امام حسن عسکری علیه السلام
۴ اسفند ۱۳۸۸, ۱۰:۰۱ صبح
(آخرین ویرایش در این ارسال: ۱۹ بهمن ۱۳۹۲ ۰۹:۱۰ عصر، توسط هُدهُد صبا.)
ارسال: #1
|
|||
|
|||
امام حسن عسکری علیه السلام
بار دیگر شد ز کینه زنده غم های مدینه
چون بقیع ، سامرا از کین خراب است قلب شیعه در این ماتم کباب است معتمد عباسى که همواره از محبوبیت و نفوذ معنوى امام در جامعه نگران بود، چون دید توجه مردم به امام روز بروز بیشتر مىشود و زندان و اختناق و مراقبت تاثیر معکوس دارد، سرانجام به همان شیوه مزورانه دیرینه متوسل شد و امام را پنهانى مسموم ساخت. دانشمند نامدار جهان تشیع، «طبرسى» ، مىنویسد: بسیارى از دانشمندان ما گفتهاند: امام عسکرى (علیه السلام) بر اثر مسمومیتبه شهادت رسید، چنانکه پدرش و جدش و همه امامان، با شهادت از دنیا رفتهاند. (۱) «کفعمى»، دانشمند معروف شیعه، مىگوید: او را «معتمد» مسموم ساخت (۲) و «محمد بن جریر بن رستم» ، از دانشمندان شیعى در قرن چهارم، معتقد است که: امام عسکرى(علیه السلام)در اثر مسمومیتبه درجه شهادت رسید. (۳) یکى از نشانههاى شهادت امام توسط دربار عباسى، تحرکها و تلاشهاى فوق العادهاى بود که معتمد عباسى در روزهاى مسمومیت و شهادت امام، براى عادى جلوه دادن مرگ آن حضرت از خود نشان داد. «ابن صباغ مالکى» ، یکى از دانشمندان اهل سنت، از قول «عبید الله بن خاقان» ، یکى از درباریان عباسى (که از احترام او نسبتبه امام یاد کردیم) مىنویسد: «... هنگام در گذشت ابو محمد حسن بن على عسکرى-علیه السلام-معتمد، خلیفه عباسى حال مخصوصى پیدا کرد که ما از آنشگفت زده شدیم و فکر نمىکردیم چنین حالى در او (که خلیفه وقتبود و قدرت را در دست داشت) دیده شود. وقتى «ابو محمد» (امام عسکرى) رنجور شد، پنج نفر از اطرافیان خاص خلیفه که همه از فقیهان دربارى بودند، به خانه او گسیل شدند. معتمد به آنان دستور داد در خانه ابو محمد بمانند و هر چه روى مىدهد به او گزارش کنند، نیز عدهاى را به عنوان پرستار فرستاد تا ملازم او باشند، و همچنین به «قاضى بن بختیار» فرمان داد ده نفر از معتمدین را انتخاب کند و به خانه ابو محمد بفرستد و آنان هر صبح و شام نزد او بروند و حال او را زیر نظر بگیرند. دو یا سه روز بعد به خلیفه خبر دادند حال ابو محمد سختتر شده و بعید استبهتر شود. خلیفه دستور داد شب و روز ملازم خانه او باشند و آنان پیوسته ملازم خانه آن بزرگوار بودند تا پس از چند روزى رحلت فرمود. وقتى خبر درگذشت آن حضرت پخش شد، سامراء به حرکت در آمد و سراپا فریاد و ناله گردید و بازارها تعطیل و مغازهها بسته شد. بنى هاشم، دیوانیان، امراى لشکر، قاضیان شهر، شعرا، شهود و گواهان و سایر مردم براى شرکت در مراسم تشییع حرکت کردند، سامراء در آن روز یادآور صحنه یامتبود! و روز هشتم ربیع الاوّل سال ۲۶۰ هجرى، روز درد آلودى در شهرسامراء بود خبر شهادت امام عسکرىعلیه السلام در عنفوان شباب همه جا را فراگرفت. بازارها تعطیل شدند و مردم شتابان و گریان به سوى خانه امام رفتند. مورخان این روز غمبار را به روز قیامت تشبیه کردهاند، چرا؟ چونتودههاى محرومى که مهر و محبت خود را نسبت به امام، از ترسسرکوب نظام همیشه در خود نهان مىداشتند، آنروز عنان عواطفخروشان خویش را از کف دادند. آه که اهل بیت نبوّت در راه تحکیم شالودههاى دین و نشر ارزشهاىتوحید چه رنجها که متحمّل نشدند. چه خونها که از آنان نریختند و چه حرمتها که ندریدند و حقوقوقرابت آنان را به رسول خدا رعایت نکردند. براستى محنت اولیاى خدا در طول اعصار چه بى شمار بوده و پایگاهوپاداش آنان در پیشگاه پروردگار چه بزرگ است! این امام بزرگوارى که اینک از دنیاى آنان رخت بر مىبندد در حالى کههنوز از عمر مبارکش ۲۸ سال نگذشته، با انواع محنتها دست و پنجه نرمکرد، از عهد متوکّل ستمکار و فرو مایه که دشمنى علیه اهل بیت رسالت را سر لوحه کار خویش قرار داد و مزار ابى عبد اللَّه الحسین (علیه السلام) را ویرانکرد تا دوران مستعین که به خاطر کینه ورزیدن به خاندان پیامبرصلى الله علیه وآله آنحضرت را نزد یکى از سر سخت ترین مردانش زندانى کرد. ( این مرد اوتاش نام داشت که بعداً پس از دیدن پارهاى از کرامتهاى امام، به امامتآن حضرت ایمان آورد ). همین خلیفه، در دوران خویش نزدیک بود امامرا بکشد امّا خداوند او را فرصت نداد و وى از خلافت بر کنار شد. همچنین معتز در روزگار خویش مىکوشید امام را دربند کند لیکن آنحضرت به درگاه خداوند تضرّع کرد تا آنکه معتز نیز از دنیا رفت. حتّى در روزگار مهتدى امام از آزار وى در امان نبود، او مىکوشیدامام را در تنگنا قرار دهد تا آنجا که زندانىاش کرد و قصد کشتنش رانمود. لیکن امام به یکى از اصحابش به نام ابو هاشم اطلاع داد که: "ابو هاشم! این ستمگر، قصد کرده مرا امشب بکشد، امّا خداوندعمر او را کوتاه گرداند. مرا فرزندى نیست و خداوند بزودى مرا فرزندىعطا خواهد فرمود".(۴) بالاخره آنکه آن حضرت در دوره معتمد همواره تحت آزار و اذیتقرار داشت تا آنکه به دست وى به زندان افتاد. آرى امام عسکرىعلیه السلام بیشتر مدّت رهبرى خویش را در دشوارىوسختى گذارند و اکنون زمان وفات آن حضرت رسیده است: آیا امام بهمرگ طبیعى وفات یافت؟ یا آنکه توسط زهر به شهادت رسید؟ زهر یکى از مشهورترین ابزارهاى ترور در نزد زمامداران آن عهد بوده و ترس آنان نسبت به وجود رهبران دینى محبوبی مثل امام آنها را وامىداشته که با اتخاذ این روش ایشان را تصفیه کنند. دلیل دیگر ما بر اتخاذ این شیوه از سوى خلیفه، طرز بر خورد آنان باامام به هنگام بیمارىاش مىباشد. خلیفه به پنج تن از افراد مورد و ثوقخویش گفته بود که در طول مدّت بیمارى حضرت، همواره با او باشند. وى همچنین عدّهاى پزشک به خاطر آن حضرت طلبیده بود تا وى را شبانه روز همراه باشند.(۵) علّت این امر چه بود؟ دو علّت مىتوان براى چنین رفتار شگفت آورىپیدا کرد: نخست: برائت جستن از مسئولیت ترور امام در برابر تودهها برحسب ضرب المثلى که در میان سیاستمداران معروف است: او را بکشوزیر جنازهاش گریه کن. دوم: همه مردم و بویژه زمامداران مىدانستند که ائمه اهل بیتعلیهم السلامهمواره از احترام بسیار تودههاى مردم بر خوردارند و شیعه بر این باوراست که امامت در میان آنان یکى پس از دیگرى منتقل مىشود. و اینک این امام یازدهم است که مىخواهد از دنیا رخت بربندد. بنابر این باید حتماً او را جانشینى باشد، امّا این جانشین چه کسى است؟ خلفاى عبّاسى پیوسته مىکوشیدند به هنگام شهادت یکى از ائمه پىببرند که جانشین او کیست؟ به همین علّت ائمهعلیهم السلام نیز به هنگام احساسخطر بر جانشین خود او را پنهان مىکردند تا وقتى که خطر از بین برود. از دیگر سو احادیثى که در باره حضرت مهدى (عج) وارد شده، ازخاور تا باختر را فرا گرفته است و دانشمندان مىدانند که مهدى دوازدهمین جانشین است و اگر بگوییم که زمامداران عبّاسى چیزى از ایناحادیث نمىدانستند، نا معقول مىنماید. از همین روست که مىبینیمآنان پیوسته و با هر وسیلهاى مىکوشند تا نور الهى را فرو نشانند امّاهیهات. به این دلیل است که معتمد عبّاسى، به هنگام شدت گرفتن بیمارى امامتدابیرى استثنایى مىاندیشد. پس از آنکه امام چشم از جهان فرو مىبندد، معتمد دستور مىدهدخانه او را بازرسى کنند و کنیزانش را زیر نظر بگیرند. او نمىدانست خداوند خود رساننده فرمان و کار خویش است و امام منتظر بیشتر از پنجسال است که به دنیا آمده و از دید جاسوسان مخفى شده است و برگزیدگانشیعه با وى بیعت کرده اند.بدین گونه امام بواسطه زهر معتمد شهید شد.(۶) پس از وفات و غسل و تکفین آن حضرت، ابو عیسى بن متوکّل ازجانب حکومت و به نیابت از خلیفه بر آن حضرت نماز گزارد و پس ازفراغت از نماز، صورت امام را نمایان ساخت و آن را بویژه به هاشمیهاوعلویها و مسئولان بلند مرتبه و قاضیان و پزشکان نشان داد و گفت: اینحسن پسر على پسر محمّد پسر رضاست که به مرگ طبیعى، در بسترخویش مرده است و به هنگام رحلتش فلانى و فلانى از خادمان ومحرمانامیر المؤمنین و فلانى و فلانى از قاضیان وفلانى از پزشکان بر بالین اوحضور داشتهاند آنگاه چهره مبارک آن حضرت را پوشاند.(۷) این اقدامات براى این بود که مبادا پاى حکومت در قتل امام به میانآید، و همین امر نشانگر آن است که حکومت از جانب مردم متّهم بهکشتن امام بوده است.بدینسان امام عسکرىعلیه السلام رحلت کرد و از پس خویش راهى درخشانبر جاى نهاد تا نسلها از روشنى آن هدایت گردند. آن حضرت را در همان اقامتگاه شریفش در شهر سامراء، در کنار مزارپدر بزرگوارش، به خاک سپردند که تا امروز نیز زیارتگاه مسلماناناست. درود خدا بر او باد روزى که زاده شد و روزى که به شهادت رسیدوروزى که زنده بر انگیخته خواهد شد. و درود خدا بر هواخواهان و پیروان او تا روز رستاخیز. آخرین وصیت: آفتاب امامت غروب مىکرد زیرا خداوند این گونه مقدّر کرده بود کهاین آفتاب از پس پرده غیبت صغرا و سپس غیبت کبرا پرتو افشانى کند. ازاین رو امام حسن عسکرى علیه السلام بر دو بینش بسیار مهم تأکید کرد: نخست: تأکید بر شناخت غیبت و گرفتن بیعت براى ولى اللَّه اعظم امام منتظر (عج) . دوم: تحکیم شالوده هاى مرجعیت دینى. الف - گرفتن بیعت براى امام منتظر احادیث فراوانى در باره امام حجّت منتظرعلیه السلام وجود دارد که ازپیامبر وتمام ائمهعلیهم السلام صادر شده امّا تأکید امام عسکرى بر این امر تأثیررساترى داشت. چون آن حضرت، شخصاً امام را براى خواص از یارانخویش مشخص کرد. همچنین روایتهاى فراوانى در این باره وارد شده کهبه ذکر یکى از آنها اکتفا مىورزیم. احمد بن اسحاق بن سعید اشعرى روایت کرده است که: بر امام حسنعسکرى وارد شدم و خواستم در باره جانشینش از وى بپرسم. امّا آنحضرت خود بدون مقدّمه فرمود: "احمد بن اسحاق! خداوند تبارک و تعالى از زمانى که آدم را آفریدزمین را از حجّت خدا بر خلقش خالى نگذاشته و تا روز قیامت هم خالىنخواهد گذارد به برکت وجود او است که بلا از مردم زمین دور مىشودوباران فرو مىبارد وبرکات زمین برون مىآیند". گفتم: فرزند رسول خدا! پس از تو امام و خلیفه کیست؟ پس شتابان وارد اتاق شد. سپس بیرون آمد و بچّهاى روى دوش گرفتهبود صورتش گویى ماه شب چهارده بود و سه سال از عمرش مىگذشت. سپس امام فرمود: "احمد! اگر کرامت تو بر خداى عزّ و جل و بر حجّتهایش نمىبود، اینکودکم را به تو نشان نمىدادم. او همنام و هم کنیه رسول خدا و کسى استکه زمین را از عدل و داد پر مىکند پس از آنکه ستم و بیداد پر شده باشد. احمد! حکایت او در این امّت همچون حکایت خضر و همانندداستان ذو القرنین است. به خدا سوگند چنان غیبت درازى کند که هیچکس از هلاکت در آن رهایى نیابد مگر آنکه خداوند او را بر اعتقاد بهامامتش استوار کرده و در طول این مدّت با دعا براى تعجیل فرجشهمراهى نموده باشد".(۸) ب - مرجعیت خردمندانه دینى براى این امامت که امتداد رسالت الهى است باید کیان و موجودیتاجتماعى در جهان وجود داشته باشد. این کیان شیعیان مخلص وفداکارند. از طرفى اینان نیز باید از نظامى اجتماعى و استوارى بر خوردار شوند تابتوانند در برابر رخدادها و مبارزه جوئیها توانا باشند. این نظام در رهبرىمرجعیت تبلور مىیابد. بدین معنى که شیعیان به گرد محور عالمان الهىواُمَناى وى بر حلال وحرام، جمع شوند. از این رو در دوران امامعسکرى علیه السلام شالوده نظام مرجعیت تحکیم یافت و نقش دانشمندانشیعه، بدین اعتبار که آنان وکلا ونوّاب و سفیران امام معصومعلیه السلامهستند، برجستگى ویژهاى پیدا کرد وروایتهاى فراوانى از امامعسکرىعلیه السلام در باره نقش علماى دینى در بین مردم منتشر شد که یکى ازآنها همان روایت معروفى است که امام عسکرىعلیه السلام از جدّ خویش امامصادقعلیه السلام روایت کرده است و در آن آمده: "آن که از فقیهان خویشتندار است و دین خویش را پاسدار و با هوا وهوسخود ستیزه کار و امر مولاى خویش را فرمانبردار، پس بر عوام است که از اوتقلید کنند". از همین رو دانشمندان هدایت یافته، به نور اهل بیتعلیهم السلام امور امّترا در دوران امام عهده دار شدند و با امام در باره مسائل مشکلّى که با آنهابر خورد مىکردند، نامه مىنگاشتند و امام هم پاسخهاى به آنها مىنوشتو نامه ها را به امضاى (توقیع) خویش مهر مىکرد. این نامهها پیش علمابه تواقیع معروف شد و برخى از آنها از سوى امام عسکرىعلیه السلام شهرت خاصّى کسب کردند. _______________________________________________________ ۱) اعلام الورى، الطبعه الثالثه، دار الکتب الاسلامیه، ص ۳۶۷. ۲) حاج شیخ عباس قمى، الانوار البهیه، مشهد، کتابفروشى جعفرى، ص ۱۶۲. ۳) دلائل الامامه، نجف، منشورات المکتبه الحیدریه، ۱۳۸۳ ه. ق، ص ۲۲۳. ۴) حیاه الامام العسکرى، ص۲۵۴، به نقل از مهج الدعوات، ص۲۷۴. ۵) حیاه الامام العسکرى، ص۲۶۷ به نقل از ارشاد، شیخ مفید، ص۳۸۳. ۶) حیاه الامام العسکرى، ص۲۶۷ به نقل از ارشاد ص۳۸۳. ۷) همان مأخذ، ص۲۶۸ به نقل از ارشاد همان مأخذ صفحه. ۸) حیاه الامام العسکرى، ص۲۶۳. منبع: سیره پیشوایان، مهدى پیشوائى، ص۶۵۶ بسم الله الرحمن الرحیم حسبنا الله و نعم الوکیل ... آل عمران 173...پشت و پناه ما خداست و چه پشت و پناه خوبی. |
|||
|
صفحه 2 (پست بالا اولین پست این موضوع است.) |
۱۹ بهمن ۱۳۹۲, ۰۱:۵۵ عصر
(آخرین ویرایش در این ارسال: ۱۹ بهمن ۱۳۹۲ ۰۱:۵۵ عصر، توسط هُدهُد صبا.)
ارسال: #11
|
|||
|
|||
RE: امام حسن عسگری علیه السلام
حسینعلی پورافضلی:
منشور سبک زندگی اسلامی درنامههای امام عسکری (ع) به ایرانیان ایرانیان همواره یاران باوفایی برای اهل بیت(ع) بوده و در طول تاریخ این وفاداری را بارها به اثبات رسانده اند. امام حسن عسکری (ع) در نامههایی خطاب به ایرانیان، این وفاداری را ستودند. امام حسن عسکری (ع) در یکی از نامههای خود به اسحاق بن اسماعیل و شیعیان نیشابور، پس از توضیح نقش امامت در هدایت امت اسلامی میفرماید: «ابراهیم بن عَبده، نامه مرا برای همه بخواند تا جای سؤال و ابهامی باقی نماند». از میان نامه های امام حسن عسکری(ع)، نامهایشان به شیخ بزرگوار ابن بابویه قمی (رحمت ا...) که در شهر مقدس قم مدفون است از این نظر که دارای نکاتی درباره سبک زندگی و توصیه های تربیتی و اخلاقی برای شیعیان است، حایز اهمیت فراوانی است. امام حسن عسکری(ع) در نامه ای برای علی بن بابویه پس ازحمد و سپاس خدا و درود بر پیامبر و عترت پاکش فرمودند: «سفارش میکنم تو را ای شیخ و مورد اعتماد و فقیه من، ابوالحسن، علی بن الحسین قمی، خداوند تو را بر آنچه مورد خشنودی اوست موفق بدارد، و در پرتو رحمتش فرزندان شایسته در نسل تو قرار دهد.(سفارش میکنم تو را) به تقوا و پرهیزکاری و برپاداری نماز و دادن زکات، زیرا نماز از کسی که زکات نمی دهد، قبول نمیشود، و تو را سفارش میکنم به بخشیدن لغزشهای دیگران، فرو بردن خشم هنگام غضب، صله رحم، ایثار و همکاری با برادران دینی و کوشش در تأمین نیازهای آنها در هنگام سختی و آسانی، تعقل و خردمندی، هنگام جهل و نادانی، دین شناسی و استواری در امور و فراگیری قرآن و پیوند معنوی با آن، خوش اخلاقی، امر به معروف و نهی از منکر که خداوند میفرماید: «از بسیاری از درِ گوشی(و جلسات محرمانه) آنها(منافقان و منکران) خیر و سودی نیست، مگر کسی که امر به کمک به دیگران یا کار نیک یا اصلاح در میان مردم کند و هر کس برای خشنودی خداوند چنین کند، پاداش بزرگی به او خواهیم داد.» و دوری از همه زشتیها و بر تو باد به نماز شب، همانا پیامبر(ص) به علی(ع) چنین وصیت کرد: ای علی بر تو باد به نماز شب، بر تو باد به نماز شب، و کسی که نماز شب را سبک بشمرد از ما نیست.» به سفارش ما عمل کن، و آنچه را به تو امر کردم، به همه شیعیانم امر کن تا به آن عمل کنند. و بر تو باد به صبر و انتظار فرج امام مهدی(عج)، همانا پیامبر(ص) فرمود: بهترین اعمال امت من، انتظار فرج است، و همواره شیعیان ما در اندوه هستند، تا پسر من آشکار گردد، همان که پیامبر(ص) در مورد او چنین مژده داد: او سراسر زمین را همان گونه که پر از ظلم و جور شده، پر از عدل و داد کند، ای شیخ من! و ای مورد اعتماد من ابوالحسن! صبر کن و همه شیعیانم را به صبر و استقامت امر کن؛"اِنَ الْاَرْضَ لِلهِ یُورِثُها مِنْ عِبادِهِ، وَالْعاقِبَهُ لِلْمُتَقینَ؛ همانا سراسر زمین از آن خداست و آن را به هر کس بخواهد(و شایسته بداند) واگذار میکند و سرانجام(نیک) برای پرهیزکاران است.» انتهاي خبر/ قدس آنلاين / کد خبر: 189077 آيا به آيات قرآن نمى انديشند يا [مگر] بر دل هايشان قفلهايى نهاده شده است؟ سوره محمد(ص)/ آیه 24
|
|||
|
۱۹ بهمن ۱۳۹۲, ۱۱:۴۶ عصر
ارسال: #12
|
|||
|
|||
RE: امام حسن عسکری علیه السلام
همزمان با فرارسیدن ولادت با سعادت امام حسن عسکری علیهالسلام، نحوه ازدواج این امام همام با نرجس خاتون را با استناد به کتاب «در انتظار خورشید ولایت» نوشته عبدالرحمن انصاری مرور میکنیم: مادر امام زمان (عج) از طرف پدر، دختر یشوعا فرزند امپراطور رم شرقی و از طرف مادر نوه شمعون از یاران مخصوص حضرت عیسی که وصی او نیز به شمار میرفت، بود. نرجس که از زیبایی و جمال ظاهری برخوردار بود، از کودکی تحت تعلیم جدش قرار گرفت و با بهره گیری از از اساتید زبر دست آن روزگار، علوم و کمالات فراوان کسب کرد و زبانهای مختلف از جمله زبان عربی را آموخت. ماجرای ازدواج این بانوی بزرگ اسلام بسی جالب و شگفت انگیز است. به حکم قیصر پادشاه روم مقرر شده بود که نرجس خاتون به عقد پسر عموی پدرش درآید اما از آنجا که اراده خدا بر این قرار گرفته بود که ایشان همسر امام حسن عسکری(ع) و مادر حضرت امام مهدی (عج) باشد این دستور عملی نشد و مراسم عقد این بانوی گرامی قبل از هر گونه اقدامی دگرگون شد؛ صلیبها شکست و پسر عمویش از تخت به زمین افتاد. به دستور پادشاه مجلس عقد، دوباره تشکیل و آراسته شد اما این بار نیز همان وقایع تکرار شد تا سه مرتبه. جزئیات ازدواج آن بانوی گرامی در روایات اسلامی به این صورت بیان شده است: «بشر بن سلیمان» برده فروش، از فرزندان ابو ایوب انصاری و از شیعیان و همسایگان امام هادی(ع) میگوید: روزی امام توسط غلام خود مرا احضار کرد و فرمود: میخواهم تو را به فضیلتی بزرگ که مایه برتری تو بر شیعیان میشود، برسانم. سپس با خط مبارک خود نامهای به خط رومی نوشته و آن را مهر کرد و به همراه دویست و بیست اشرفی به من تحویل داد و فرمود: به بغداد برو و از میان اسیران رومی که با کشتی به آنجا آورده شدهاند کنیزی را به این خصوصیات از عمربن زید خریداری کن، پیش از تو کسی میخواهد آن کنیز را به سیصد دینار بخرد اما آن کنیز به زبان عربی میگوید اگر تو حضرت سلیمان و دارای حشمت او باشی من به تو رغبتی ندارم، بیهوده مال خود را از بین مبر! بشر بن سلیمان به منظور اجرای دستور امام علیالنقی (ع) روانه بغداد شد. حوادث همانگونه که آن حضرت فرموده بود، یک به یک اتفاق افتاد. بشربن سلیمان وقتی فروشنده را دید نامه امام را به وی داد و گفت این نامه را به کنیز بده در صورتی که خواست آن را به من بفروش. نامه به نرجس خاتون رسید او پس از باز کردن و خواندن مطالب نامه به شدت گریست و به برده فروش خطاب کرد که من را به صاحب این نامه بفروش، اگر از این کار امتناع کنی خود را هلاک میکنم. حضرت نرجس خاتون نامه را می بوسید و می گریست. بشر بن سلیمان بعد از توافق با برده فروش خطاب به حضرت نرجس خاتون گفت: آیا نامهای را میبوسی که نویسنده آن را نمیشناسی؟ نرجس گفت: معرفت و شناخت تو اندک است اگر پیامبر و جانشینان آنان را میشناختی چنین نمیگفتی، گوش کن تا ماجرای خود را برایت بگویم. من نوه قیصر پادشاه روم هستم در آن شب بعد از به هم خوردن مراسم عقد خواب دیدم که حضرت عیسی و گروهی از حواریون در قصر جدم اجتماع کردهاند همان جایی که تخت پسر عموی پدرم مستقر بود میزی که نور از آن می درخشید، قرار داشت طولی نکشید که حضرت محمد (ص) و داماد و جانشینش و جمعی از فرزندان وی وارد قصر شدند، حضرت عیسی از آنان استقبال کرد پیامبر اکرم (ص) در حالی که به امام حسن عسکری (ع) اشاره میکرد فرمود: ای روحالله من به خواستگاری دختر وصی شما شمعون، برای فرزندم آمدهام. در این حال، حضرت عیسی نگاهی به شمعون کرد و فرمود: چه شرافتی نصیب تو شده است با این پیوند مبارک موافقت کن شمعون نیز گفت: موافقم. سپس رسول خدا (ص) بالای منبر قرار گرفت و خطبهای ایراد کرد و ضمن آن خطبه، مرا به عقد فرزندش در آورد و حاضرین را بر این موضوع گواه گرفت. صبح که بیدار شدم، خواب خود را از ترس جانم به کسی تعریف نکردم از آن به بعد عشق امام حسن عسکری (ع) تمام وجودم را تسخیر کرد. از شدت عشق آن حضرت چند روز از خوردن و آشامیدن باز ماندم؛ کم کم لاغر و رنجور شدم، طولی نکشید که سخت بیمار شدم به طوری که تمام پزشکان حاذق از علاجم ناامید شدند. در این هنگام جدم روبه من کرد و گفت هر آرزویی داری بگو تا برآورده کنم، من هم اسیران مسلمان را به آزاد کردن سفارش کردم. با آزاد کردن آنها اظهار بهبودی کردم او هم از این واقعه خشنود شد و نسبت به اسیران مسلمان ادای احترام کرد. چهارده شب بعد از این ماجرا حضرت فاطمه (س) و حضرت مریم و حوریان بهشتی را در خواب دیدم حضرت مریم به من فرمود: ایشان (حضرت زهرا) بانوی بانوان جهان و مادر شوهر توست، من دامن مبارک حضرت فاطمه (س) را گرفته و گریه می کردم از اینکه امام حسن عسکری (ع) به دیدنم نیامده بود به وی شکایت کردم. ایشان فرمودند: او به دیدن تو نمیآید چون تو پیرو مذهب نصاری هستی و به خدا شرک میورزی، خواهرم مریم از دین تو به خدا پناه میبرد. اگر میخواهی خدا و حضرت عیسی و حضرت مریم از تو خشنود باشد به یگانگی خدا و خاتمیت پدرم حضرت محمد (ص) گواهی ده! پرسیدم: آئین مسیحیت را ترک گویم؟ حضرت فاطمه (س) پاسخ داد: آئین تو همان آئینی نیست که عیسی (ع) به آن ایمان آورد اگر امروز عیسی (ع) اینجا میبود خودش هم از پدرم محمد (ص) پیروی میکرد. از این رو من هم به تعلیم فاطمه زهرا (س) شهادتین را گفتم و مسلمان شدم، بعد از اسلام آوردن هر شب امام را در خواب میدیدم. بشر بن سلیمان گوید: از نرجس پرسیدم چه شد که در جمع اسیران مسلمان در آمدی؟ حضرت نرجس پاسخ داد: شبی حضرت امام حسن عسکری (ع) را در خواب دیدم ایشان فرمودند: فلان روز جدت قیصر لشکری به جنگ مسلمانان میفرستد در آ ن روز تو به طور ناشناس و در لباس خدمتکاران به همراه عدهای از کنیزان از فلان راه به آنها ملحق شو، من هم دستور آن حضرت را اجرا کرده و در لباس خدمتکاران به لشکر روم پیوستم، دیدهبانان سپاه اسلام ما را دیدند و اسیر کردند من تا کنون به کسی نگفتهام که نوه پادشاه روم هستم. بشربن سلیمان نرجس خاتون را نزد امام هادی علیهالسلام برد و آن حضرت نیز او را برای فرا گیری واجبات دینی و اعمال مستحبی به پیش حکیمه خاتون برد و به او خطاب کرد که او همسر فرزندم حسن و مادر قائم آل محمد است. http://www.598.ir/fa/news/203326 آيا به آيات قرآن نمى انديشند يا [مگر] بر دل هايشان قفلهايى نهاده شده است؟ سوره محمد(ص)/ آیه 24
|
|||
|
۱۰ دي ۱۳۹۳, ۱۲:۲۳ صبح
ارسال: #13
|
|||
|
|||
RE: امام حسن عسکری علیه السلام
آثار فروتنی: امام حسن عسکری علیه السلام می فرمود: کسی که به حقوق مردم آشناتر از دیگران باشد و به ادای آن اهتمام ورزد، نزد خدا مقامی برتر از دیگران دارد و کسی که در دنیا در برابر برادران مؤمن خویش تواضع و فروتنی کند، نزد خدا در زمره صدیقین و از شیعیان واقعی علی بن ابی طالب علیهماالسلام خواهد بود.
دو تن از برادران دینی و مؤمن علی بن ابی طالب علیهماالسلام که پدر و فرزند بودند، نزد حضرت آمدند. امام به احترام آنان برخاست و در صدر مجلس جایشان داد و خود مقابلشان نشست و دستور داد غذا بیاورند. پس از غذا، قنبر تشت و پارچ (ابریق) و حوله ای آورد. قنبر خواست آب به دست مهمانها بریزد که امیرمؤمنان برخاست و پارچ را از او گرفت تا خود آب به دست مهمان بریزد. او خود را به خاک انداخت و گفت: ای امیرمؤمنان چگونه راضی شوم که خدا مرا در چنین حالی ببیند. حضرت فرمود: بنشین و دست خود را بشوی تا خدای عزوجل ببیند برادر مؤمن تو که برتر از تو نیست، دست تو را می شوید تا در قبال آن خدا دهها برابر مردم دنیا، در بهشت مراپاداش دهد... . چون از شستن دست مهمان (پدر) فراغت یافت، آب را به دست محمد حنفیه داد و فرمود: فرزندم! اگر این پسر به تنهایی مهمان ما بود، آب بر دستش می ریختم؛ ولی خدا دوست ندارد بین پدر و فرزند در یک مکان به یک گونه رفتار شود. اکنون که پدر به دست پدر آب ریخت، باید فرزند به دست فرزند آب ریزد. محمد نیز به دست پسر آب ریخت. [آنگاه امام حسن عسکری علیه السلام فرمود:] شیعه واقعی کسی است که در این موارد از علی علیه السلام پیروی کند.(11) 11. احتجاج، ج2، ص267. http://www.hawzah.net/fa/Magazine/View/2689/3850/29669/ آيا به آيات قرآن نمى انديشند يا [مگر] بر دل هايشان قفلهايى نهاده شده است؟ سوره محمد(ص)/ آیه 24
|
|||
|
۸ بهمن ۱۳۹۳, ۰۵:۰۲ عصر
ارسال: #14
|
|||
|
|||
RE: امام حسن عسکری علیه السلام
http://ahadith.ir/fa/ahadith/ahadith-14m...e-h-a.html
قطب راوندی می گوید : حسن بن علی عسکری (علیه السلام) اخلاقش مانند اخلاق رسول خدا (ص) بود و آن حضرت مردی گندم گون ، خوش اندام ، زیبا روی و جوان بود ، جلال و هیبت و اندامی نیکو داشت ، خاص و عام با نظر عظمت به او می نگریستند و او را برای فضلش تعظیم و برای عفاف و صیانت و زهد و عبادت و صلاح و اصلاحش مقدم می داشتند ، او مردی بزرگوار و نجیب و فاضل بود ، بارهای گران به دوش می گرفت و به فقرا می رسانید ، در برابر روزگار اظهار ناتوانی نمی کرد و اخلاق او مانند اخلاق پدرانش خارق العاده بود. ترجمه انوارالبهیه صفحه 334 { از تالیفات حاج شیخ عباس قمی (ره) } آيا به آيات قرآن نمى انديشند يا [مگر] بر دل هايشان قفلهايى نهاده شده است؟ سوره محمد(ص)/ آیه 24
|
|||
|
۳۰ آذر ۱۳۹۴, ۰۶:۴۶ صبح
ارسال: #15
|
|||
|
|||
RE: امام حسن عسکری علیه السلام
امام حسن عسکرى(ع):
ازافشاى اسرار ورياست طلبى بپرهيز كه اين دو آدمى رابه هلاكت مى كشاند. خداوند می بیند می داند می تواند
|
|||
|
|
کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع:
1 مهمان
1 مهمان
بازگشت به بالابازگشت به محتوا