ارسال پاسخ 
 
امتیاز موضوع:
  • 0 رأی - میانگین امیتازات: 0
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
فعل و عمل،از اوست از دوست
۲۵ بهمن ۱۳۹۳, ۰۲:۲۴ عصر (آخرین ویرایش در این ارسال: ۲۵ بهمن ۱۳۹۳ ۰۲:۳۱ عصر، توسط mohaimen.)
ارسال: #1
فعل و عمل،از اوست از دوست
به نام خالق وجود


فعل و عمل
هر چه را که نعمت وجود بخشیدند در او حرکت را نهادند . و حرکت چیست . گاهی حرکت در معنا و مفهوم است و گاهی نیز در فیزیک . حرکت هم موجب سیر موجودات از کیفیتی به کیفیتی دیگر است و هم موجب انتقال آنها از مکان و زمانی به مکان و زمانی دیگر. چه این حرکت ارادی باشد و چه غیر ارادی . شاید بتوان گفت که حرکت چه ارادی و چه غیر ارادی در واقع به نوعی بیان کننده ماهیت افکار و درونیات و انتخاب های آن موجود است . نحوه ی حرکت و سمت و سوی آن ، براحتی آشکار کننده ماهیت صاحبش است . و این انسان است که توان انجام حرکات ارادی را دارد . و باز این انسان است که می تواند حتی حرکات غیر ارادی خود را نیز تحت کنترل خود در آورد . و آدمی مگر جز حرکت کار دیگری هم دارد ؟ کار مگر چیزی جز حرکت است ؟ ما نمی توانیم ارتباطی با جهان پیرامون خود برقرار کنیم (تا بواسطه ی آن نیازهای خود را برطرف نماییم) مگر با حرکت ... . به هر چه که می رسیم و از هر چه که میمانیم در اثر حرکت است . حتی مردنمان هم با حرکت است .


ما در جهانی از جنبش و حرکت زندگی میکنیم و در این عرصه نمی توان انتظار سکون داشت . سکون آیا همان پذیرش حکومت حرکت غیر ارادی نیست؟ در دنیای حرکات غیر ارادی می توانیم خوب بخوریم و خوب بخوابیم مانند گیاهان و حیوانات. آنجا تحت حکومت حاکمی جامد به نام کنش و واکنش هستیم . دروازه های این حکومت به روی غافلان راحت طلب ناامید خوشگذران گشوده است .




اما ما انسانیم! و این انسان است که با حرکت از زمین خواب از زمین سراب می پرد به سوی فضای بیدار...فضایی که در آن گردانندگان را می بیند . فضایی آکنده از عظمت ...در پس این رنگ ها شهری نهفته است که جز با حرکت نمیتوان به آن ورود پیدا کرد . دیدار ، شبی را میطلبد تا نتیجه حرکت تو به عروج برسد . و اینجاست که معراج می شود نام حرکت تو . اما این حرکتی نیست که تو بتوانی آن را انجام دهی بلکه این پاسخیست به حرکت های بیشماری که با اراده ی پولادین خویش از تو به ظهور رسیده است . حرکت عظیم. و آیا در حضور حرکت خدا چیز دیگری را میشود حرکت نامید که هر آنچه هست از اوست . معراج! نام عبور از پرده هاست ...و چه حرکتی از معراج بزرگتر...نهایت قدرت انسان آیا چیزی جز کشیدن یک آه است . حرکتی به نام آه... آه صدای حرکت بالهای توست. حرکتی عظیم که تنها از انسان سر میزند...از بالهای خسته ای که هر چه رفته اند نرسیده اند و سرانجام یافته اند که این همه فتنه و طوفان را نمی توان از سر گذراند مگر با نیرویی قوی... با قدرت کامل ، با صاحب کلمه ی قدرت .


کار آدمی به جایی میتواند برسد که پلک ها و قلب و تنفس هم با اراده و اذن او به حرکت درآیند .


حال سوالی که به پیش می آید این است که چرا آدمی که ، خواب است گناه نمی کند...


حرکت من (در بازه ای کوتاه از درد و رنج ، خوشی و راحتی، خنده و گریه و غم و شادی ) را به معرکه ی قضاوت می برند . هیچ حرکتی رخ نمی دهد مگر اینکه انتظار هدفی از آن می رود . حال اگر آن حرکت ارادی باشد بستگی به میزان آگاهی عامل دارد. آگاهی از نتایجی که بواسطه ی آن حرکت رخ می دهد. گاهی پیش می آید که اشتباه می کنیم و نتیجه ای و هدفی که با حرکتمان سنخیت ندارد را به انتظار می نشینیم . و حال آن که این کج فهمی ماست که هدفی غیر منتظره حاصل شده است .


کسی در مورد پلک زدن غیر ارادی از ما سوال نمی کند همه سوال ها درباره ی آن چشمک های نابجاست که زده ایم . انسان را اگر از حرکت ارادی دور کنی، بود و نبودش چه ارزشی دارد؟ آیا یک تکه سنگ ارزشش بالاتر از او نیست . که سنگ به ذات خود عمل میکند ولی آدمی...اما به نظر می رسد که تحت حکومت حرکات غیر ارادی درآمدن هم خود خطاست و امری که مورد بازخواست در خواهد آمد .






منی که نه می خوانم و نه فکر میکنم که یاد بگیرم و نه می نویسم که یاد بدهم و خودم نیز در اثر این نگاشت یاد بگیرم و نه گفتگو می کنم تا هم یاد بدهم و هم یاد بگیرم دیگر چه اهمیتی دارم...آیا حرکات دیگرم صاحب ارزشند ؟ ما باید به یاد بیاوریم آنچه را که از یاد برده ایم . اما با چشمانی نیمه باز به دنبال سکون و آرامشیم . این چیست که باید به یاد بیاوریم؟ برای تکمیل پازل هدف زندگی باید تکه تکه معما ها را حل کرد . قدم به قدم گام برداشت . با مرکبی که خود را نمی تواند بکشاند نمی توان راه را پیمود . با کلماتی که بیمار هستند نمی توان حرکتی کرد .ذرات تابنده ی ظهور من هستند . راه روشن نمی شود مگر با نوری که از خود من ساطع شود . کلمات بیمار آیا همان هجویات نیستند ؟ آیا سخن لغو بیهوده و بی معنی باطل نیست؟ و آیا هجویات لغو نیستند؟


از قطعه هایی که سر جای خود ننشسته اند روشنایی حاصل نمیشود . در یک مدار الکترونیکی قطعه های سالم باید به درستی در جای صحیح قرار بگیرند تا مدار هدف خود را به نمایش درآورد. و کلمات تنها عبارات تولید شده توسط یک تکه زبان گوشتی نیستند . که زبان هم همین تکه گوشت نیست. اگر زبان همان وسیله های ابراز افکار و درونیات باشد پس کلمات چه هستند؟ همان حرکات؟

منبع : نادی
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
ارسال پاسخ 


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع:
1 مهمان

بازگشت به بالابازگشت به محتوا