدند
به یک شب از این رو به ان رو شدند
کسی بر شهیدان سلامی نگفت
رضای خدا را کلامی نگفت
بیایید مردم که بهتر شویم
در این ابشار خدائی تر شویم
بیایید تجدید پیمان کنیم
نگاهی به قبر شهیدان کنیم



[تصویر:  42749_297.jpg]

از خود به خدا هیچ نگوییم و نپرسیم .:. ما هم به خدا گر به خود آییم ، خداییم

[تصویر:  1_emza_22.jpg]
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس شده توسط یوسف زهرا ، کبوتر حرم ، faezeh ، zeinab ، ثنا
۱۴ مرداد ۱۳۸۹, ۱۲:۱۹ عصر (آخرین ویرایش در این ارسال: ۱۴ مرداد ۱۳۸۹ ۱۲:۲۶ عصر، توسط ضحی.)
ارسال: #4
RE: امروز برای شهداء وقت نداریم
سلام مشکات عزیز :

واقعا قشنگ بود و پر از اندوه و البته قابل تامل .

واقعا چرا ؟؟؟ چرا ؟؟؟HuhExclamation

دلمون گرفت ...Sad

همه ی ابیاتش قشنگ بود اما این چند بیت بدجوری به دلم نشست .

ممنون .

[color=#9400D3]پشت پا بر دین زدن آزادگیست

حرف حق گفتن عقب افتادگیست




آخر ای پرده نشین فاطمه

تو برس بر داد دین فاطمه

******

[color=#9400D3]عده ای با نامتان نان می خورن

ای شهیدان خونتان را می خورن


******
همانان که بر سینه سنگ خدا میزنند

همانان که یادی زدین می کنن

فضا را پر از ادکلن می کنن

به یک چک رشوه خور میشوند

به یک حکم مسئول کل میشوند

*******
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس شده توسط مشکات
۱۶ مرداد ۱۳۸۹, ۰۷:۲۹ عصر
ارسال: #5
RE: امروز برای شهداء وقت نداریم
خیلی گویا وروان بود...............

مشکلات جامعه وچه طوری خون شهیدان درحال پایمال شدن است راخیلی گویا به شعردراورده بودند............
با تشکر

[/size][من در کلبه فقیرانه خود چیزی دارم که تو در عرش کبریایی خود نداری زیرا چون تویی دارمو تو چون خودی نداری
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس شده توسط مشکات
ارسال پاسخ 


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع:
1 مهمان

بازگشت به بالابازگشت به محتوا