ارسال پاسخ 
 
امتیاز موضوع:
  • 3 رأی - میانگین امیتازات: 4.67
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
دل نوشته های شهدا
۲۸ بهمن ۱۳۸۸, ۰۲:۱۸ صبح (آخرین ویرایش در این ارسال: ۱۲ دي ۱۳۹۳ ۰۵:۵۷ عصر، توسط هُدهُد صبا.)
ارسال: #1
دل نوشته های شهدا
[سلام بر خدا و شهيدان خدا و بندگان پاك و مخلص او :

بعد از مدتها كشمكش دروني كه هنوز هم آزارم مي دهد،براي رهايي از اين زجر به اين نتيجه

رسيدم،و آن در اين جمله خلاصه مي شود:

(‌خدايا عاشقم كن)...

از اينكه بنده بد و گناهكار خدايم سخت شرمنده ام،و وقتي ياد گناهانم مي افتم آرزوي مرگ ميكنم،ولي

باز چاره ام نمي شود. به راستي كه (ان الانسان لفي خسر)

هيچ برگ برنده اي ندارم كه رو كنم،جز اينكه دلم را به دو چيز خوش كرده ام: اول اينكه با اين همه گناه،او

دوباره مرا به سرزمين پاكي و اخلاص و صفا و محبت بازم گرداند،پس لابد دوستم دارد و سر به سر

مي گذارد،هر چند كه چشم دلم كور است و نميبينم و احساسش نميكنم،اگر چنين نبود پس چرا مرا به

اينجا آورد؟

دوم اينكه قلبي رئوف و مهربان دارم و با همه بديهايم بسيار دلسوزم.لحظه اي حاضر به رنجش كسي

نمي شوم، حتي رنجشي بسيار كوچك و ناچيز،ولي در عوض براي خوشنودي ديگران حاضر به تحمل هر

رنجي مي شوم؛

بله!به اين دو چيز دل خوش كرده ام.

پس اي پروردگار من...اگر دوستم داري كه مرا به اينجا آورده اي پس مرا به آرزويم كه...برسان!

و يا به اين خاطر كه نمي توانم باعث رنجش كسي شوم،بيا و مرا مرنجان و خوشنودم كن و مرا با خودت...!

دنيا براي ضعيف نفسان يك گرداب هلاكت است،اگر لحظه اي به خودمان واگذارده شويم،واي برما كه

ديگرنابوديمان حتمي است.خوشا آن كس كه به ياري او در اين گرداب هلاك نگردد!

اي حسين...

اي مظلوم كربلا...،

اي شفيع لبيك گويان


نداي ( هل من ناصرت) را من نيز لبيك گفتم،

( شفاعتم كن)!

و مگذار در اين گرداب هلاكت هلاك گردم.

اي خدا...

بسيار بد و ضعيفم، و در مقابل گناه ياراي مقاومت نداريم،زيرا هنوز نشناختمت؛ و حتي در راه شناختت

نيز زحمت نكشيده ام،زيرا ضعيف و پايبند به اين دنيايم،و نمي توانم از خوشي ها و آسايش هاي محض و

پوشالي اين دنيا دل بكنم و در راه شناختت سختي كشم. سختي كه پر از شيريني و لذت است،ولي

افسوس كه اين سختي و حلاوت نصيبم نمي گردد!

خالقا...

تو را به خودت قسم،تو را به پيامبران و امامان زجر كشيده و معصومت قسم بيا و

(( عاشقم كن ))

اگر چنين كني كه از درياي رحمت و كرامتت چيزي كاسته نمي شود و زياني به تو نمي رسد.

همه آرزويم اين است كه ببينم زتو رويي

چه زيان تو را كه من هم برسم به آرزويي

اگر چنين كني ديگر هيچ نمي خواهم،چون همه چيز دارم. مي دانم اگر چنين كني از اين بند رهايي

يافته و ديگر به سويت پر...!
خدايا...

دل شكسته و مهربانم را مرنجان،

تو خود گفتي كه به دل شكستگان نزديكم

من نيز دلي شكسته دارم؛

اي كساني كه اين نوشته را يا بهتر بگويم اين سوز دل،اين درد دل،نمي دانم چه بگويم،اين تجربه تلخ يا

اين وصيتنامه،اين پيام و يا در اصل اين خواهش و تقاضاي عاجزانه را مي خوانيد،اگر من به آرزويم رسيدم

و دل از اين دنيا كندم،بدانيد كه نالايق ترين بنده ها هم مي توانند به خواست او به بالاترين درجات

دست يابند.البته در اين امر شكي نيست،ولي بار ديگر به عينه ديده ايد كه يك بنده گنه كار خدا به

آرزويش رسيده است.

يارب ز كرم بر من درويش نگر

در من منگر در كرم خويش نگر

هر چند نيم لايق بخشايش تو

برحال من خسته دل ريش نگر

حالا كه به عينه ديديد،شما را به خدا عاجزانه التماس و استدعا مي كنم، بيائيد و به خاكش بيفتيد وزار

زار گريه كنيد و اميدوار به بخشايش و كرمش باشيد. وبا او آشتي كنيد،زيرا بيش از حد مهربان و بخشنده

است.فقط كافي است يكبار از ته دل صدايش كنيد،ديگر مال خودتان نيستيد و مال او مي شويد و ديگر

هر چه ميكند او مي كند و هر كجا مي برد،او مي برد.ولي در اين راه آماده و حاضر به تقبل هرگونه رنج و

سختي همانند:

مظلوم كربلا حسين(ع)

و پيامدار او زينب(س) باشيد.هر چند كه سختي و رنجهاي ما در مقايسه با آنها نمي تواند قطره اي در

مقابل دريا باشد.بله،خداگونه شدن مشقات و مصائب دارد،زيرا كليدش و نشانش همين است و در عوض

آن چيز كه براي شما مي ماند...! و آن بسيار عظيم و شيرين است؛

در راه طلب پاي فلك آبله دارد

اين وادي عشق است و دوصد مرحله دارد

درد و غم رنج است و بلا زاد ره عشق

هر مرحله صد گمشده اين قافله دارد

صد مرحله را عشق به يك گام رود ليك

در هر قدم اين ره چه كنم صد تله دارد

گر دست مرا جاذبه عشق نگيرد

فرياد نه جان زاد و نه دل راحله دارد

خدايا! شكرت،آنچنان شكري كه تو لايق آني.

خدايا! عاقبت به خيرمان بگردان.

خدايا! ما را به راه راست هدايت فرما.

خدايا! ما را آني به خودمان وامگذار.

خدايا! گناهان ما را ببخش.

خدايا! آبروي ما را مريز.

خدايا! مريض هاي اسلام را شفا عنايت فرما.

خدايا! اسلام و مسلمين را پيروز فرما.



« شهيد امير حاج اميني »


   

بسم الله الرحمن الرحیم
حسبنا الله و نعم الوکیل ... آل عمران 173...پشت و پناه ما خداست و چه پشت و پناه خوبی.
مشاهده وب‌سایت کاربر یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس شده توسط هُدهُد صبا
۱۱ اسفند ۱۳۸۸, ۰۴:۵۹ عصر (آخرین ویرایش در این ارسال: ۱۱ اسفند ۱۳۸۸ ۰۵:۰۱ عصر، توسط zeinab.)
ارسال: #2
شهادت در نگاه شهیدان
شهید بهشتی:


شهادت در راه آرمان الهی «معشوق» ماست، آیا شنیده‌ای عاشقی را از معشوق بترسانند.
انقلاب اسلامی ما در تداوم پیروزیش حالا حالاها خون و شهادت می‌طلبد.

شهید حاج ابراهیم همت:

شهادت، زیباترین، بالنده‌ترین و نغزترین کلام در تاریخ بشریت است، شهادت بهترین و روشن‌ترین معنی حقیقت توحید است و تاریخ تشیع خونین‌ترین و گویاترین تابلو نمایانگر شکوه و عظمت شهید است

شهید سید مجتبی علمدار:

شهادت در یک کلمه به زیارت خدارفتن و به حق پیوستن است.

شهید علیرضا مردانی:
ای عزیزان! شهید کسی است که در میدان جنگ و در خدمت امام یا نائب او کشته شود و هرکس در زمان امام زمان (عج) در حفظ اسلام کشته شود، یقیناً به او ملحق خواهد شد، شهادت عبارت است از نبوغ درخشان حیات در کمال هشیاری و آزادی.

شهید خداوردی قنبری:

شهادت پایان مرگ و مردگی‌هاست.
ما با خون خود به این مردگی‌ها پایان خواهیم داد و ضامن ضربان مداوم رگ‌های امت اسلامی خواهیم شد، اسلام نیازمند به شهداست و انسانیت نیازمند به تزریق خون، ما با شهادت خود همه این نیازها را برآورده خواهیم ساخت.

شهید سید کاظم ربطی:

شهادت سرآغاز هر زندگیست
نترسم ز مرگی كه خود زندگیست

شهید جلال عباسی:
شهادت حد نهایی تکامل انسان و قله رفیع انسانیت است، شهادت، مرگ سعادت‌آمیزی است که آغاز دیدن و زندگی پر ثمر نوین را بشارت می‌دهد، شهادت یک تولدی است برای زندگی جاوید.

شهید غلامعلی فتحی:

شهادت بهترین معراج عشق است.

شهید سید محمد سیامی:

شهادت آیت است، شهادت نعمت است، شهادت مقدمه فتح در این دنیا و خود فتحی بزرگتر در آخرت است، شهادت خشنودکننده خداست.

شهید عباس قدوسیان:

شهادت فانی شدن نیست بلکه به خدا رسیدن است، و زندگی جاوید است، شهادت موت نیست بلکه حیات است.Sleepy
manbaa:by http://www.amamreza110.blogfa.com


فایل‌(های) پیوست شده بندانگشتی (ها)
   

یاد شهدایمان بخیر!

من اگر بنشینم، تو اگر بنشینی، چه کسی برخیزد؟

[تصویر:  sisOJG_400.jpg]
مشاهده وب‌سایت کاربر یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس شده توسط مشکات ، alizamani ، مصباح ، safirashgh ، کبوتر حرم ، هُدهُد صبا
۲۰ اسفند ۱۳۸۸, ۰۱:۳۳ صبح (آخرین ویرایش در این ارسال: ۲۰ اسفند ۱۳۸۸ ۰۱:۳۶ صبح، توسط alizamani.)
ارسال: #3
RE: شهادت در نگاه شهیدان
لباس خاکی ها ◄

نديدم آينه‌اي چون لباس‌خاكي‌ها

همان قبيله كه بودند غرقِ ‌پاكي‌ها

به عشق زنده شدن، «عند ربِّهم» بودن

شده ست حاصل آن‌ها ز سينه چاكي‌ها

دليل غربتشان، اهلِ خاك بودنِ ماست

نه بي ‌مزار‌ شدن‌ها، نه بي پلاكي‌ها

به آسمان كه رسيدند رو به ما گفتند:

زمين چقدر حقير است، آي خاكي‌ها!

التماس دعا
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس شده توسط مصباح ، مشکات ، zeinab ، هُدهُد صبا
۷ بهمن ۱۳۸۹, ۰۴:۰۴ عصر
ارسال: #4
حاجی حاجی ...سید....
حاجی، حاجی؛ سیٌد:
حاجی جان! هوا بد جوری تیره و تاره، ارتباط زمینیمون قطع شده، بچه های خط شکن تو کمین دشمن گیر کردند.

سیٌد، سیٌد؛ حاجی:
سیٌد جان! آسمان دلها هم اینجا بد جوری ابری شده، حال و هوای دل بچٌه ها هم طوفانی شده و اصلاً تعریف نداره. سیم ارتباطی خیلی ها قطع شده؛ کمین دنیا طلبی، خیلی ها رو تو کمین خودش گرفته.

حاجی، حاجی؛ سیٌد:
حاجی جان! چند تا از تخریبچی ها هنوز به اون ور نرسیده، قناسه زنهای عراقی، خال ابرو برایشان گذاشتند!

سیٌد، سیٌد؛ حاجی:
سیٌد جان! اینجا زیر آبزنها زیادند، همونها كه جبهه نرفتند و حزب اللهی شدند! بیچاره ها هنوز فرق توپ فوتبال و با توپ مستقیم تانك نمی دانند ولی تا دلت بخواهد…

حاجی، حاجی؛ سیٌد:
حاجی جان! بچٌه ها درگیر شدند، به توپخانه خودی بگو دقت کنه نقل و نبات هایش را رو سرِ بچٌه های خودی نریزد!

سیٌد، سیٌد؛ حاجی:
سیٌد جان! بعضی از بچٌه ها بد جوری در گیر دنیا شدند، توپخانه خودی هم كه معلوم نیست دست نفوذی هاست یا عناصر بدلی! كه به جای حمایت، داره اونها را بیشتر دنیایی میكنه!

حاجی، حاجی ؛ سیٌد:
حاجی جان! سه واحد جیش الشعبی وارد كارزار شده، صدای هل هله صدامشان را میشنوی؟ دارند جلو میآند و به مجروحا تیر خلاص می زنند.

سیٌد، سیٌد؛ حاجی:
سیٌد جان! آقا زاده های بنده ی زر و زور دنیا هم وارد كارزار دنیا طلبی شدند! هر كدام از بچٌه ها كه در مقابلشان مقاومت كند، یا خانه نشین است، یا …

حاجی، حاجی؛ سیٌد:
حاجی جان! بچه ها از شدت گلوله باران عراقی ها زمینگیر شده، و نمی تونند از زمین كنده بشند!

سیٌد، سیٌد؛ حاجی:
سیٌد جان! مانتوها و روسری های كوتاه، لباسهای چسبان هم در اینجا خیلی ها را زمینگیر كرده، كه حتی نمی توانند از خانه خارج شوند!

حاجی، حاجی؛ سیٌد:
حاجی جان! وجب به وجب منطقه رو دارند با گلوله توپ و خمپاره می كوبند، اینها كم بود هواپیما و هلی كوپتر ها هم اضافه شدند، بدجوری داره ازمون تلفات می گیره.

سیٌد، سیٌد؛ حاجی:
سیٌد جان! دنیا طلبی و رفاه زدگی كم بود، انواع و اقسام مفاسد اخلاقی هم به آن اضافه شده، شمار تلفات از دستم خارج شده !

حاجی، حاجی؛ سیٌد:
حاجی جان! مسلم و مجید و میثم و حسین ، پرواز كردند.

سیٌد، سیٌد؛ حاجی:
سیٌد جان! محمد و تقی و حسن هم رفتند رو مین دنیا…

حاجی، حاجی؛ سیٌد:
بوی سیر میآد …گلوم داره می سوزه…

سیٌد ، سیٌد ؛ حاجی :
بوی تعفن بعضی ها در اومده! اینجا هم نگاه های هرزه، چشم ها را میسوزونه… سیٌد جان! بی خود نبود كه می گفتی آدم شو تا لایق دیدار شوی؛ موندن بعد از این میهمانی عذاب است، عذاب.

حاجی، حاجی؛ سید:
حاجی جان دیگه گلوم نمی سوزه ، نفسم دیگه تنگ نیست.چه بوی خوشی میآد…

سیٌد، سیٌد؛ حاجی:
سیٌد جان ! اینجا هم هنوز می شود بوی خوش استنشاق كرد. اینجا هم هنوز می توان عاشق شد و عاشق ماند و لایق دیدار شد. هنوز پرچم در دست علی در اهتزازه، هنوز هم می شود سبك بال شد؛ فقط گلوله ها عوض شده، فقط آدم شدن مشكل شده؛
فقط…

حاجی، حاجی؛ سیٌد:
عجب بوی خوشی میآد. حاجی جان! نام رمز عملیات را كه یادت هست؟!
عجب بوی خوشی میآد…
السلام علیك یا زهرا(س)

ردّ پايى روى سنگر مانده است
از كدامين نعش بى‏سر مانده است
يك پلاك از يك نشان بى‏نشان
روى خاك گرم سنگر مانده است
آسمان جبهه سوسو مى‏زند
مثل اين‏كه بى‏منور مانده است
روى دوش باد از ياران فقط
پرچم اللّه اكبر مانده است


التماس دعای فرج....

......یا بن الحسن روحی فداک ....متی ترانا و نراک....

[تصویر:  faraj.jpg]
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس شده توسط منتظر ، کبوتر حرم ، مشکات ، هُدهُد صبا
۷ بهمن ۱۳۸۹, ۰۴:۲۸ عصر
ارسال: #5
RE: حاجی حاجی ...سید....
سلام
نمیدوم این مطالب زیبا رو از کجا میارین یا این که خودتون مینویسید ولی خیلی قشنگن!

یک امروز است ما را نقد ایام
بر آن هم اعتمادی نیست تا شام
مشاهده وب‌سایت کاربر یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
۷ بهمن ۱۳۸۹, ۰۵:۲۲ عصر
ارسال: #6
RE: حاجی حاجی ...سید....
خيلي مطلب به جايي بود ..
عجب دلنوشته اي!

آيا به آيات قرآن نمى‏ انديشند يا [مگر] بر دل هايشان قفلهايى نهاده شده است؟
سوره محمد(ص)/ آیه 24
مشاهده وب‌سایت کاربر یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
ارسال پاسخ 


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع:
1 مهمان

بازگشت به بالابازگشت به محتوا