ارسال پاسخ 
 
امتیاز موضوع:
  • 1 رأی - میانگین امیتازات: 5
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
سخنان حکیمانه، اخلاقی و عرفانی، استاد ارجمند: حاج آقا پور شبانان
۳۰ تير ۱۳۹۲, ۱۰:۵۳ عصر (آخرین ویرایش در این ارسال: ۹ شهريور ۱۳۹۲ ۰۷:۵۹ صبح، توسط هُدهُد صبا.)
ارسال: #1
سخنان حکیمانه، اخلاقی و عرفانی، استاد ارجمند: حاج آقا پور شبانان
۹ ارديبهشت ۱۳۹۱, ۰۸:۴۶ عصر
زندگي شوري پايان ناپذير،
غوغايي تا بيکرانها،
نهري خروشان که هرگز نايستد و خشک نشود،
گاهي مواج و زماني آرام، دلپذير و روحبخش
و گاهي گل آلود و حزن آور،
گهي بر وفق مراد، همراه و دل انگيز، تسليم و بکام دل و زماني بي‌هدف ، ناآرام، تند و خشن،
لختي بستر آرام قايق‌ها و گاهي گرداب وحشتناک.
زندگي کوهي از غم‌ها،
بيابان لايتناهي آمال وآرزوها،
کوير رنج و دردها،
آن کس که آن را شناخت و قصد از آن را دريافت خوشبخت
و آن کس که آن را عبث انگاشت و هدف آن را نيافت ناموفق، بي‌هدف و نهايتاً زيانکارش خواند.
سپاس شده توسط :hamed،هُدهُد صبا
[تصویر:  2324104dzqc2e2pwx.gif]





۹ ارديبهشت ۱۳۹۱, ۱۰:۱۷ عصر

شیرین ترین اوقات زندگی انسان زمانی است که بستر گناه فراهم باشد و انسان پاک و سرفراز از آن بیرون آید.

سپاس شده توسط:هُدهُد صبا،
hamed
[url=user-834.html][/url] [تصویر:  image043.gif]

۱۰ ارديبهشت ۱۳۹۱, ۰۱:۱۱ عصر

انسان مخلوقیست که به تمام سطوح آفرینش تعلق دارد.

سجده؛ بیانگر اذعان به بزرگی خالق و ناچیزی مخلوق در برابر این عظمت می‌باشد.
سجده؛ اذعان به نازل و پست بودن جایگاه خود و عظیم و باشکوه بودن مقام آفریدگار است.
سجده؛ تبلور زیبا و درخشان تسلیم؛ بندگی و اظهار اجز و اعلان نیاز به درگاه باریتعالی است

سپاس شده توسط:hamed

[تصویر:  2324188v5h8xyb0gy.gif]

۱۰ ارديبهشت ۱۳۹۱, ۱۰:۳۵ عصر

دوستی موهبتی ارزشمند و گوهری است گرانبها و لذا بهایی برای آن نمی‌توان متصور شد.دوستی گرایشی است که با جاذبه‌های انس و الفت وسیله ارتباط و همدلی و تعاون بین انسان‌ها می‌گردد.در نطق و کتاب تابع فردیت بوده، یعنی در لفظ یک کلمه بیش نیست، اما در محتوی اقیانوسی از معنویت بوده و بسیار غنی می باشد.دوستی درختی است پر بار و بر، که ریشه در اعماق دل، شاخ در عرش و سایه‌ای میمون بر زندگی می افکند که ثمرات آن ؛ آرامش، ثبات، رشد، کمال و . . . می باشد، دل‌ها را جلا بخشد، گره‌ها بگشاید، انسجام برقرار و اعتماد را حاکم نماید.بذر و دانه دوستی به آب چشمه محبّت جوانه زند در این صورت ثمری چون ایثار و وفاداری به بار آورد، البته به مراقبت و محافظت صحیح.دوستی مهمترین نقش را در جامعه بشری ایفا نموده است و سهم عظیمی از رشد، ترقی و پیشرفت‌های انسان در همه زمینه‌ها مدیون تعاون و دوستی ها بوده است.زنجیره دوستی اتحاد و اجتماعات متمدن را موجب می‌شود و از تفرقه و تشتت اقوام و ملت‌ها جلوگیری می‌نماید، از سوی دیگر شانس مقابله با سختی‌ها و رفع معضلات و مشکلات را به ارمغان می‌آورد.اگر از دوستی صحبت می‌شود آن شکل و گونه‌ای که بنیانش بر مودت و اخلاص و یکرنگی بنا نهاده شود و جوّ حاکم بر آن صدق و صفا باشد.دوستی رنگ، زبان، مرز و قومیت نمی‌شناسد.دوستی را با تعصب نباید اشتباه کرد، زیرا تعصب از دوستی حقیقی مجزا می‌باشد.دوستی حقیقی یک تعصب نیست، امّا بردوستی واقعی و دوستان صمیمی تعصب ورزیدن جایز است.آنان که بر قله رفیع دوستی اسکان یابند بزم عشق بر پا کنند و پای کوبان بر زیر پای خود هر آنچه آفت دوستی است خرد و لگدکوب نمایند.عشق مولود دوستی حقیقی است.وقتی دوستی و محبت به اوج خود رسید قصه‌ای بی‌پایان می‌شود. دل و جان را زیر و رو می‌کند و به خروش در می‌آورد‌، حیات جاودانه می‌بخشد و آنگاه عشق تولد می‌یابد.البته بعضی‌ها عشق را درد گفته‌اند که حقیقی نیست، عشق معجونی است که حتی عقل هم از درک آن عاجز و از قلیان آن حیران می‌ماند و اینجا است که شعله اش محب و عاشق را هم خواهد سوزاند. افلاطون گوید: « جان را فدای دوستان موافق و حقیقی کنید. » خداوند دوستی را تحسین و خصومت را نفی فرموده است.لورد آویبوری گوید: « یکی از بزرگترین مسرّات دنیا این است که گروهی از دوستان در یک جا جمع شوند و ساعات فراغت را به سخنان شیرین و دلپذیر بگذرانند. » داشتن یک دوست حقیقی از همه چیز گرانبها‌تر است و کمتر کسی هم در صدد به دست آوردنش می‌باشد.باید بکوشیم هنگام انتخاب رفیق کسانی که بهتر و بزرگتر و فاضل تراند را به عنوان رفیق برگزید تا در پرتو کیمیای مصاحبت و اخلاق و فضیلت آنها مس وجود را طلا نمود. باید بخواهیم که دیگران را دوست بداریم و همواره با علوِّ همت با دیگران رفتار نماییم.گاندی می گوید:« انسان برای اینکه بتواند با روح عالمگیر حقیقت مواجه گردد بایستی بتواند پست‌ترین مخلوقات را چون خود دوست بدارد. »دیگران را نباید در سایه ترحّم و شفقت دوست داشت بلکه باید از بلند ترین ارتفاع ممکن دوستشان داشت.تا وقتی که می‌توان بر دیگران احترام گذاشت نباید در صدد دلجوئی و تسلی آنان بود ،یعنی تا وقتی که می توان از راه عدالت بر دیگران بخشید از راه احسان نباید. امرسون گوید: « زینت منزل‌ها دوستانی هستند که به آنجا رفت و آمد دارند. »و امّا باید به آن اندازه به اهمیت دوستی بیاندیشیم که هر جا رشته آن پاره شد فوراً پیوند زد و هر جا سست شد آنرا محکم کرد.
دوستی با مردم دانا چو زرین کاسه‌ای است نشکند، ور بشکند باید به هم پرداختن، دوستی با مردم نادان سفالین کاسه‌ای است بشکند، ور نشکند باید به دور انداختن[/font]
سپاس شده توسط:ترنم بهاری،هد هد صبا،hamed

[تصویر:  2328952fvx7lce9qk.gif]


۳ خرداد ۱۳۹۱, ۱۱:۱۴ عصر
[font=Trebuchet MS] ***پند استاد***



هیچ کس را بیشتر یا در حد خداوند دوست مدار، بالاترین مرتبه محبت که همان عشق است مخصوص ذات مقدس و کبریایی ولی نعمتی است که از هر مهربانی مهربان تر است ‍((و هو خیر الراحمین)).


و امّا نمی خواهد که بدانی ذات نازنینش چه و کی و از کجاست، که در این راه جز بن بست بجایی نخواهی رسید زیرا که مغز و فکرت آن ظرفیت را ندارد. لذا بر عاقل است که راهی را انتخاب نماید که پایان آن بن بست نباشد.


هر چند سراسر اعضایت مریض گردد و فقر و تهیدستی در نهایت خود بر تو مستولی شود، آنگاه حضرت ایوب را یاد آر، که رضا بالاترین مرتبه بندگی است.



بنده مخلص باش زیرا مخلص هرچه کند به پسند حق کند و هر چه حق کند او می‌پسندد. این گوهری است که بدست غواصان ماهر و سخت کوش دریای متلاطم عبد و بندگی حاصل میآید، نه در هر بازار و بازارچه.

سپاس شده توسط:
هد هد صبا،hamed،elham-j،entezar

[تصویر:  lines24.gif]

۲۳ خرداد ۱۳۹۱, ۱۲:۰۳ عصر





اگر هر فعل و کلامی، حتی اندیشیدن همراه با شناخت نباشد، آن عمل نارس و بی‌اثر خواهد بود.

mall">سپاس شده توسط:hamed-zeinab-entezarmall">mall"
[تصویر:  image047.gif]


۵ مرداد ۱۳۹۱, ۱۱:۴۶ عصر





نماز، سروشی از دیار خاکیان، بر افلاک.


نماز، روح عبادات وامتزاج خشوع و دلدادگی.


نماز، تپیدن جان، درمقام عبد و بندگی.


نماز، استوارنامه و میثاق عشق و عاشقی.


نماز، انتقال نور و صدا، از ناسوت به لاهوت.


نماز، شمیم انس گلستان معرفت و نسیم دل انگیز عاشقی.


نماز، طنین کلام از جان و قالب، تا بیکران هستی.


نماز، سیردل، درحریم حرم یار.


نماز، تدوین قصه‌ی دلدادگی از دلدار.


نماز، قطره‌ای از عصاره‌ی کلام، درمینای دل.


نماز، اکسیر بندگی، تبیین خشوع و نشان دلباختگی.


نماز، رازی درنیاز و نیازی در راز.

سپاس شده توسط seyedebrahim-هدهدصبا-مریم گلی

[تصویر:  image045.gif]


خداوند می بیند می داند می تواند
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس شده توسط nilforoosh ، مانی رهنما ، Mohammad23 ، مریم بانو* ، هُدهُد صبا ، hamed ، mah19
صفحه 3 (پست بالا اولین پست این موضوع است.)
۱۷ تير ۱۳۹۳, ۱۲:۱۱ صبح
ارسال: #21
RE: سخنان حکیمانه، اخلاقی و عرفانی، استاد ارجمند: حاج آقا پور شبانان
یا هو


ای همسفر


با قدم‌های بلند و سریع در شاهراه سکوت تاریخ همراه باش.


چهارده قرن برگردیم به عقب، به شن‌های داغ کویر همیشه سوزان حجاز می‌رسیم. از دور چادرهای بادیه‌نشین را می‌بینیم.


به کنار قبیله بنی‌هاشم می‌رسیم. نوجوانی مشغول وارسی چند شتر و بز است. پس از فراغت به داخل چادری که از موی بز بافته شده می‌رود و کنار پیرمردی با صورت پهن و جذاب با چشمان با نفوذ و محاسن بلند می‌نشیند. او کسی جز عبدالمطلب جدش نمی‌باشد.


چرخه زمان با سرعت می‌گردد. نوجوان بزرگ و بزرگتر می‌شود. صداقت و اخلاق نیز همزمان در وجودش تا حد کمال رشد می‌کند. او که مسمی به محمد است احساس نیاز به تلاش بیشتر می‌نماید. پا از قبیله بنی‌هاشم فراتر می‌نهد، خود را به خیل تجار نزدیک و در کاروان آنان به خدمت در می‌آید. به سفرهای تجاری اقدام می‌ورزد. صداقت، پاکی و امانتداری وی زبانزد خاص و عام شده لقب "امین" می‌یابد و شهره می‌گردد.


بانویی اشراف‌زاده از بزرگان و ثروتمندان عرب متاثر از صداقت و امانتداری محمد به همسری وی در می‌آید.


اشراف‌زاده عرب شوی خود را در دخل و تصرف اموالش مختار و محمد که از ظلم ستمکاران و جهالت مردم رنج می‌برد از این پس با فراقت بیشتر در اندیشه مشکلات جامعه به رفع نابسامانی‌های دیگران می‌پردازد. برای یافتن پاسخ ندای دل محزون خویش در خود فرو می‌رود و تدبیر می‌اندیشد. به دنبال پناهگاهی است تا راز و نیاز خویش در محضر خداوند خود بر ملا سازد. بیابان خلوت و سکوت حاکم بر آن را انتخاب می‌کند. سرانجام بر فراز قله جبل النور غاری را می‌یابد و درون آن می‌خزد. گویا آنجا خدا را می بیند! حرا آری غار حرا.


سرانجام به امر پروردگار پای حضرت جبریل نیز به حرا گشوده و ابلاغ رسالت بر محمد می شود. " ... به یاری آفریدگارت نابسامانی‌های مردم را اصلاح و از جهالت نجاتشان بخش، جفاکاری، ظلم و ستمکاری را ریشه کن و خدای یگانه مقتدر که از عدم بوجود می‌آورد، جان می‌دهد، روزی‌رسان و بر هر کاری تواناست را به آنان معرفی کن."


هیجان، اضطراب، تردید، ترس و شوق زاید الوصفی او را هراسان به دامنه کوه و نهایتاً با رنگی پریده و لرزان خود را به حریم خانه، همان سرای شکوه و خانه پر معنویت که بعدها فرودگاه وحی و فرشته وحی و محل آمد و شد فرشتگان گردید، خانه‌ای که متعلق به همسر پیامبر بود، کشاند.


آن بانوی مهربان و همسر با وفا که هر روز رنج صعود جبل النور را بر دوش هموار تا رزق و قوت همسرش را به او رساند، شوی خود را در آغوش کشید، سرش را بر زانوی خود نهاد و چون از سرّ نبوت خبر یافت آن خلعت فاخر را برازنده محمد و طلعتش را موجب بلندی اقبال خویش دانست.


خطاب به شوی خود گفت: به تو ایمان آوردم و تو را تایید می‌کنم. به راستی تو رسول و برگزیده خداوند یگانه‌ای هستی که پیوسته او را می‌خواندی. دل قوی دار، همه جا همرا با تو خواهم بود و افتخاری بس بزرگ است که همه اموالم را تقدیمت کنم تا در راه ماموریتی که بر عهده داری صرف نمایی.


همسر با وفای محمد تا واپسین لحظات عمر در کنار فرستاده خدا از هیچ گونه فداکاری دریغ ننمود. سه سال در سخت‌ترین شرایط در شعب ابیطالب در کنار پیامبر خدا، او یار و غمخواری بی نظیر بود و سرانجام در حالی چشم از دنیای مادی فرو بست که از آن همه دارایی به عبای مندرس حضرت محمد بسنده کرد، در آن پیچیدندش و به گورش سپردند.


او کسی جز مادر زهرای بتول و جده حسنین و جده آل طاهرین و ام المومنین یعنی حضرت خدیجه کبری (س) نبود که مظلومانه زیست و غریبانه از دنیا رفت.


گرچه از این گوهر نادر و این اسوه ایثار و مهربانی و اولین ایمان آورنده به دین مبین اسلام و یاری دهنده پیامبر که در تمام شدائد و مشکلات وفاداری خود را به اثبات رسانید کمتر یاد می‌شود، اما بر ماست که زحمات بی‌دریغش را ارج نهیم و یاد ارزنده و گرانقدرش را با تمام از خود گذشتگی‌هایی که برای تحکم مبانی و رشد دین مبین اسلام تحمل فرمود گرامی داریم و به روح پاک و پر فتوتش درود بفرستیم.


روحش شاد و یادش برای همیشه تاریخ گرامی باد.


حاج حسن پورشبانان


خادمین حضرت خدیجه کبری(س)، سالروز وفات


مهربان یار و یاور رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) و نیکو مادر مومنان


حضرت خدیجه کبری(علیها السلام)


را به تمامی مسلمین تسلیت می‌گویند.


[تصویر:  www.roozgozar.com-2097.gif]




خداوند می بیند می داند می تواند
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس شده توسط hamed ، mah19 ، هُدهُد صبا
۲۵ تير ۱۳۹۳, ۱۱:۰۳ صبح
ارسال: #22
RE: سخنان حکیمانه، اخلاقی و عرفانی، استاد ارجمند: حاج آقا پور شبانان
رمضان ماه ضیافت الله
به‌نام جان آفرین


رمضان ماه ضیافت الله است. دراین ماه مهمان خداوندیم و شب قدر سفره‌ی این ضیافت است. علیرغم آنکه می گوئیم ماه مبارک رمضان ولی آیا تبرک آنرا درک کرده ایم ؟ و چگونه است که یک ماه مبارک می شود و دارای فضائل خاصی می گردد؟ و اما برای حضور دریک میهمانی تعویض و نظافت جسمانی می کنیم و مهمتر از آن نیاز به یک دعوت رسمی داریم.آیا چه کسی می تواند این دعوت را از سوی پروردگار دریافت نماید و وارد این میهمانی شود و بهره‌ی خویش را بردارد؟ آیا آنقدر بخداوند نزدیک شده ایم که ما را برای این میهمانی دعوت کرده باشد؟ یا اینکه مانند مهمانی هستیم که بدون دعوت وارد خانه‌ای می شود و بدون استقبال و بهره‌مندی از آن ضیافت ‌، خسته و خمود وبدون بدرقه بخانه‌ی خود برمی گردد؟


آیا استفاده از شب قدر چگونه است؟


آیا ماه رمضان را چگونه باید بپایان رسانید؟ واین برداشت ازرمضان صحیح است که درپایان روحمان خسته و جسم مان ناتوان گردیده باشد؟


قرآن کریم دراین ماه شریف بربندگان نازل گردیده و این یکی ازرحمت های بسیارعظیم پروردگار عالم است بسوی بندگانش.


بگیریم آمار کسانی را که درماه رمضان قرآن می خوانند و قرآن را ختم می کنند و بارهاو بارها تکرار می کنند ولی ایکاش باطن افراد را می دیدیم که چند درصد این افراد تغییر کرده اند و آیات قرآن چه اندازه برروح آنها اثر گذاشته ؟به باطن خود برگردیم و ازخویشتن خویش سوال کنیم درراستای فرامین الهی چه کرده ایم؟ و چه کرده ایم درراستای رضایت خداوند؟


آری سفره‌ الهی باز است ، رحمت و نعمت های الهی جاریست ، خداکند که به هدر دهنده‌ی نعمتهایش نباشیم و با پا وارد این سفره نشویم و همه چیز را به هدر ندهیم و ازبین نبریم بدون اینکه ذره‌ای استفاده کرده باشیم .


خداوندا ؛ چه کنیم که غافلیم !؟ چه کنیم که چشمانمان به روی نوربسته شده ؟


از اعماق وجودمان ناله برداریم که خداوندا؛ مارا ازاین غفلت و اززندان نفسمان نجات ده.


ما را از این ضلالت رهایی بخش تا زیبایی نور را احساس کنیم، نه مانند خفاشی که ازنور فرار می کند و به تاریکی پناه می‌برد.


خداوندا ؛ درماندگی چه دردناک است و بیچارگی چه اندوه‌بار و ندانستن چه حسر‌ت‌بار ، جهالت چه بارسنگینی است بردوشمان و غفلت چه پوشش نامناسبی است برقامتمان.



نویسنده: خادمین حضرت خدیجه ( س )- سه‌شنبه ۳ مهر ۱۳۸٦


[تصویر:  www.roozgozar.com-2105.gif]

خداوند می بیند می داند می تواند
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس شده توسط hamed ، mah19 ، هُدهُد صبا
۱ مرداد ۱۳۹۳, ۱۲:۰۳ عصر
ارسال: #23
RE: سخنان حکیمانه، اخلاقی و عرفانی، استاد ارجمند: حاج آقا پور شبانان
یا هو



ما وارث روح خداوند و مستعد ظهور صفات الهی هستیم.


پس عبادت از روی شوق، ذوق و احساس در حضور معبود و به نمایش گذاشتن صفات الهی پایه‌های تکامل انسان است که در تمام عبادات مطرح است. اراده خداوند در آن است که نور روح ملکوتی ما را به تابندگی خورشید در آورند تا در آن روز بزرگ از بهره‌های الهی بی‌نصیب نمانیم و بدین منظور وظایفی برای ما مشخص نموده‌اند که از جمله آن فرمایشات، نماز، زکات، روزه و...می‌باشد


نویسنده : خادمین حضرت خدیجه ( س )
[تصویر:  www.roozgozar.com-2093.gif]

خداوند می بیند می داند می تواند
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس شده توسط hamed ، هُدهُد صبا
۴ مرداد ۱۳۹۳, ۰۵:۴۳ عصر (آخرین ویرایش در این ارسال: ۴ مرداد ۱۳۹۳ ۰۵:۴۶ عصر، توسط آشنای غریب.)
ارسال: #24
RE: سخنان حکیمانه، اخلاقی و عرفانی، استاد ارجمند: حاج آقا پور شبانان
به‌نام جان آفرین
وداع با رمضان

افسوس یکی دو روز دیگر به پایان رمضان این الماس تعبد و بندگی که گوهر جان را صیقل می داد بیش نمانده است. سحرهای آخرین بوی حزن میدهد. سایه سنگین ابر فراقِ میهمانی خداوند در حال نزدیک شدن است.بساط سبز و عطر آگین مونس رعنا و دوست داشتنی یک ماهه که مژده‌ رحمت های خداوند را بشارت میداد درحال جمع شدن می‌باشد. سفره میهمانی آرام آرام برچیده می شود و خیمه امن و صفابخش بزم ملکوتیِ افطارها درحضور حضرت دوست و ملائک جمع میگردد و چه دردناک است غربت حزن انگیز و فراق غمبار سحرهای روح بخش که خدا دوستان بفرمان رب خود قبل از مرغان سحر زبان به ثنای حضرتش می گشودند.
دریغا چه دلپذیر سحرهایی که بازار داغ عفو خداوندی و فضای پر رونق آشتی با آفریدگار سپری گردید.

درد فراق را با امید غفران و آمرزش گناهان التیام می‌بخشیم و چشم در انتظار پیآمدهای رمضان و برکات آن گشاده می داریم و آن را به پایانه‌اش که خداوند سبحان برای مسلمانان عید مقرر فرمودند پیوند میزنیم و سپاسش را بجا می آوریم و برهمه مسلمانان جهان این ودیعه آسمانی را تبریک میگوییم.

نویسنده : خادمین حضرت خدیجه ( س )


[تصویر:  %D8%AC%D8%AF%D8%A7%DA%A9%D9%86%D9%86%D8%....ir-19.gif]

خداوند می بیند می داند می تواند
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس شده توسط hamed ، هُدهُد صبا
۶ مرداد ۱۳۹۳, ۱۰:۵۲ صبح
ارسال: #25
RE: سخنان حکیمانه، اخلاقی و عرفانی، استاد ارجمند: حاج آقا پور شبانان
یاهو


در بازگشت زائر از بیت خدا، بر سر و رویش بوسه ها می زنند،

پس روا باشد در عید فطر زنیم بوسه ها بر پای مهمان خدا،

مهمانی خدا و قبولی طاعات گوارایتان

مبارک باد عید فطر، ای عزیز پاک فطرت

[تصویر:  www.roozgozar.com-2074.gif]


خداوند می بیند می داند می تواند
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس شده توسط hamed ، هُدهُد صبا
۲۰ مرداد ۱۳۹۳, ۱۱:۱۴ عصر
ارسال: #26
RE: سخنان حکیمانه، اخلاقی و عرفانی، استاد ارجمند: حاج آقا پور شبانان
یاهو




بوسه بر تک تک آفریده‌ها، عظمت و شکوه خلقت حق تعالی، بوسه بر دستان خداوند است.


[تصویر:  www.roozgozar.com-2120.gif]

نویسنده: خادمین حضرت خدیجه ( س )

خداوند می بیند می داند می تواند
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس شده توسط hamed
۱۳ شهريور ۱۳۹۳, ۱۰:۲۲ صبح (آخرین ویرایش در این ارسال: ۱۴ شهريور ۱۳۹۳ ۰۵:۳۰ عصر، توسط hamed.)
ارسال: #27
RE: سخنان حکیمانه، اخلاقی و عرفانی، استاد ارجمند: حاج آقا پور شبانان
یاهو
همه کروبیان و آنان که حول عرش خداوند می‌گردند به باطن واژه سبحان الله تعالی واقف هستند. خداوند برتر از فکر، ذهن و اندیشه ما بوده و همه خوبی‌ها از خداوند است و آنچه بدی به ما می‌رسد از نفس ماست و خداوند منزه هستند از آنچه که ما به ایشان نسبت می‌دهیم.

پس سبحان به این معنی است که خداوند :

1-دروغ نمی‌گوید.

2-غافل نیست.

3-فراموش کار نیست.

4-خیانت نمی‌کند.

5-لغو نمی گوید.

6-غلو نمی کند.

7-کار عبث انجام نمی‌دهد.

8-بیخود و بی مصرف خلق نمی‌کند.

9-باج نمی‌گیرد.

10-بی‌دلیل عطا نمی‌کند.

11-حق کشی نمی‌کند.

12-کینه‌ای نیست.

13-بی‌عدالتی نمی‌کند.

14-فریب نمی‌دهد.

15-زود و ناپخته قضاوت نمی‌کند.

16-زود خشم نمی‌کند.

17-بی‌رحم نمی‌باشد.

18-زود تصمیم نمی‌گیرد.

19-پارتی بازی نمی‌کند

20-شوخی نمی‌کند

21-کسی را بازی نمی‌دهد.

22-قول سر خرمن نمی‌دهد.

23-بی وفایی نمی‌کند.

24-زاییده نشده و فرزندی ندارد.

25-شریک ندارد.

26-همسر اختیار نمی‌کند.

27-خوابش نمی‌برد.

28-چرت نمی‌زند.

29-نیاز به هیچکس ندارد.

30-پیر نمی‌شود.

31-بیمار نمی‌شود.

32-ضعیف نمی‌شود.

33-تسلیم هیچ قدرتی نمی‌شود.

34-بی‌نیاز از خوردن و آشامیدن است.

35-جسم و ماده نمی‌باشد.

36-فریب نمی‌خورد.

37-اشتباه نمی‌کند.

38-عجول نیست.

39-غایب نیست.

40-خلف وعده نمی‌کند.

41-مبری از هوی و هوس است.

42-افسرده و منزوی نمی‌شود.

43-پشیمان نمی‌شود.

44-دچار دلهره و اضطراب نمی‌شود.

45-شک و تردید به سراغش نمی‌آید.

46-نمی ترسد.

47-مکر و خدعه نمی کند، مگر برای مکاران.

48-بیخبر از هیچ ماجرایی نمی‌باشد.

49-شرم و خجالت بر او مسلط نمی‌شود.

50-نیاز به مشورت ندارد و با کسی مشورت نمی‌کند.

51-در هیچ زمینه علمی، اقتصادی، قدرت و .... ضعف ندارد.

پس با این معرفت و شناخت از معنی سبحان در نماز به پیشگاهش رو می‌آوریم که آنچه از ما می‌ماند اثر برداشتی است از زندگی ما و حاصل عمری است که گذرانده‌ایم .

[تصویر:  2164340dqb90tqfr9.gif]
نویسنده : خادمین حضرت خدیجه ( س )


[highlight=#ffffff][highlight=#ffffff][highlight=#ffffff]
[highlight=#ffffff] [/highlight][/highlight]
[/highlight]
[/highlight]

خداوند می بیند می داند می تواند
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس شده توسط هُدهُد صبا ، hamed
۳۱ شهريور ۱۳۹۳, ۱۰:۵۳ صبح
ارسال: #28
RE: سخنان حکیمانه، اخلاقی و عرفانی، استاد ارجمند: حاج آقا پور شبانان

یاهو
ابراهیم خلیل الله


سالگرد تولد فرزانه موحد و پیامبر با صلابت و مخلص و مطیع محض حضرت دوست، ابراهیم خلیل الله (ع) و همچنین عید قربان، که نمایشی از ارائه زیبای بندگی و دلباختگی است که کارگزاران مکتب‌های الهی از جمله حضرت ابراهیم و قربانی‌های این راه چون هابیل تا حضرت امام‌حسین (ع) و یاران ایشان می‌باشند را به محضر خوانندگان گرامی تبریک عرض می‌کنیم.


اگر به حرکت پیامبران هر کدام در جایگاه خود و به شکل خاص، بر اساس آزمایش‌هایی که شده‌اند و بر سختی‌ها و مصائب پیروز گشته‌اند توجه کرده و آنها را به خوبی فرا بگیریم، بالی برای پرواز به ملکوت اعلی و کلیدی برای حل مشکلاتمان خواهد بود.


حضرت ابراهیم خلیل در قرآن با صفت‌هایی چون: مخلص، پاک، باصلابت، مهربان، بصیر، مهمان‌نواز، امام و نهایتاً دوست خداوند معرفی شده‌اند. 66 بار نام بزرگوارشان در قرآن، کتاب آسمانی مسلمانان آمده است و تقریباً 2000 سال قبل از حضرت عیسی می‌زیستند. پیامبران الهی جمیعآ دانش‌پژوهان و دانش‌آموزان مکتب حضرت حق‌تعالی بوده‌اند که با آموزش‌های خداوند و امتحانات مکرر به درجه رسالت برگزیده شده‌اند. لذا پیروان هر دین و سرگذشت پیام آوران الهی در قرآن‌کریم وسیله ترقی، تعالی و رشد معنوی انسان‌ها می‌باشند.


زندگی حضرت ابراهیم(ع) را می‌توان به سه مرحله تقسیم کرد.

مرحله اول زندگی حضرت ابراهیم ( ع )


از زمانی است که ایشان به رسالت مبعوث شدند و خداوند وی را به پیامبری برگزیدند. حضرت ابراهیم وقتی به رسالت می‌رسد ابتدا سراغ پدر خود ، آزر بت‌تراش و بُت‌پرست می‌رود و او را به آیین یکتاپرستی دعوت می‌کند و آزر هرگز نمی‌پذیرد و بر عقیده خود پافشاری می‌نماید.


سپس ابراهیم(ع) آزر را با عقایدش به حال خود واگذاشته رو بسوی مردم کرده و شب هنگامی مردم را بسوی خود فرا می‌خواند و رو به آسمان نموده به ستارگان اشاره می‌کند و خطاب به آنها چنین می فرمایند [ نظرتان درباره خالق این ستارگان و این همه شگفتی چیست و او کیست؟!!] آیا خداوند یگانه مقتدر خالق این ستارگان است یا بت‌هایی که شما می پرستید؟ و بت پرستان همچنان بر عقاید خود پافشاری و ابراهیم را تکذیب نمودند.


روزی افراد آن شهر بنا به سنتی که داشتند برای سرور و شادمانی به بیرون شهر رفتند، حضرت ابراهیم را نیز دعوت کردند ایشان فرمودند: (انی سقیم) من بیمارم و نمی‌توانم بیایم. و شهر خالی از افراد و سکنه شد، ابراهیم قصد بتان کرد، تبَر برداشت و وارد بتخانه شد، در مقابل بتان ایستاد و گفت: (علی تأکلون) آیا چیز نمی‌خورید؟ جوابی نشنید بار دیگر آنها را مخاطب قرار داد و گفت چرا سخن نمی‌گوئید و خاموشید!!


و با تبر بر سر و روی بُتان کوبید (فَراقُ علیهم ضربا بالیمین). و بُتان را بر زمین فروریخت و به سوی منزل خود بازگشت. مردم پس از برگزاری جشن به شهر بازگشتند و بسوی بتخانه برای تعبد مراجعه نمودند. آنگاه بتخانه را درهم ریخته و بت‌ها را در هم کوبیده یافتند.


مردم جز بر ابراهیم(ع) بر هیچ‌ کسی شک و تردید نکردند، شتابان بسوی ابراهیم رفته و او را دستگیر نمودند پس نزد نَمرود و نمرودیان آوردند و به آزار و اذیتش پرداختند. ابراهیم(ع) با‌ صلابت و بی‌مهابا فرمود: «اَتعبدون ما تَنهتون» (والله خلقکم ولا تعبدون) چگونه با دست خود بتی را می‌سازید و سپس آنرا می‌پرستید؟ درحالیکه جملگی مخلوق خداوند می‌باشند.


گوش‌هایی که به روی سخن حق بسته بود و جز موهومات نمی‌شنید کلام ابراهیم را نپذیرفتند و او را همچنان تکذیب کردند. پس نمرود دستور داد که آتش خانه‌ا‌ی بسازید تا ابراهیم را در آتش بسوزانیم.


تلی از آتش آماده کردند و ابراهیم را درون منجنیقی که نزدیک آن خرمن آتش بود قرار دادند. همزمان دو ملک به نزد ابراهیم(ع) آمدند و اظهار کردند آیا دوست‌داری تو را یاری کنیم؟ ابراهیم(ع) فرمود: سعی و جهد من معرفی و شناساندن خداوند یکتا و آفریننده بی‌همتا به مردم جاهل و بت‌پرست بوده است. من برای خدایی که جهان را آفریده است و بر هر کاری تواناست و در هر مکانی حضور دارد، خدایی که می‌بیند، می‌داند و می‌تواند، اقدام کرده‌ام. پس او بر احوال من ناظر و از نیتم آگاه است بنابراین نیازی به یاری شما نمی‌باشد.


کلام ابراهیم به پایان رسیده بود که نمرودیان طناب منجنیق را ‌کشیدند و او میان شعله‌های آتش فرود ‌آمد.


رب‌جلیل، خدای عظیم‌الشأن، پروردگار یکتا و توانا خطاب به آتش فرمودند : (برداً و سلاما) ، سرد باش و سلامت ابراهیم را تأمین کن و نه آنچنان سرد باش تا آزار ببیند و نه آنچنان که از حرارتت بسوزد. منکران خداوند چون با چنین صحنه‌ای مواجه شدند دگرگون شده و به سویش شتافتند، او را تایید و به وی ایمان آوردند.


ابراهیم(ع) پس از این ماجرا قدرت بیشتری یافته بود. کلام و زبانش همه‌ جا اثر گذار بود و مردم دیارهای دیگر که خبر این معجزه بزرگ را شنیده بودند، فوج‌ فوج به سوی ایشان آمده، به وی ایمان می آوردند.


مرحله‌ دوم زندگی حضرت ابراهیم (ع)


حضرت ابراهیم(ع) که بخاطر نازایی ساره، سال‌ها از داشتن فرزند محروم بود جای خالی فرزندی را در زندگیش احساس می‌کرد دست به سوی خداوند بر داشته عرضه می‌دارد «رب هب لی من‌الصالحین» خداوندا فرزندی صالح به من عطا کن.


و خداوند رحمان که قادر به رفع نقص از ساره می‌بود، تدبیر حضرتشان به گونه‌ای دیگر تقریر یافت و ابراهیم(ع) با توافق ساره، هاجر کنیز را برای برخورداری از فرزند به همسری برگزید. خداوند او را فرزندی عطا نمود که اسماعیلش نامیدند.


در چنین شرایطی ساره احساس می‌کند که محبت ابراهیم(ع) نسبت به او کمرنگ گشته لذا نسبت به هاجر رشک می ورزد و ابراهیم(ع) را وادار به انتقال هاجر به محلی دیگر می‌نماید. در آن حال خداوند ابراهیم را ندا می‌دهد که هاجر و اسماعیل را به سرزمین حجاز کوچ دهد.


ابراهیم(ع) که تسلیم محض حضرت رب العالمین بود موضوع را با هاجر در میان گذاشت و هاجر گفت: هر آنچه را که خداوند امر بفرمایند تسلیم امر او هستم. پس ابراهیم(ع) هاجر را به بیابان‌های حجاز برد، سرزمینی سوزان با ریگ‌های داغ که حتی پرندگان هم در آنجا پر نمی‌زدند و هیچ نشانی از آبادانی نبود. در اینجا از جانب پروردگار ندا می رسد ابراهیم، هاجر و اسماعیل را در این مکان واگذار و بدون آنکه به پشت سر نگاه کنی نزد ساره برگرد.


لحظه‌ها، لحظه‌های بسیار دردناکی برای ابراهیم است. و برای هاجر دردناک‌تر و غیرقابل تحمل‌تر. چرا که تنها و بی‌پناه در آن بیابان لم یزرع با فرزندی شیرخواره، بدون هیچگونه امکانات، توشه، مونس و سرپناه.


آری‌، با کمی تآمل به عظمت این حرکت پی خواهیم برد که بسیار سخت و غیر ممکن می‌نماید برای مردی که همسر و طفل شیر خواره‌اش را در چنین شرایطی رها کند!!


آیا کدام مردی حاضر است حداکثر برای یک شب همسر خود را در بیابانی ظلمانی و ترسناک رها کند و یا کدام زنی چنین شرایطی را می پذیرد؟ در حالی که ابراهیم(ع) نمی‌دانست تا چه زمانی باید دور از همسر و فرزند خود باشد.


15 و اندی سال گذشت .از سوی خداوند به ابراهیم چنین ندا می ‌رسد که بسوی هاجر و اسماعیل برگردد و بیت عتیق را تعمیر کند.


و هاجر، کنیزه‌ای که در اعلی مرتبه انسانیت قرار داشت، هرگز زبان به گلّه‌ نگشود و به همسر خود نسبت بی وفایی نداد. او همواره به فرزندش اسماعیل می‌گفت پدر تو ابراهیم است که او برگزیده و رسول خداوند می‌باشد. یکی از روزها که ابراهیم بفرمان خداوند برای تعمیر بیت عتیق و دیدار هاجر و اسماعیل راهی آن دیار می‌گردد وقتی به نزدیکی چادر هاجر و اسماعیل می‌رسد اسماعیل او را مشاهده و مادر را خطاب می‌کند آیا این پیرمرد سالخورده غریبه را می شناسی؟ هاجر پس از کمی تامل و دقت در می‌یابد که او ابراهیم است و به وجد آمده خطاب به اسماعیل می گوید فرزندم : او رسول خدا ابراهیم پدر توست!!


اسماعیل و هاجر با شوق و ذوق زایدالوصفی به استقبال ابراهیم می شتابند. اسماعیل پدر را در آغوش می‌گیرد، سر بر شانة او گذاشته، اشک از دیدگان پدر، فرزند و هاجر جاری می‌شود. هاجر با احترام و مهربانی وصف‌‌ناپذیری خطاب به ابراهیم چنین می گوید: سلام بر رسول و پیامبر خداوند. و مقدم همسر را به شایستگی گرامی داشته و ابراهیم را بسیار تکریم می‌نماید و هرگز در مقابل او زبان به گله نمی‌گشاید و از او برای آنچه که در فراق و هجران گذشت توضیحی نمی‌خواهد.


ابراهیم خطاب به اسماعیل می‌گوید: فرزندم ؛ مأموریت یافته‌ام به کمک تو بیت عتیق را تعمیر کنم. اسماعیل از این خبر به وجد آمده با خوشحالی از پیشنهاد پدر استقبال نمود. بدین ترتیب همراه با پدر کمر همت بربست و بیت را تعمیر نمودند. صبحگاهی ابراهیم خطاب به اسماعیل چنین می‌گوید : دوش در خواب دیدم که به امر خداوند تو را قربانی می‌کنم. اسماعیل در جواب پدر چنین می‌گوید : ای پدر به آنچه ماموریت یافته‌ای عمل کن که (انشاء الله) مرا از صابران خواهی یافت. پاسخ اسماعیل به پدر یادآور فرموده خداوند به ابراهیم(ع) بود، هنگامی که ابراهیم از خداوند تقاضای فرزند نمود خداوند رحمان او را اجابت و چنین فرمودند: (فبشّرناه به غلام حلیم). (ما ابراهیم را به فرزندی بردبار بشارت دادیم.)


ابراهیم با صلابت، ابراهیمی که مهر فرزند سینه‌اش را مالامال فرا گرفته است. این مهر را با شرح صدر پیوند می‌زند و گردن به امر خداوند نهاده بر قربانی فرزند آستین بالا زده، چاقو بر گلوی اسماعیل گذاشته و چه زیبا هر دو از این آزمایش بزرگ الهی به در می‌آیند در حالی که ملائکی که نظارگر این صحنه بودند، تسبیح کنان ندای فتبارک الله احسن الخالقین سر می‌دادند.


سرانجام خداوند قوچی را از بهشت برای قربانی بجای اسماعیل نزد ابراهیم می‌فرستد و پایان ماموریت ابراهیم فرا می‌رسد و بفرمان خداوند دستور می‌یابد که به نزد ساره برگردد و اسماعیل و هاجر همچنان در مکه بمانند. و مرحله دوم زندگی حضرت ابراهیم(ع) به پایان می‌رسد و مرحله سوم آغاز می گردد که برای هر مرحله سزاوار است کتابی قطور انگاشته شود.


نکته قابل ذکر در مرحله دوم زندگی حضرت ابراهیم ، توجه به این امر است که ؛ کنیزی همانند هاجر نیز می‌تواند پیامبری چون اسماعیل(ع) را در دامان خود بپروراند، پس ای مادر گرامی هاجر را الگو قرار داده و بار تربیت فرزندان را در دامن پر مهر خود بر دوش کشیده، در فضای معنوی و ملکوتی خداشناسی آنان را تربیت کرده، افتخاری برای خود در نزد خداوند کسب نمایید.


گزیده‌ای از سخنان استاد حاج حسن پورشبانان

نویسنده: خادمین حضرت خدیجه - یکشنبه ۳٠ شهریور ۱۳٩۳
[تصویر:  473.gif]


[font=tahoma][/font]

خداوند می بیند می داند می تواند
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس شده توسط Entezar ، hamed
۱۳ مهر ۱۳۹۳, ۱۲:۳۰ عصر (آخرین ویرایش در این ارسال: ۱۳ مهر ۱۳۹۳ ۱۲:۵۰ عصر، توسط آشنای غریب.)
ارسال: #29
RE: سخنان حکیمانه، اخلاقی و عرفانی، استاد ارجمند: حاج آقا پور شبانان
یاهو

درمسلخ عشق جز نکو را نکشند *** روبه صفتان زشت‌خو را نکشند

حضرت ابراهیم (ع) سر اسماعیل(ع) را بر تخت سنگ بزرگی قرار داد و چاقو را بارها و بارها نگریست . با زیر چشم بر گلوی اسماعیل نگاه می‌کرد و آن لحظه را سخت‌ترین لحظات زندگی می‌دید . بوسه بر پیشانی اسماعیل زد و همه وجودش را قربانی راه حضرت دوست کرد و با نام خداوند چاقو را بر گلوی اسماعیل گذاشت. در آن لحظه بود که همه خاطرات پانزده و اندی سال دوری، حسرت و فراق از جلوی چشمان ابراهیم گذشت، اما حلاوت و شیرینی امر پروردگار بر همه آنان فایق آمد و با میل و رغبت و با خرسندی و چشمانی اشک‌آلود و خوشحال از اینکه اسماعیل اینگونه سر به فرمان خداوند دارد، چاقو را بر گلوی او کشید. آن لحظه که چاقو را کشید، چاقو از دستانش رها گشت و بر تخته سنگی فرود آمد و آن را خرد نمود. ابراهیم ابتدا سنگ را نگریست و سپس به گلوی اسماعیل نگاه کرد. در بهت و حیرت چاقو را برداشت و دوباره و بر گلوی اسماعیل کشید. فرو رفتن چاقو را بر گلوی اسماعیل می‌دید، اما از آنکه اسماعیل سالم است، بهت زده بود. با حیرت چاقو را بر انگشتان دست خود کشید و خون جاری شد. خون را از چاقو پاک کرد و باز بر گلوی اسماعیل نهاد و این بار با ایمانی محکم‌تر و راسخ‌تر چاقو را کشید. چنان چاقو را محکم کشید که پس از رد شدن از گلوی اسماعیل به هوا پرتاب شد و در دل سنگ فرو رفت. در آن هنگام بود که دستان ابراهیم شروع به لرزیدن کرد و نمی‌دانست چه کند، خوشحال باشد یا غمگین. اسماعیل همچنان سالم چشمانش را بسته بود و سخن بر زبان نمی‌راند. اسماعیل پس از لحظاتی گفت: پدر چرا در فرمان خداوند کوتاهی می‌کنی.

آری چنان چاقو بر گلوی اسماعیل اثر نکرده بود که او نمی‌دانست، حضرت ابراهیم سه مرتبه چاقو را بر گلویش کشیده است. آن هنگام بود که حضرت جبرئیل (ع)بر ابراهیم وارد شد و گوسفندی را که بر تخت سنگ بزرگی در کوه مجاور بود نشان او داد و فرمود: ابراهیم ، خداوند بر تو، خاندانت و پیروانت نعمت را به کمال رساند و تو را شاخصی برای عالمیان قرار داد. پس به فرمان خداوند آن گوسفند را به سمت قبله و کعبه قربانی کن. که خداوند اسماعیل را به تو بخشید تا تو را به آرزویت که پیامبری اسماعیل بود، برساند.

اینچنین ابراهیم (ع) شگفتی می‌آفریند که مفتخر به لقب خلیل الهی می‌گردد.

عید قربان یادآور ارائه خالصانه‌ترین نوع بندگی از سوی ابراهیمِ خلیل و همه‌ قربانی‌های راه دوست و آموزنده‌ترین شیوه‌ بندگی و دلدادگی می‌باشد. لذا این ارزشمند‌ترین عید را به همه مسلمانان عالم تهنیت گفته، از پیشگاه رب‌الارباب و گرداننده‌ چرخ گردون و خالق هستی بخش مسئلت می‌نماییم راهیِ راه پیامبران و ائمه اطهارمان بفرماید. ان‌شاءالله


نویسنده : خادمین حضرت خدیجه (س)
[تصویر:  item20.gif]

خداوند می بیند می داند می تواند
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس شده توسط hamed
۱۵ آبان ۱۳۹۳, ۰۳:۰۵ عصر (آخرین ویرایش در این ارسال: ۱۵ آبان ۱۳۹۳ ۰۳:۰۹ عصر، توسط آشنای غریب.)
ارسال: #30
RE: سخنان حکیمانه، اخلاقی و عرفانی، استاد ارجمند: حاج آقا پور شبانان
یاهو

سلام بر حسین بن علی(ع) مفسر کبیر توحید و منادی با صلابت لا اله الا الله.

سلام بر حسین بن علی(ع) مدرس مکتب عشقبازی و عشق و دلدادگی.

سلام بر حسین بن علی(ع) مقتدای آزادگی و دلدادگی.

سلام بر حسین بن علی(ع) قائد حماسه‌ی شورانگیز کربلا.

و سلام بر دوستداران راه حضرت حق و همراهان حضرت سید الشهداء، از کبوتر پر و بال به خون نشسته‌ی علی اصغر تا پیر فرزانه حبیب بن مظاهر.

دشتی مملو از خوشه‌های گندم را در نظر بگیرید. در بین‌ آن همه خوشه‌ی گندم، خوشه‌ای از همه کشیده‌تر، رعناتر و زیباتر است که باعث جلب توجه بینندگان می‌شود. اما این خوشه گندم با همه زیبایی و جلب توجهی که دارد، ثمره‌ی آن همان هفتاد عدد دانه‌ی گندم است. چراکه برای دانه‌ی گندم اینگونه تعریف شده تا برای رشد و نمو خود از آب، خاک و نور خورشید استفاده کند و در هر حال هفتاد دانه گندم به بار بیاورد.

خداوند نیز برای انسان‌ها هدفی از کمال و رشد را قرار داده است؛

تا با نور ایمان،

خاک معرفت

و آب چشمه‌ی زلال اخلاص خود را به کمال رساند.

ولی تفاوت انسان‌ها در این است که هیچ محدودیتی در رشد و ثمره‌ی آنها نیست.

یعنی هر چقدر تلاش، کوشش و حرکت رو به جلو انجام دهند، راه بیش از پیش باز شده و دریچه‌های رحمت الهی گشوده‌تر می‌شود. پس چه بسیارند افرادی که در این مسیر گام نهادند و با دیدن درهای رحمت الهی تشنه‌تر شده و گام‌ها و قدم‌هایشان را رو به جلو استوارتر و محکم‌تر برداشتند.

درود و رحمت الهی بر رهروان و دوستداران این راه از حضرت جرجیس نبی(ع) تا سالار شهیدان حضرت سیدالشهدا (ع) و اصحاب وفادارش.

نویسنده : خادمین حضرت خدیجه ( س )

[تصویر:  10460065825486828614.gif]



[font=tahoma][/font]

خداوند می بیند می داند می تواند
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس شده توسط hamed
ارسال پاسخ 


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع:
1 مهمان

بازگشت به بالابازگشت به محتوا