داستان آهنگر
۲۸ بهمن ۱۳۸۸, ۰۲:۲۵ صبح
ارسال: #1
|
|||
|
|||
داستان آهنگر
لاینل واترمن داستان آهنگری را میگوید که پس از گذراندن جوانی پرشر و شور، تصمیم گرفت روحش را وقف خدا کند. سالها با علاقه کار کرد، به دیگران نیکی کرد، اما با تمام پرهیزگاری، در زندگیاش چیزی درست به نظر نمیآمد. حتی مشکلاتش مدام بیشتر میشد.
یک روز عصر، دوستی که به دیدنش آمده بود و از وضعیت دشوارش مطلع شد، گفت: «واقعا عجیب است. درست بعد از این که تصمیم گرفتهای مرد خداترسی بشوی، زندگیات بدتر شده، نمیخواهم ایمانت را ضعیف کنم اما با وجود تمام تلاشهایت در مسیر روحانی، هیچ چیز بهتر نشده». آهنگر بلافاصله پاسخ نداد: او هم بارها همین فکر را کرده بود و نمیفهمید چه بر سر زندگیاش آمده. اما نمیخواست دوستش را بیپاسخ بگذارد، شروع کرد به حرف زدن و سرانجام پاسخی را که میخواست یافت. این پاسخ آهنگر بود: «در این کارگاه، فولاد خام برایم میآورند و باید از آن شمشیر بسازم. میدانی چه طور این کار را میکنم؟ اول تکهی فولاد را به اندازهی جهنم حرارت میدهم تا سرخ شود. بعد با بیرحمی، سنگینترین پتک را بر میدارم و پشت سر هم به آن ضربه میزنم، تا این که فولاد، شکلی را بگیرد که میخواهم. بعد آن را در تشت آب سرد فرو میکنم، و تمام این کارگاه را بخار آب میگیرد، فولاد به خاطر این تغییر ناگهانی دما، ناله میکند و رنج میبرد. باید این کار را آن قدر تکرار کنم تا به شمشیر مورد نظرم دست بیابم. یک بار کافی نیست». آهنگر مدتی سکوت کرد، سیگاری روشن کرد و ادامه داد: «گاهی فولادی که به دستم میرسد، نمیتواند تاب این عملیات را بیاورد. حرارت، ضربات پتک و آب سر، تمامش را ترک میاندازد. میدانم که این فولاد، هرگز تیغهی شمشیر مناسبی در نخواهد آمد». باز مکث کرد و بعد ادامه داد: «میدانم که خدا دارد مرا در آتش رنج فرو میبرد. ضربات پتکی را که زندگی بر من وارد کرده، پذیرفتهام، و گاهی به شدت احساس سرما میکنم. انگار فولادی باشم که از آبدیده شدن رنج میبرد. اما تنها چیزی که میخواهم، این است : «خدای من، از کارت دست نکش، تا شکلی را که تو میخواهی، به خود بگیرم. با هر روشی که میپسندی، ادامه بده، هر مدت که لازم است، ادامه بده، اما هرگز مرا به کوه فولادهای بی فایده پرتاب نکن». بسم الله الرحمن الرحیم حسبنا الله و نعم الوکیل ... آل عمران 173...پشت و پناه ما خداست و چه پشت و پناه خوبی. |
|||
|
۳ اسفند ۱۳۸۸, ۰۱:۳۶ عصر
ارسال: #2
|
|||
|
|||
RE: داستان آهنگر
سلام "safirashgh" محترم.
ممنون.داستان آهنگر،واقعاً يه داستان زندگي و قابل تأملي هستش كه ممكنه هر كسي تجربش كرده باشه. در بخش نظرات سايتي مطلب مفيدي رو خوندم كه بي ربط به پندهاي اين داستان نيست.اين مطلب در پاسخ به اين سوال مطرح شده كه "چرا خدا اجازه می دهد رنج ببریم؟ " 1) از آنجایی که اکثریت پیامبران و امامان نیز رنج برده اند ، پس حداقل از این مورد نتیجه می گیریم که : (همه مشکلات و رنج ها به خاطر این نیست که ما « حتما" » انسان های بدی هستیم ) چرا که بهترین و گرامی ترین انسانها در نزد خدا نیز متحمل رنج و سختی شده اند .( البته نباید نادیده گرفت که : « از مکافات عمل غافل نشو » یعنی برخی مشکلات را به دست خودمان بوجود آوریم و در ضمن به یاد داشته باشیم تنها راه خوب و ایمن ، راه راست است و غیر از آن در مشکل خواهیم افتاد) 2) براستی ما نمی دانیم و نمی توانیم بگوییم چرا با اینکه آدم خوبی ( به فرض ، در حد پیامبران ) هم باشیم باز هم باید رنج و مشکلات مختلف را تحمل کنیم ، پاسخ به این مورد بسیار مشکل است چرا که عقل بشر ( غیر از از پیامبران خاص خدا ) کامل نمی باشد و نمی تواند در مورد مسائل فرامادی پا را زیاد از گلیم خود بیرون کند در نتیجه ما برای یافتن جواب سوال های زیادی که داریم نیاز به یک راهنمای الهی داریم که راه را برایمان روشن کند و آن راهنما چیزی جز قرآن و پیامبران الهی نیست . 3) چه کسی (جز خدا و اولیای خدا ) در مورد خوب و بد نتایج کارها می دونه ، شاید واقعا" اون طور که فکر می کنیم نباشه ، شاید خوبی که فکر میکنیم واقعا" خوب نباشه یعنی به صلاحمون نباشه و برعکس . مشکلات و پیروزی ها هم از این حرف مستثنا نیستند. شاید واقعا" مشکلی که پیش اومده در ذات خودش مشکل نباشه و برعکس ، به صلاح ما باشه . عسی ان تحبوا شیئا و هو شر لکم .:: شاید چیزی که تو دوست داری، به صلاحت نباشه (بقره/216)) خوب حالا که ما همه چیز رو نمی دونیم در هنگام پیروزی ها و شکستها ( مشکلات ) ، واقعا" باید چی کار کنیم : « باید در هنگام پیروزی ها مغرور نشد و خدا رو شکر کرد و در هنگام مشکلات صبر کرد و به خدا توکل کرد و باز هم شکر کرد.» ان الله یحب المتوکلین .:: خدا اونایی رو که توکل می کنن دوست داره (آل عمران/159) فقط پذیرفتن اینکه خدا در همه دردها کنار ماست باعث می شود که از تاریکی بیرون بیاییم. دعا : بارالها ایمانمان را نگیر بعد از آنکه ایمان آوردیم. بارالها ایمانمان را قوی و تزلزل ناپذیر گردان و ما را از مقربین درگاه خودت کن و صلاح ما را در خوبی ها قرار ده . الهی آمین . از خود به خدا هیچ نگوییم و نپرسیم .:. ما هم به خدا گر به خود آییم ، خداییم
|
|||
|
۳ اسفند ۱۳۸۸, ۰۵:۴۲ عصر
(آخرین ویرایش در این ارسال: ۳ اسفند ۱۳۸۸ ۰۹:۲۱ عصر، توسط safirashgh.)
ارسال: #3
|
|||
|
|||
RE: داستان آهنگر
بسم الله الرحمن الرحیم
باسلام و عرض ارادت خدمت شما بزرگوار .سپاس از توضیحات ارزشمند شما . در راه طلب پاي فلك آبله دارد اين وادي عشق است و دوصد مرحله دارد درد و غم رنج است و بلا زاد ره عشق هر مرحله صد گمشده اين قافله دارد صد مرحله را عشق به يك گام رود ليك در هر قدم اين ره چه كنم صد تله دارد گر دست مرا جاذبه عشق نگيرد فرياد نه جان زاد و نه دل راحله دارد (خدايا عاشقم كن)... بسم الله الرحمن الرحیم حسبنا الله و نعم الوکیل ... آل عمران 173...پشت و پناه ما خداست و چه پشت و پناه خوبی. |
|||
|
|
کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع:
1 مهمان
1 مهمان
بازگشت به بالابازگشت به محتوا