ارسال پاسخ 
 
امتیاز موضوع:
  • 4 رأی - میانگین امیتازات: 5
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
سفیر عشق الهی يا محمد (ص)
۳ بهمن ۱۳۸۸, ۰۹:۵۰ صبح (آخرین ویرایش در این ارسال: ۱۰ دي ۱۳۹۳ ۱۲:۵۴ عصر، توسط هُدهُد صبا.)
ارسال: #1
یا محمد رسول الله ص
یکی گوید سراپا عیب دارم
یکی گوید زبان از غیب دارم

نمی دانم چه دارم در سر امشب
قلم چون تیغ می رقصد به دستم

نمی دانم که هستم هرچه هستم
قلم چون تیغ می رقصد به دستم

نه دِئبـِل نه فَرَزدَق نه کُمِیتَم
ولیکن خاک پای اهل بیتم

الا ساقی مستان ولایت
بهار بی زمستان ولایت

از آن جامی که دادی کربلا را
بنوشان این خراب مبتلا را

چنان مستم کن از یکتا پرستی
که از آهم بسوزد ملک هستی

هزاران راز را در من نهفتی
ولی در گوش من اینگونه گفتی

زاحمد تا احد یک میم فرق است
جهانی اندرین یک میم غرق است

یقینا میم احمد میم مستیست
که سرمست ازجمالش چشم هستیست

زاحمد هر دو عالم آبرو یافت
دمی خندیدو هستی رنگ وبو یافت

اگر احمد نبود آدم کجابود
خدا را آیه ای محکم کجا بود

چه می پرسند کین احمد کدام است
که ذکرش لذت شُرب مدام است

همان احمدکه آوازش بهار است
دلیل خلقت لیل النهار است

همان احمد که فرزند خلیل است
قیام بت شکن هارادلیل است

همان احمدکه ستارُالعیوب است
دلیل راه و علّامُ الغیوب است

همان احمدکه جامش جام وحی است
به دستش ذوالفقار امر و نهی است

همان احمد که ختم الانبیاء شد
جناب کُنتُ کنزاً مخفیا شد

همان اوّل که اینجا آخر آمد
همان باطن که برما ظاهرآمد

همان احمد که سرمستان سرمد
بخوانندش ابوالقاسم محمّد

محمد میم و حاء و میم و دال است
تدارک بخش عدل و اعتدال است

محمد رحمةٌ للعالمین است
شرافت بخش صد روح الامین است

محمد پاک و شفاف و زلال است
که مرآت جمال ذوالجلال است

محمد تا نبوت را برانگیخت
ولایت را به کام شیعیان ریخت

ولایت بادۀ غیب و شهود است
کلید مخزن سرّ وجود است

محمد با علی روز اخوت
ولایت را گره زد بر نبوت

محمد را علی آیینه دار است
نخستین جلوه اش در ذوالفقار است

به جز دست علی مشکل گشا کیست
کلیدکُنتُ کنزاًمخفیا کیست

کسی دیگر توانایی ندارد
که زخم شیعه را مرهم گذارد

غدیر ای باده گردان ولایت
رسولان الهی مبتلایت

ندا آمد ز محراب سماوات
به گوش گوشه گیران خرابات

رسولی کز غدیر خم ننوشد
ردای سبز بعثت را نپوشد

تمام انبیاء ساغر گرفتند
شراب از ساقی کوثر گرفتند

علی ساقی رندان بلاکش
بده جامی که می سوزم در آتش

مرا آیینۀ صدق و صفا کن
تجللی گاه نور مصطفی کن

مرحوم «آقاسی»

بسم الله الرحمن الرحیم
حسبنا الله و نعم الوکیل ... آل عمران 173...پشت و پناه ما خداست و چه پشت و پناه خوبی.
مشاهده وب‌سایت کاربر یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس شده توسط کبوتر حرم ، مشکات ، zeinab ، هُدهُد صبا
۳ بهمن ۱۳۸۸, ۱۰:۳۹ صبح (آخرین ویرایش در این ارسال: ۳ بهمن ۱۳۸۸ ۱۰:۴۳ صبح، توسط safirashgh.)
ارسال: #2
یا محمد
دست ساقی چون سر خم را گشود

جز محمد هیچ کس آنجا نبود

جام آن آیینه را سیراب کرد


وز جمالش خویش را بیتاب کرد


موج زلف مصطفی را تاب داد


ذوالفقار غیرتش را آب داد



در پی احمد علی آمد پدید

بر کف او بود میزان و حدید



بوالعجب بین روح حق را در دو جسم



هر دو یک معنی ولیکن در دو اسم



در حقیقت هر دو یک آیینه اند


یک زبان و یک دل و یک سینه اند



یک نظر بر پرده ی نقاش کن

تاب گیسوی قلم را فاش کن


آفرین گو پنجه ی معمار را

تا نماید بر تو این اسرار را



فاش میگوید به ما لوح و قلم

از وجود چهار ده بی بیش و کم

بسم الله الرحمن الرحیم
حسبنا الله و نعم الوکیل ... آل عمران 173...پشت و پناه ما خداست و چه پشت و پناه خوبی.
مشاهده وب‌سایت کاربر یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس شده توسط کبوتر حرم ، zeinab ، هُدهُد صبا
۱۲ اسفند ۱۳۸۸, ۰۹:۲۶ عصر (آخرین ویرایش در این ارسال: ۷ شهريور ۱۳۹۲ ۰۳:۲۷ عصر، توسط هُدهُد صبا.)
ارسال: #3
سفیر عشق الهی يا محمد (ص)
گل نكند جلوه در جوار محمد
رونق گل مى‏برد، عذار محمد

گل شود افسرده از خزان ولیكن
نیست ‏خزان از پى بهار محمد

سایه ندارد ولى تمام خلایق
سایه نشینند در جوار محمد

سایه ندارد ولى به عالم امكان
سایه فكنده است، اقتدار محمد

سایه نمى‏ماند از فروغ جمالش
هاله نور است در كنار محمد

شمس رخش همجوار زلف سیه ‏فام
آیت و اللیل و النهار محمد

تا كه بماند اثر ز نكهت مویش
خاك حسین است‏ یادگار محمد

تربت‏خوشبوى كربلاى معلاست
یك اثر از موى مُشكبار محمد

رایت فتحش به اهتزاز درآمد
دست ‏خدا بود چون كه یار محمد

من چه بگویم حسان به مدح و ثنایش
بس بودش مدح كردگار محمد
پيغمبر خورشيد و باران


زمين گهواره كابوسهاي تلخ انسان بود
زمان چون كودكي در كوچه هاي خواب حيران بود




خدا در ازدحام ناخدايان جهالت گم
جهان در اضطراب و ترس در آغوش هذيان بود




صدا در كوچه هاي گيج مي پيچيد بي حاصل
سكوتي هرزه سرگردان صحرا و بيابان بود




نمي روييد در چشمي به جز ترديد و وهم و شك
يقين تنها سرابي در شكارستان شيطان بود




شبي رؤياي دور آسمان در هيأت مردي
به رغم فتنه هاي پيش رو در خاك مهمان بود





جهان با نامش از رنگ و صدا سيراب شد آخر
«محمد» واپسين پيغمبر خورشيد و باران بود




سيد ضياء الدين شفيعي
رسول نهضت بيداري زمان


به پاي خيز كه دلها ز شوق آب شوند
كه ذره ها به طفيل تو آفتاب شوند



بخوان به نام خدا «باسم ربك الاعلي»
كه لاله ها همه پيمانه گلاب شوند



امين وحي و نبوت !«الا بذكر ا...»
بخوان كه با خبر از متن اين كتاب شوند



سمند صاعقه زين كن خدا نكرده مباد
كه بي عدالتي و جهل همركاب شوند



رسول نهضت بيداري زمان !مگذار
كه پلكهاي به هم بسته گرم خواب شوند



شتاب كن، كه روانهاي تشنه ايمان
رها ز پنجه ترديد و اضطراب شوند



به يك اشاره تو، برگهاي پاييزي
لطيف و تازه چون نيلوفران آب شوند



بخوان حديث محبت، كه بردگان سياه
در اين كوير، درخشان تر از شهاب شوند



بگير دست همه پابرهنگان زمين
كه اين شكسته دلان مالك الرقاب شوند



يتيم آمنه !اصحاب سر سپرده ت
وطلايه دار ظفرمند انقلاب شوند



سحر كه آيد «امن يجيب» مي خوانند
اميدوار دعاهاي مستجاب شوند



بگير دست علي را كه با امير عرب
مجاهدان همه پيروز و كامياب شوند



چه جاي حيرت اگر يازده ستاره و ماه
به جانشيني خورشيد انتخاب شوند





محمدجواد غفورزاده (شفق
میلاد مسعود علت خلقت،رسول اعظم،پیامبر اکرم حضرت محمد مصطفی(صلی الله) تبریک و تهنیت باد

بسم الله الرحمن الرحیم
حسبنا الله و نعم الوکیل ... آل عمران 173...پشت و پناه ما خداست و چه پشت و پناه خوبی.
مشاهده وب‌سایت کاربر یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس شده توسط مشکات ، هُدهُد صبا
۱۳ اسفند ۱۳۸۸, ۱۱:۴۳ صبح
ارسال: #4
RE: سفیر عشق الهی
باغ دور دست


عاشقانه ای برای بوی خوش محمد(ص)

چشم تو را اگرچه خمار آفریده اند
آمیزه ای ز شور و شرار آفریده اند
از سرخی لبان تو ای خون آتشین
نار آفریده اند انار آفریده اند
یک قطره بوی زلف ترت را چکانده اند
در عطردان ذوق و بهار آفریده اند
زندانی است روی تو در بند موی تو
ماهی اسیر در شب تار آفریده اند
مانند تو که پاک ترینی فقط یکی
مانند ما هزار هزار آفریده اند
دستم نمی رسد به تو ای باغ دور دست
از بس حصار پشت حصار آفریده اند
این است نسبت تو و این روزگار یأس:
آیینه ای میان غبار آفریده اند


سعید بیابانکی

بسم الله الرحمن الرحیم
حسبنا الله و نعم الوکیل ... آل عمران 173...پشت و پناه ما خداست و چه پشت و پناه خوبی.
مشاهده وب‌سایت کاربر یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس شده توسط هُدهُد صبا
۱۳ اسفند ۱۳۸۸, ۰۸:۱۴ عصر (آخرین ویرایش در این ارسال: ۱۳ اسفند ۱۳۸۸ ۰۸:۱۹ عصر، توسط safirashgh.)
ارسال: #5
RE: سفیر عشق الهی
اي تمام آفرينش خشتي از ايوان تو
علم شرق و غرب عالم سطري از قرآن تو

آسماني ها زميني ها همه مهمان تو
گل کند جان مسيح از غنچه ي خندان تو

خنده ي خورشيد ها از گوهر دندان تو
عقل ها مبهوت تو مجنون تو حيران تو

آسماني ها همه مرهون ارشاد توأند
دستگيران جهان محتاج امداد توأند

شهرياران بنده ي سلمان و مقداد توأند
چار أمّ و هفت أب در خطّ اولاد توأند

انبيا يکسر بشير صبح ميلاد توأند
نورها بر قلبشان تابيده از فرقان تو

انبيا يک کاروان تو کاروان سالارشان
خوب رويان مشتري تو يوسف بازارشان

خالق و خلقت درود حضرت تو کارشان
کلّ انسانها تويي تنها تويي غمخوارشان

مسلمين در خواب غفلت خفته تو بيدارشان
بي خبر از دشمنان عترت و قرآن تو

تو سراپا جانِ جانِ امّتي امّت چو تن
تن شود بي تاب اگر يک لحظه جان بيند مَحن

با اهانت بر تو، امت شد چو بحري موج زن
در خروش آمد بسي پير و جوان و مرد و زن

رهروان تو سزد مانند چوپان قَرَن
بکشند دندانشان، چون بشکند دندان تو

اي که کرده ذات معبودت حبيب خود خطاب
اي فروغت جلوه گر چون مهر از ابر حجاب

گر جسارت کرد بر تو ابلهي حيف از جواب
تو به وسعت فوق اقيانوس و او کم از سراب

با صداي سگ نگردد کم فروغ آفتاب
مي درخشد تا قيامت نور بي پايان تو

از فروغ رحمتت لبريز ظرف عالم است
چون تو قامت بر فرازي قامت گردون خم است

ليله ي ميلاد تو عيد کمال آدم است
خاصه در سالي که آن سال رسول اعظم است

پايه ي توحيد تو همچون کتاب محکم است
ثبت گشته بر جبين آسمان عنوان تو

چارده قرن است دنيا محو عدل و داد توست
آه مظلومان عالم بانگي از فرياد توست

بردگي محکوم تو آزادگي آزاد توست
تا خداييّ خدا مُلک خدا آباد توست

هفته ها و روزها و لحظه ها ميلاد توست
بسکه جوشد گوهر علم از يم عرفان تو

تو بجاي سيم و زر احسان و عدل اندوختي
تو نگاه مرحمت حتي به دشمن دوختي

تو براي خلق همچون شمع سوزان سوختي
تو ز حکمت در دل انسان چراغ افروختي

تو به جاي اِضرب، اِقرأ بر بشر آموختي
مي درخشد عَلَّمَ القرآن به الرّحمن تو

آمدي اي تا ابد در سينه ها نور، آمدي
آمدي اي موسي برگشته از طور، آمدي

آمدي اي رايتت پيوسته منصور، آمدي
آمدي اي ملک هستي از تو معمور، آمدي

آمدي اي چشم بد از عارضت دور، آمدي
خنده کن اي صبح مشتاقان لب خندان تو

کيست تا مثل تو سلمان و ابوذر پرورد
کيست تا مرد دو عالم همچو حيدر پرورد

کيست تا در بوستان وحي، کوثر پرورد
کيست تا چون لؤلؤ و مرجان دو گوهر پرورد

يا چو زينب دختري در حدّ مادر پرورد
اي اميرالمؤمنين پرورده ي دامان تو

حکمت از اسلام ناب توست جاري بيشتر
دانش از حکم و کتاب توست ساري بيشتر

سرفرازان را به کويت خاکساري بيشتر
از تو مي خواهند جن و انس ياري بيشتر

آنچه کل انبيا دارند داري بيشتر
اي نبييّن ميهمان سفره ي احسان تو

عترت و قرآن تو دو مشعل تابان ماست
دو سپهر معرفت دو کفّه ي ميزان ماست

کلّ دين ما همانا عترت و قرآن ماست
حفظ اين دو با تو از روز ازل پيمان ماست

پيروي زين دو امانت عزت و ايمان ماست
کيست «ميثم» مدح خوان عترت و قرآن تو

بسم الله الرحمن الرحیم
حسبنا الله و نعم الوکیل ... آل عمران 173...پشت و پناه ما خداست و چه پشت و پناه خوبی.
مشاهده وب‌سایت کاربر یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس شده توسط Salehi ، هُدهُد صبا
۲۲ دي ۱۳۹۲, ۰۶:۳۴ عصر
ارسال: #6
RE: سفیر عشق الهی يا محمد (ص)
ولادت ختم رسولان آمد

محمد آن حبیب جانان آمد

به جسم پیروان او جان آمد

بر حرمتش جهان گلستان آمد . . .

آيا به آيات قرآن نمى‏ انديشند يا [مگر] بر دل هايشان قفلهايى نهاده شده است؟
سوره محمد(ص)/ آیه 24
مشاهده وب‌سایت کاربر یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس شده توسط آشنای غریب
۲۵ آذر ۱۳۹۵, ۰۶:۳۹ صبح
ارسال: #7
RE: سفیر عشق الهی يا محمد (ص)
ماه فرو ماند از جمال محمد
سرو نباشد به اعتدال محمد
قدر فلک را کمال و منزلتى نیست
در نظر قدر با کمال محمد
میلاد نور مبارک Smile

آيا به آيات قرآن نمى‏ انديشند يا [مگر] بر دل هايشان قفلهايى نهاده شده است؟
سوره محمد(ص)/ آیه 24
مشاهده وب‌سایت کاربر یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس شده توسط hamed
ارسال پاسخ 


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع:
1 مهمان

بازگشت به بالابازگشت به محتوا