ارسال پاسخ 
 
امتیاز موضوع:
  • 4 رأی - میانگین امیتازات: 4.25
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
طناب های شیطان
۱۹ دي ۱۳۸۸, ۰۹:۰۳ عصر
ارسال: #1
طناب های شیطان
مردي کنار بيراهه اي ايستاده بود، ابليس را ديد که با انواع طناب ها به دوش درگذر است.
کنجکاو شد و پرسيد:
اي ابليس ، اين طناب ها براي چيست؟
جواب داد: براي اسارت آدميزاد.طناب هاي نازک براي افراد ضعيف النفس و سست ايمان ، طناب هاي کلفت و محکم هم براي آناني که دير وسوسه مي شوند.
سپس از کيسه اي طناب هاي پاره شده را بيرون ريخت و گفت:اينها را هم انسان هاي باايمان که راضي به رضاي خدايند و اعتماد به نفس داشتند، پاره کرده اند و اسارت را نپذيرفتند.
مرد گفت طناب من کدام است ؟
ابليس گفت : اگر کمکم کني که اين ريسمان هاي پاره را گره زنم، خطاي تو را به حساب ديگران مي گذارم .
مرد قبول کرد .
ابليس خنده کنان گفت : عجب با اين ريسمان هاي پاره هم مي شود انسان هايي چون تو را به بندگي گرفت!

از خود به خدا هیچ نگوییم و نپرسیم .:. ما هم به خدا گر به خود آییم ، خداییم

[تصویر:  1_emza_22.jpg]
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس شده توسط faezeh ، کبوتر حرم ، مصباح ، پدر ژپتو ، safirashgh ، zeinab ، آرامیس ، seyedebrahim ، هُدهُد صبا ، فاطمه گل ، Entezar
صفحه 3 (پست بالا اولین پست این موضوع است.)
۳۰ تير ۱۳۹۳, ۱۰:۳۴ صبح
ارسال: #21
RE: طناب های شیطان
كودكی كه در آتش نسوخت!


در زمان حضرت عیسى(علیه‎السلام)، زنى صالح و عابد، زندگی می كرد. وی وقتی زمان نماز فرا مى‎رسید، هر كارى كه داشت رها و به نماز مشغول مى‎شد. روزى هنگام پختن نان، مؤذّن بانگ نماز فرا داد. زن نان پختن را رها كرد و به نماز مشغول شد؛ چون به نماز ایستاد،
شیطان در وى وسوسه كرد كه: «تا تو از نماز فارغ شوى، نان‎ها همه می‎سوزند.» زن به دل جواب داد: اگر همه نان‎ها بسوزد بهتر است كه روز قیامت تنم به آتش دوزخ بسوزد.
بار دیگر شیطان وسوسه كرد كه: پسرت در تنور افتاد و سوخت، زن در دل جواب داد: اگر خداى متعال قضا را بر این قرار داده كه من در حین نماز و پسرم به آتش دنیا بسوزد؛ من به قضاى خداى تعالى راضى هستم و از نماز فارغ نمى‎شوم كه خداوند خود، فرزندم را از آتش نگاه دارد.
شوهر زن به خانه آمد، زن را در حال نماز دید، و نان‎ها را در حالی كه نسوخته بودند در تنور دید. و فرزندش را دید كه در آتش بازى می كند و یك تار مویش نیز نسوخته است، و به قدرت خداوند، آتش بر وى بوستان گشته است.
چون نماز زن تمام شد، شوهر دست وى گرفت و نزدیك تنور آورد و در تنور نگریست، فرزند را به سلامت دید و نان‎ها را نیز نسوخته دید. مرد در عجب ماند و خدا را شكر كرد، و زن نیز سجده شكر كرد.
مرد، به همراه فرزندش به نزد حضرت عیسى(علیه‎السلام) رفت و جریان را به حضرت گفت. حضرت عیسى گفت: برو از زنت بپرس كه چه معامله‎ای با خدا كرده است و چه رازی با خدا دارد؟
چرا كه اگر مردی این كرامات را داشت به وی وحی می‎شد. شوهر نزد زن آمد و از راز این جریان پرسید. زن گفت:
كار آخرت را در مقابل كار دنیا جلو انداختم.
هرگز بدون طهارت نبودم.
چون وقت نماز می‎شد همه كارها را رها می‎كردم و مشغول نماز می‎شدم.
هر كس به من جفا می‎كرد و دشنام می‎داد، كینه‎ای از وى به دل نمی‎گرفتم و به او پاسـخی نمی‎دادم و به خدا واگذار می‎كردم.
به قضاى الهی راضى بودم.
فرمان خدا را تعظیم داشته و اطاعت می‎كردم.
بر مردم رحم داشتم .
نماز شب و نماز ظهر را ترك نكردم.
حضرت عیسى (علیه‎السلام) فرمود: اگر این زن مرد بود پیامبر می‎شد. (كنایه از این كه این اعمال، كارهای پیامبران است.)
مسئله نسوختن طفل در تنور آتش، مسئله‎اى است كه دو بار قرآن مجید بر آن شهادت داده است، یكى حضرت ابراهیم (علیه‎السلام) در زمان نمرود و دیگر در مورد حضرت موسى (علیه‎السلام) در دوران كودكى در عصر فرعون.
مسلم است كه هر كس با تمام وجود تسلیم خداوند شود، خداوند هر مشكلى را برایش سهل و آسان و هر چیزى را به فرمان او در می‎آورد. چنانچه فرموده‎اند: «اَلْعَبُودِیَّةُ جُوْهَرَةٌ كُنْهُهَ الرُّبُوبِیَّةُ؛ بندگى، حقیقتى است كه در ذات آن مالكیت بر هر چیز نهفته است.»
منبع: پایگاه نماز
[font=tahoma][/font]

خداوند می بیند می داند می تواند
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس شده توسط Entezar ، hamed
ارسال پاسخ 


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع:
1 مهمان

بازگشت به بالابازگشت به محتوا