ارسال پاسخ 
 
امتیاز موضوع:
  • 1 رأی - میانگین امیتازات: 5
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
آسيب‌هاي رواني -انتخاب شرّ-تصميم‌گيري و رفتار عجولانه
۱۳ اسفند ۱۳۹۲, ۰۸:۱۶ صبح
ارسال: #1
آسيب‌هاي رواني -انتخاب شرّ-تصميم‌گيري و رفتار عجولانه
آسيب‌هاي رواني

قرآن براي دستيابي بشر به خودشناسي واقعي و پيشگيري از شناخت نادرست در اين زمينه، ظرفيت‌هاي آسيب‌زا، ضعف‌ها، حالات رواني، ويژگي‌ها و رفتار‌هاي نقصي آدمي‌را نيز به او شناسانده است و توجه داده است كه اين ظرفيت‌ها نه تنها با طبيعت و فطرت اولية آدمي‌هماهنگ نيستند؛ انحراف از فطرت است و بعضي با سوءانتخاب خويش و تحت تأثير عوامل عارضي (دروني و بيروني) اين حالات را در خويش پديد مي‌آورند و آنها را مي‌پرورانند، و چه بسا جزو ويژگي‌هايشان مي‌شوند و حتي طبيعت ثانويه شري براي آنان پديد مي‌آورند، نه تنها آن توانمندي‌هاي فطري را پرورش نمي‌دهند، آنها را در جهت آن طبيعت ثانوي خود به‌ كار مي‌گيرند. در حقيقت، قرآن به‌منظور برنامه‌ريزي تربيتي و هدايتي براي بشر، او را متوجه منشأ انحراف از فطرت كرده است تا با بهره‌برداري درست از امكانات و توانمندي‌هاي خدادادي و ارزيابي افكار، باور‌ها، احساس‌ها و عملكرد‌هايش به صورت مستمر، از انحراف و ايجاد ظرفيت‌ها، ويژگي‌ها و رفتار‌هاي نامطلوب در خويش پيشگيري كند تا در مسير شقاوت و بدبختي قرار نگيرد. از نظر قرآن برخي از اين آسيب‌ها عبارتند از:

1-انتخاب شرّ

فرد با گزينش‌هاي نادرست زمينه‌هاي شر و بدي در خويش را فراهم مي‌سازد: «وَ يَدْعُ الْإِنْسانُ بِالشَّرِّ دُعاءَهُ بِالْخَيْرِ»؛(اسراء: 10) انسان با شوق و رغبتي كه خير خود را مي‏جويد، چه بسا به ناداني با همان شوق و رغبت،‏ شر و زيان خود را مي‏طلبد».

2. خود و خدا را فراموش كردن

«خدا را چون فراموش كردند خود را فراموش كردند»(حشر: 19).
از اين آيه مي‏توان دريافت كه توجه به نفس با توجه به خدا، يك نوع ملازمت دارد؛ چنان‌كه نسيان و فراموشي نفس با فراموش كردن خدا ملازمت دارد؛ زيرا توجه و گرايش به خدا در وجود آدمي‌است و با توجه به آن، به محور اصلي وجود خود توجه مي‌كند و با غفلت و فراموشي آن، محور اصلي وجود او فراموش مي‌شود. در حقيقت، انساني كه خدا را فراموش مي‌كند، بعدي از ابعاد وجودي خود را فراموش كرده است كه جنبة اساسي وجود خويشتن است.

3. تصميم‌گيري و رفتار عجولانه

رفتار عجولانه به معناي طلب و جست‌وجوي شي‏ء قبل از رسيدن وقت آن است. قرآن مي‌فرمايد: «انسان عجول و شتابگر است».(اسراء: 11) منظور اين است كه انسان تا هوايش به چيزي تعلق گرفت، آن را طلب مي‏كند و اي بسا گاهي آن شر است و به ضرر انسان مي‏باشد. البته بايد توجه داشت كه اين شتابزدگي و عجول بودن آدمي، ويژگي‌اي نيست كه خداوند آن را در سرشت طبيعي اولي پديد آورده باشد؛ بلكه وقتي فرد با اختيار خود افعالي را شتابگرانه انجام مي‌دهد، ويژگي عجول بودن بر وي صادر مي‌‌شود. به عبارت ديگر، بعد از انحراف از فطرت اوليه و انجام افعال عجولانه، آدمي‌متصف به عجول بودن است و نه قبل از آن. از اين‌روست كه در تعليم و تربيت، از ديدگاه اسلام بايد با اين صفت مذموم مقابله كرد و خود را به صفت صبور بودن متصف ساخت.

4. جدال كثير

جدال كثير فعل مذمومي‌است كه با انحرافي از طبيعت اوليه براي آدمي‌رخ مي‌دهد؛ زيرا ‌در سرشت اولية آدمي كه بر خير است، جدال كثير وجود ندارد. از اين روي، در قرآن آدمي‌را نسبت به اين انحراف و ارتكاب اين فعل مذموم هشدار مي‌دهد: «آدمي‌زياد به مشاجره و منازعه كلامي‌مي‌پردازد».(كهف: 54)

5. طغيان‌گري و ستمگري

طغيانگري و ظلم و تجاوز از حدود فطرت است و چون امكان تحقق اين تجاوز براي آدمي‌، به‌ويژه در شرايط استغنا وجود دارد، قرآن براي تربيت و هدايت انسان را به اين امر متنبه مي‌سازد: «او آنگاه كه خود را مستغني مي‏بيند، طغيان مي‏كند»؛(علق: 7) «او بسيار ستمگر است».(احزاب: 72)

6. حماقت، ناداني و تدبير نابخردانه

آدمي‌عاقل آفريده مي‌شود؛ ولي چه‌بسا از عقل خود خوب بهره نبرد و تدبير مناسبي كه او را در هدايت به كمال مطلوب ياري مي‌رساند، با مشكل روبه‌رو شود و در حقيقت دچار نابخردي و حماقت شود و همين ويژگي او را به تجاوزگري زياد بكشاند. قرآن براي توجه آدمي، اين ضعف را متذكر شده است: «او بسيار تجاوزگر نادان است».(احزاب: 72)

7. ناسپاسي‌كردن

ناديده گرفتن نعمت‌هاي الاهي و درست به‌كار نگرفتن آنها و بهره‌مند نشدن از آنها در راستاي اهداف تربيتي و سعادت خويش، انحراف از فطرت است. قرآن توجه انسان را به اين انحراف جلب كرده است تا از خود مراقبت ويژه كند: «او نسبت به پروردگارش بسيار ناسپاس است».(حج: 66)

8. عدم تحمل سختي

از جمله آسيب‌هاي رواني آدمي‌آن است كه چه بسا تحملش را در كار‌هاي سخت و دشوار از دست مي‌دهد و بي‌تابي خود را آشكار مي‌‌سازد: «إِذا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعاً».(معارج: 20)

9. انتظار‌هاي زياد بدون تلاش

از جمله اموري كه در مسير زندگي هدايتمندانه مانع ايجاد مي‌كند، آرزو‌هاي تحقق‌نايافتني و انتظاراتي است كه آدمي توقع دارد ‌بدون تلاش به آنها برسد. قرآن به اين مانع هدايت آدمي‌توجه مي‌دهد: «آيا براي آدمي هر چه آرزو مي‏كند حاصل مي‏شود».(نجم: 24)

10. حرص ورزي

چه‌بسا آدمي‌ از خواسته‌هاي طبيعي پا فراتر ‌گذارد و به طمع و حرص مبتلا شود و آن را وصف خود سازد و بدين وسيله هلوع‌بودن، خلقت ثانويش شود. قرآن در اين باره هشدار مي‌دهد: «إِنَّ الْإِنْسانَ خُلِقَ هَلُوعاً».(معارج: 19)

11. بخل ورزي

انسان با ويژگي محبت، نيكي، همكاري و كمك به ديگران آفريده شده است؛ ولي يا انحراف از فطرت، چه بسا از كمك به ديگران و گذشتن از مال دست بر‌دارد. توجه آدمي‌به اين ضعف مي‌تواند او را از چنين انحرافي بازدارد. قرآن مي‌فرمايد: «انسان بخيل و ممسك مي‏باشد»(اسرا: 100)؛ «وَ إِذا مَسَّهُ الْخَيْرُ مَنُوعاً»؛(معارج: 21) انسان به‌گونه‌اي مي‌شود كه همه چيز را براي خود مي‏خواهد و نمي‌خواهد كه به ديگران بدهد.

12. علمي نينديشيدن و پيروي از گمان

حقيقت‌جويي و ميل به تفكر براي كشف واقعيات، به صورت فطري آدمي‌را به اين سمت سوق مي‌‌دهد تا علمي‌و استدلالي بينديشد و از حدس و گمان بپرهيزد. در صورتي كه آدمي‌به مادون علم رو بياورد و از حدس و گمان پيروي نكند، نمي‌تواند مسير زندگي و هدايت خود را بيابد. از اين روي، قرآن به انديشيدن علمي‌و پرهيز از تبعيت از گمان توصيه مي‌كند: «وَ لا تَقْفُ ما لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ»؛(اسراء: 36) «وَ ما يَتَّبِعُ أَكْثَرُهُمْ إِلاَّ ظَنًّا إِنَّ الظَّنَّ لا يُغْنِي مِنَ الْحَقِّ شَيْئاً».(يونس: 36)

13. ضعف در برخورداري از همه توانمندي‌ها

آدمي‌ با ويژگي‌هاي عالي و نقاط قوت بسيار آفريده شده است؛ ولي گذشته از آسيب‌هاي رواني و ضعف‌هاي مذبور از ضعف‌هاي ديگري نيز دارد كه آية «خُلِقَ الْإِنْسانُ ضَعِيفاً»(نساء: 28) از آنها حكايت دارد و انسان را به ضعف كلي‌اش متوجه مي‌سازد تا در تربيت به آن توجه كند و بفهمد كه براي آدمي، امكان انحراف از فطرت وجود دارد و چه‌بسا خردمندانه و با قدرت در رشد و كمال انساني به پيش نرود.
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس شده توسط هُدهُد صبا
ارسال پاسخ 


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع:
1 مهمان

بازگشت به بالابازگشت به محتوا