ارسال پاسخ 
 
امتیاز موضوع:
  • 4 رأی - میانگین امیتازات: 4
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
مخصوص کنکوری های گل تالار گفتمان ...
۹ خرداد ۱۳۹۱, ۰۲:۵۹ عصر (آخرین ویرایش در این ارسال: ۱۸ مرداد ۱۳۹۱ ۰۲:۴۸ عصر، توسط هُدهُد صبا.)
ارسال: #1
مخصوص کنکوری های گل تالار گفتمان ...
راستش داشتم پیش خودم فکر میکردم گفتم این سایت طرفدارای جوون زیادی داره.به همین خاطر گفتم علاوه بر اینکه در مورد احکام مطلب یاد میگیرن یه ذره هم در مورد مسائل پیش روشون بدونن.
شاید بعضیا مسخره کنن که این چیه گذاشتی اونم تو این سایت.ولی واقعا چون روی خودم اثر گذاشت و متحول شدم منم گذاشتم که شما بخونین.(البته با نیت قربت الی الله گذاشتم تا اگه رو شما هم تاثیر گذاشت دعام کنین)
آنهايي که در پي کسب موفقيت هستند بخوانند
براي درس خواندن خود يک هدف کلي را در نظر بگيريد و هميشه نگاهتان به آن هدف باشد .اين هدف به شما نيرو و انگيزه مي بخشد و جهت کلي درس خواندن شما را معين مي کند. زندگي شما را چگونگي آرزوهايتان تعيين ميکند . آرزوهاي قبول شدن در رشته هاي خوب را در سر بپرورانيد و مهم تر اينکه خود را لايق قبول شدن در اين رشته ها بدانيد.

تلقين مثبت نقش مهمي را در موفقيت شما ايفا مي کند ، قبل از ورود به کلاس درس و جلسه امتحان چند بار به خود بگوييد ْمن "آماده ام"‏. طوري درس بخوانيد که هر روز يک گام به مهمترين هدف تحصيلي خود نزديکتر شويد. بخش عمده اي از موفقيت و عدم موفقيت شما در تحصيل، توسط کساني تعيين مي شود که با آنها رفت و آمد مي کنيد دوستان خود را از بين شاگردان خوب کلاس انتخاب کنيد، "اگر مي خواهيد با عقاب پرواز کنيد نميتوانيد با بوقلمون راه برويد". براي اين که به موفقيت هاي بزرگ دست پيدا کنيد بايد در آزمون پشتکار قبول شويد خود را براي ناملايمات وسر خوردگي هاي احتمالي که ممکن است در مسير موفقيت هاي تحصيلي براي شما پيش آيد آماده کنيد و ديگر هراسي به خود راه ندهيد. اگر تا کنون در درستان موفق نبوده ايد به خود بگوييد که تواز اين پس ميتواني خوب درس بخواني و نگذاري عدم موفقيت براي شما تبديل به يک باور ذهني شود. همانگونه که مايک تاد، تاجر فرانسوي مي گفت : من هرگز فقير نبوده ام اما ور شکسته ام ، زيرا فقر يک قالب فکري و ورشکستگي حالتي گذرا است .

هر چه ذهنتان آزادتر باشد بهتر مي توانيد درس بخوانيد ، پس ذهن خود را از مطالب بي فايده انباشته نکنيد .

آنچه را بايد در طول روز انجام شود در يک دفتر يادداشت کوچک بنويسيد.
تمام لوازم التحريري را که نياز داريد در يک جعبه بگذاريد تا وقتي خواستيد شروع به درس خواندن کنيد در دسترستان باشد.
براي درس خواندن حتي المکان جايي را انتخاب کنيد که در آن کارهاي ديگر صورت نمي گيرد.
وضعيت ظاهري محلي که در آن درس مي خوانيد نقش تعيين کننده اي در نظم فکري شما دارد،قبل از درس خواندن وقت کوچکي را به منظم کردن محل مطالعه اختصاص دهيد.
وضعيت نور و تهويه مناسب اتاق مطالعه تان را، کنترل کنيد.
به محض اين که نشستيد مطالعه را آغاز کنيد، اگر براي مدت طولاني پشت ميز بنشينيد ولي مطالعه اي صورت نگيرد خود به خود موضوعات ديگري به فکر شما خطور مي کند.
هر بار که مي خواهيد مطالعه را شروع کنيد قسمت هاي از قبل خوانده شده را مرور مختصري کنيد و اگر قسمت هايي برايتان نا آشنا بود آن را دوباره بخوانيد.
قبل از شروع هر فصل نگاهي اجمالي به آن بيندازيد و با موضوع کلي مطالب و سر فصل هاي
آن آشنا شويد.
هنگام مطالعه اگر فکري خارج از درس به ذهنتان آمد آن را پس نزنيد،خيلي آرام به خود بگوييد «الان وقت درس خواندن است» سپس آن فکر را در دفتر يادداشت کوچکي بنويسيد تا در فرصت مناسب به آن بپردازيد.
اگر فکري به شدت ذهنتان را در گير کرد و تشخيص داديد که ديگر درس خواندن در اين شرايط موثر نيست، مطالعه را رها کرده و سعي کنيد که آن مساله را براي خود حل کنيد.
قبل از ورود به کلاس درس حتما مطالعه اي سريع و اجمالي به موضوعي که قرار است در آن جلسه تدريس شود داشته باشيد، اين مطالعه ي اوليه مي تواند به شما اطلاعات کلي بدهد و اشتياقتان را در مورد موضوع تدريسر بر انگيزاند و در نتيجه بازده شما را در کلاس درس افزايش دهد.
پس از اين که مطالب دشوار کتاب فهميديد، خلاصه ي آن را به زباني ساده در حاشيه کتاب و يا در دفتري جداگانه بنويسيد.
تصاوير مجازي از مطالب و ايده هايي که مخوانيد بسازيدو اگر مي توانيد آن را با زبان طنز در آميزيد.
سعي کنيد مطالبي را که مي آموزيد با دانسته هاي قبلي خود پيوند بزنيد يا مورد مقايسه قرار دهيد.

موفق باشید دوستان...

Rose حالا که آمده ای چترت را ببند...
در سرای ما جز مهربانی نمیبارد...
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس شده توسط seyedebrahim ، hamed ، zeinab ، هُدهُد صبا
۱۰ خرداد ۱۳۹۱, ۱۰:۲۹ صبح
ارسال: #2
Lightbulb RE: مخصوص کنکوری های گل تالار گفتمان...
چگونه بر اضطراب امتحان غلبه کنیم

اضطراب امتحان نوعی خود مشغولی ذهنی است که با تردید فرد درباره توانایی های خود مشخص می شود و غالبا با شناخت منفی، عدم تمرکز حواس، واکنشهای جسمانی نامطلوب و افت تحصیلی همراه است.

:: دلایل کلی اضطراب در زمان امتحان

1. سخت گیریهای بیش از حد والدین: برای کسب نمره عالی و هشدار بیش از حد درباره امتحان.

2. ترس و تهدید: هنگامی که والدین شرایط سختی را در ایام امتحانات برقرار می کنند و فرزند خود را از گرفتن نمره کم و یا عدم قبول شدن ترسانده و تهدید می کنند.

3. والدین مضطرب: وجود اضطراب در والدین باعث انتقال آن به فرزند و تشدید اضطراب او در ایام امتحانات می شود.

4. مقایسه کردن: هرگاه والدین یا معلمان دائما توانایی های فرد را با توانایی های فرد دیگر سنجیده و این امر با سرزنش همراه باشد، اعتماد به نفس فرد کم شده و بر اضطراب او افزوده می شود.

5. پاداش نامناسب: زمانی که اطرافیان برای قبول شدن و یا گرفتن نمره عالی، پاداش بیش از حد در نظر می گیرند.

6. انتظارات بیش از حد: گاهی اضطراب امتحان به این دلیل است که انتظارات والدین از فرزندان یا فرد از خود بیش از توانایی های اوست.

:: راهکارهایی برای کاهش اضطراب امتحان

1. بر تواناییهای فرزندمان تاکید کرده تا اعتماد به نفس او تقویت گردد.

2.
انتظارات خود را با تواناییهای فرزندمان هماهنگ کرده و از او توقع بیش از حد نداشته باشیم.

3.
تلاش فرزندمان را برای کسب موفقیت های هرچند کوچک را قدر دانسته و او را تشویق کنیم.

4.
عملکرد فرزندمان را با خودش مقایسه کرده، در صورت پیشرفت او را تشویق نموده و در غیر اینصورت در صدد علت و رفع آن باشیم.

5.
امتحان جزئی از فرآیند آموزش است. آن را عملکرد طبیعی و معمولی آموزش بدانیم و از حساسیت بی مورد نسبت به آن بپرهیزیم.

6.
به فرزندمان اطمینان خاطر بدهیم که در کنارش خواهیم بود و اگر مشکلی داشت او را یاری خواهیم کرد.

7.
به فرزندمان یادآور شویم که تمام تلاشش را صرف یادگیری درسها نماید نه کسب نمره.

8.
با فرزندمان به گونه ای رفتار نماییم که او بتواند عقاید و نگرانیهای خود را درباره ی امتحان آشکارا بیان کند.

9.
آخرین وضعیت درسی فرزندمان را از معلمش جویا شویم تا بهتر بتوانیم به او کمک کنیم.

10.
ساعت خواب فرزندمان را طوری تنظیم نماییم که خواب مورد نیازش تنظیم شود. به عبارت دیگر شب ها زود بخوابد تا صبح ها زودتر بیدارشود.

11.
در ایام امتحانات فضای خانواده را شاد و از مشاجره و برخوردهای لفظی پرهیز نماییم.

12.
تشویق، تحسین و تاکید روی نقاط قوت فرزندمان را فراموش نکنیم. زیرا این رفتارها انگیزه آنان را برای پیشرفت تحصیلی بیشتر می کند.

Roseدر انتشار آنچه خوبیست و اثری از عشق در آن هست آخرین نفر نباشیدArrow
من یک اخراجی هستم
مشاهده وب‌سایت کاربر یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس شده توسط zeinab ، Entezar ، هُدهُد صبا
۱۰ خرداد ۱۳۹۱, ۱۰:۳۷ صبح
ارسال: #3
RE: مخصوص کنکوری های گل تالار گفتمان...
ممنون از همه به خاطر اینکه کمک کردید این موضوع جدید مورد حمایت قرار بگیره.علی الخصوص از آقا حامد به خاطر حمایت های بی حدشان...

Rose حالا که آمده ای چترت را ببند...
در سرای ما جز مهربانی نمیبارد...
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس شده توسط هُدهُد صبا
۲۲ خرداد ۱۳۹۱, ۱۲:۱۴ عصر
ارسال: #4
RE: مخصوص کنکوری های گل تالار گفتمان...
مثبـت اندیـش بـاشیـد !

شما با کلام خود می توانید روند حوادث را تغییر دهید. آیا هیچوقت به این موضوع فکر کرده اید که ارادهٔ شما، تولید کننده افکارتان است نه اتفاقات روزمره؟ افکار و تصاویر ذهنی خود را کنترل کنید و اراده خود را بر آنها تحمیل کنید. هرگز اجازه ندهید فردی یا موضوعی افکار شما را دستخوش نوسان کند یا تصویر ذهنی نامطلوبی برای شما بسازد. به جای تصاویر درهم و منفی، تصاویری زیبا از ذهنتان بسازید آنگاه خواهید دید که ذهن شما چه پیشگوی قابلی است.

● آینده را تصاویر ذهنی انسان می سازد

وقتی به چیزی فکر می کنید، در واقع برایش کارت دعوت می فرستید. آیا هرگز برایتان پیش آمده که به دوستی که مدت ها از او بی خبر بوده اید فکر کنید و او ناگهان پس از سال ها، به شما تلفن بزند؟ آیا می دانید این اتفاق چگونه رخ می دهد؟ فکر شما امواجی تولید می کند که باعث جذب ذهن و فکر دوست شما می شود و او با شما تماس می گیرد. در مورد آینده نیز همین قانون صدق می کند. وقتی شما شرایطی را برای آینده در نظر می گیرید و به آن فکر می کنید امکان وقوع آن را به طرز چشمگیری قطعی می کنید.

● تصاویر ذهنی شما، به سوی شما باز می گردند.

زندگی مانند آینه ای است که همیشه تصویر ذهن خودتان را منعکس می کند. افراد مثبت، مهربان، شاد و باگذشت، دنیا را مانند خودشان شاد و دلنشین می بینند و افراد منفی، غمگین، ناراضی و کینه جو تصاویر سخت و تاریکی در آن خواهند دید.

● همیشه انتظار بهترین رویدادها را داشته باشید

امیدوار باشید (امید، همان ایمان است) امید یکی از زیباترین وجوه ذهن شماست و ناامیدی بدترین جنبه آن است. هنگامی که از رویدادی ناامید می شوید در واقع درهای ارتباط خود را با خداوند می بندید، در حالی که وقتی به آینده امیدوارید و دعا می کنید، رحمت خداوند را به سوی خود می کشید.

اگر می خواهید در این آینه کروی، آنچه به سویتان می آید زیبا و شادی بخش باشد، همان طور بیندیشید.

اگر انتظارات منفی و بدبینانه داشته باشید به طرف بدبختی و اتفاقات نامطلوب خواهید رفت ولی اگر انتظار بهترین ها را داشته باشید و ذهن خود را مملو از تصاویر و اتفاقات مثبت و زیبا از آینده نمائید برای شما همان اتفاق مثبت رخ خواهد داد.


ناامیدی دیواری است محکم، که پشت آن یک پرتگاه است.

و امید جاده ای است روشن که به مقصود نهایی، منتهی می شود.


دربارهٔ آینده صحبت کنید. سعی کنید در استفاده از کلمات، آنهائی را انتخاب کنید که در آن علامتی از تحقق آرزوهای شما وجود داشته باشد. سعی کنید قالب های فکری نادرست کلمات منفی را درون خود ویران کنید و هنگام سخن گفتن از قدرت نفوذ کلام خود، نهایت بهره را ببرید. با کلمات امیدوار کننده، در خود شور و شوق ایجاد کنید. شما هم حتماً در اطراف خود به افرادی برخورد کرده اید که معروف به منفی بافی هستند؟ آیا هرگز دقت کرده اید که همین افراد تا چه میزان (نسبت به دیگران) بیشتر دچار بدشانسی و بد بیاری می شوند؟ فکر می کنید علت چیست؟

مسلماً علت این امر، منفی بافی درونی خود آنهاست. در گذشته وقتی قصد انجام کاری را داشتند می گفتند: نفوس بد نزنید یا نفوس خوب بزنید. این اصطلاح نیر دقیقاً به همین اصل باز می گردد که شما با کلام خود می توانید روند حوادث را به میل خودتان تغییر دهید.

Rose حالا که آمده ای چترت را ببند...
در سرای ما جز مهربانی نمیبارد...
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس شده توسط zeinab ، elham_j ، hamed ، هُدهُد صبا
۲۲ خرداد ۱۳۹۱, ۱۰:۳۷ عصر
ارسال: #5
RE: مخصوص کنکوری های گل تالار گفتمان...
سلام به همه دوستان علی الخصوص کنکوریهای عزیز.
یک توصیه دوستانه:
کنکور غول نیست،دانشگاه هم منتهی خوشبختی نیست.
اگر هدفتون دانشگاه باشه قطعا میرید ولی بهتره هدفتون علم و دانش باشه نه صرفا دانشگاه.نگید فقط قبول بشیم هر جا وهر چی باشه.

[تصویر:  89291638003782700535.jpg]
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس شده توسط elham_j ، hamed ، Entezar ، هُدهُد صبا
۳ مرداد ۱۳۹۱, ۱۱:۲۹ صبح
ارسال: #6
RE: مخصوص کنکوری های گل تالار گفتمان...
سلام ممنون از مطالبی که گذاشتید
ولی در کل اضطراب و روش و از این چیزها تنها یک درصد تاثیر میذاره
و بیشتر باید بخواهید تا نخواهید چیزی امکان پذیر نیست وقتی هم میخوای
دیگه فکر جز خواستن چیزی نیست که اضطراب داشته باشی یا برنامه نداشته باشی

[تصویر:  che-gvara.png]
مشاهده وب‌سایت کاربر یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس شده توسط خادم شهدا ، Entezar
۵ مرداد ۱۳۹۱, ۰۴:۱۷ عصر
ارسال: #7
RE: مخصوص کنکوری های گل تالار گفتمان...
تا حال خیلی درمورد باورها و اعتقادات و اینکه چطور می‌توانید برای داشتن زندگی بهتر آنها را تغییر دهید حرف زده‌ایم. باورها و اعتقادات خاصی هستند که افراد زیادی را اسیر خود کرده‌اند و امروز می‌خواهیم آن باورها را بررسی کنیم.

اعتقادات ما در قدم اول از والدین، معلمین، همسالان، تلویزیون و رسانه‌ها نشات می‌گیرد. وقتی سنمان کم است فکر می‌کنیم بزرگترهایمان بیشتر از ما می‌دانند به همین خاطر به هرچه که می‌گویند اعتماد می‌کنیم. اما هرچه سنمان بالاتر می‌رود، دیگر خودمان اعتقادات و باورهایمان نسبت به دنیا را شکل می‌دهیم. اما کمی از ته‌نشین اعتقادات دوران کودکی در ما می‌ماند. گاهی‌اوقات بدون اینکه خودمان خبر داشته باشیم درونمان لانه می‌سازند.

در زیر به برخی از این باورها و اعتقادات اشاره می‌کنیم. آیا این اعتقادات را در خودتان می‌بینید و اگر دیدید سعی کنید آنها را تغییر دهید.


1. اگر در چیزی شکست خوردی، فردی مغلوب هستی!

[تصویر:  98679_737.jpg]
این باور معمولاً در مدرسه و در روزهایی که می‌خواهیم وارد بزرگسالی شویم، شکل می‌گیرد. تشویقمان می‌کنند که به هر قیمتی که شده موفق شویم. من اگر شکست بخورم، که بسیار هم پیش می‌آید، دوباره تلاش می‌کنم، اینقدر آن را امتحان می‌کنم تا بالاخره موفق شوم. اگر باور داشته باشید که اگر در کاری شکست بخورید، فردی شکست‌خورده هستید، یعنی همه آدم‌های دنیا شکست‌خورده هستند. اجازه ندهید چنین باوری شما را از زندگی عقب بیندازد. یک باور جدید جای آن بگذارید.

2. تا وقتی خراب نشده، چرا باید عوضش کنیم؟

منظورم عوض کردن به منظور عوض کردن نیست. درمورد ارتقاء وسایل، فرایندها و ... صحبت می‌کنم. برای حرکت کردن با سرعت زندگی ما نیاز به تغییر داریم و خیلی وقت‌ها با کسانی برخورد می‌کنید که مخالف تغییر هستند. تا می‌توانید از چنین افرادی دوری کنید. اگر می‌بینید چیزی را می‌توانید ارتقاء دهید، معطل نکنید.

3. به اندازه کافی برای اینکار استعداد نداری!

هیچ‌کس در دنیا تا زمانیکه کاری را شروع نکرده، مهارت کافی برای آن را ندارد. اگر می‌خواهید کاری را انجام دهید فقط کافی است که شروع کنید. از اینکه ممکن است در برای تحصیل در رشته حسابداری نتوانید وارد دانشگاه شوید استرس به خودتان راه ندهید، فقط کافی است شروع کرده و تلاش کنید تا به آن دست پیدا کنید. اینترنت خیلی بیشتر از آنچه که در دانشگاه یا مدرسه به شما یاد می‌دهند اطلاعات دارد پس فقط کافی است که دنبالش باشید.

4. برای امتحان کردن یک کار تازه دیگر پیر شده‌ای!

متوسط امید به زندگی در کشورهای پیشرفته، برای مردها 75 و برای زنان 79 سال است. مطمئن باشید این عدد تغییر خواهد کرد و خیلی زود این سن به 100 سال خواهد رسید. این یعنی ما هیچوقت برای شروع کردن یک کار جدید پیر نیستیم. امتحان کردن یک کار تازه بهترین راه برای فعال نگه داشتن مغز و بالا بردن انگیزه برای زندگی است. مردم ما انتطار دارند تا 75 سالگی عمر کنند، و فکر می‌کنید چه اتفاقی می‌افتد؟ تا همین سن بیشتر عمر نمی‌کنیم! اگر انتظار داشته باشیم که تا 100 سالگی زنده بمانیم، مطمئناً تغییرات بیشتری در زندگیمان ایجاد می‌کنیم و کمتر خودمان را منحصر به زمان می‌کنیم. امتحان کنید.

5. دیگران شما را کنترل میکنند.

این شما هستید که خود را کنترل می‌کنید نه هیچ چیز دیگری. هیچکس در این دنیا شما را کنترل نمی‌کند، این شما هستید که نیروی درونتان را کنترل می‌کنید. شما برای زندگی به هیچکس و هیچ‌چیز جز خدا نیاز ندارید، پس زندگیتان را کنید و سرنوشتتان خود رقم بزنید.

6. شما به حساب نمی‌آیید.

[تصویر:  98680_355.jpg]
این واقعیت که زنده‌اید نشان می‌دهد که فرد خاصی هستید. اگر می‌خواهید فردی خاص و خارق‌العاده باشید، باید تلاش کنید. تک‌تک ما استعداد خاصی داریم که از آن بی‌خبریم و هنوز کشفش نکرده‌ایم. برای اینکه ببینید واقعاً به چه چیز علاقه‌مندید، همه چیز را امتحان کنید. من واقعاً به تغییر اعتقاد دارم. مجبور نیستید همه عمرتان یک کار را انجام دهید. سبک زندگیتان را بارها و بارها تغییر دهید تا راهی را پیدا کنید که دوست دارید.

7. دنیا به دور تو نمی‌چرخد!

کل دنیا فقط درمورد شماست. هر فرد در این سیاره دنیای جداگانه‌ای دارد که در دستان خودش است. طوری‌که شما دنیا را می‌بینید با طوری‌که من می‌بینم متفاوت است و نگرش من هم با یک نفر دیگر متفاوت است. پس دنیا مربوط به شماست. حالا بگویید برای تغییر دنیا چه می‌خواهید بکنید؟

8. هیچ‌کس تو را باور ندارد.

من تور را باور دارم اما نظر من هیچ ارزشی ندارد، نظر هیچ‌کس ارزشی ندارد. سعی کنید خودتان را باور کنید و نیازی نداشته باشید که کسی دیگر باورتان کند. به محض اینکه خودتان، خودتان را باور کردید، بقیه هم باورتان خواهند کرد اما شما به باور آنها نیازی نخواهید داشت.

9. هیچوقت نمی‌توانی آنقدر پول دربیاوری!

من این حرف را بارها شنیده‌ام. شما دقیقاً به همان اندازه که از خودتان انتظار دارید پول درخواهید آورد. اگر من به خودم بگویم که هیچ راهی نیست بتوانم این مقدار پول را دربیاورم، مغزم هم به دنبال راهی برای به دست آوردن آن مقدار پول نخواهد گشت. اما اگر اینقدر قاطع باشم که این مقدار پول را به دست بیاورم، مغزم راهی برای به دست آوردن آن پیدا خواهد کرد.


10. در این مورد هیچ کاری از دستت برنمی‌آید!

مزخرف است! شما می‌توانید هر جنبه از زندگیتان را که بخواهید تغییر دهید. بعضی‌ها هیچ‌وقت این باور را کنار نمی‌گذارند و واقعاً خجالت‌آور است. زندگی واقعاً سخت است و دل شیر می‌خواهد برای تغییر آن پیش‌قدم شوید اما بدانید که از عهده آن برمی‌آیید. باید بدانید که چه می‌خواهید و برای رسیدن به آن چه قدم‌هایی باید بردارید.

Rose حالا که آمده ای چترت را ببند...
در سرای ما جز مهربانی نمیبارد...
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس شده توسط seyedebrahim ، هُدهُد صبا
۸ مرداد ۱۳۹۱, ۰۱:۵۹ صبح
ارسال: #8
RE: مخصوص کنکوری های گل تالار گفتمان...
وقتی 13 ساله بودم، جلــوی تلویزیــون درب‌و‌داغان خانه دراز كشیده بودم و داشتم تكالیف مدرسه را انجام می‌دادم. یك دفعه حس عجیبی به من گفت سرم را بالا بگیریم و تلویزیون را نگاه كنم. تلویزیون مسابقات دو و میدانی دانشگاهی داخل سالن را پخش می‌كرد. همان موقع بدون اینكه اختیاری از خودم داشته باشم، صدایم درآمد كه من می‌خواهم همین‌جا بروم؛ دانشگاه. چند ثانیه بعد گوینده اخبار گفت:...اینجا در دانشگاه هاروارد مسابقات قهرمانی دوومیدانی... یك دفعه حس كردم قلبم ایستاد. حتی در فانتزی‌ترین رؤیاهایم هم نمی‌گنجید كه زمانی بتوانم به دانشگاهی در حد هاروارد بروم. اگر فرض كنیم، این حس احمقانه نبود اما قطعا غیرعادی بود كه دختری مثل من از یك شهر كوچك با سطح رفاهی و اجتماعی نه‌چندان مناسب بتواند به هاروارد برود. غیر از این رفتن به هاروارد به مغز، استعداد و پولی بسیار بیشتر از آنچه من داشتم، نیاز داشت. به‌عبارت ساده‌تر من حقیقت آن جملات غیرارادی را در مغز استخوانم حس كردم: خب، من فكر مسخره‌ای كردم. شاید رفتن به هاروارد مطلقا غیرممكن نباشد اما باید گفت احتمال وقوع آن بسیار پایین است. همانجا جلوی تلویزیون، نخستین هدف غیرممكن خود را دریافتم.

[تصویر:  96629_740.jpg]
چند دهه بعد، چند مدرك و دیپلم از هاروارد داشتم كه همگی داخل كمدم هستند. درنهایت شادی و خوشحالی انتظار دارم، همین اتفاق در‌باره اهداف دست‌نیافتنی دوستان، آشنایان و بیماران من هم بیفتد؛ البته به شرطی كه چنین هدفی به ذهن شما خطور كرده باشد. شاید بپرسید از كجا بدانیم اصلا چنین فكری به ذهنمان رسیده است؟ شاید یك هدف غیرممكن صرفا مثل جرقه‌ای در ذهنتان زده و بعد خاموش شده است و شما هم اصلا به آن توجهی نكرده‌اید. شاید این صرفا رؤیایی بوده كه به ذهنتان خطور كرده؛ اینكه بعدا چقدر به‌خودتان گفته‌اید این فكر احمقانه است و باید آن را كنار بگذارم هم زیاد اهمیتی ندارد؛ چون این فكر آمده و اگر دنبالش بگردید پیدایش می‌كنید. شاید هم آرزویی است كه همین حالا به آن فكر می‌كنید؛ اینكه بقیه فكر می‌كنند شما دیوانه‌ شده‌اید و باید بستری شوید هم اهمیتی ندارد! در هر شكلی یادگرفتن اینكه یك هدف غیرممكن را به ذهن خود دعوت كنید و آن‌را بپذیرید، اصلی‌ترین مرحله است. وقتی این هدف شما را بیدار كرد، رودخانه‌ای از رؤیا و شور شوق در ذهن شما جریان پیدا می‌كند كه اگر بتوانید آن را به درستی مدیریت كنید، می‌توانید به اهدافتان دست یابید. شاید اصلا سرنوشت شما همین باشد.

[تصویر:  96628_403.jpg]
ماشین زمان

ابتدا باید اعترافی كنم. باید بگویم من كمابیش به نوعی به پیشگویی در زمینه اهداف غیرممكن اعتقاد دارم. به‌نظر من این جرقه‌های ذهنی گاهی تصاویری از آینده‌ای است كه ما در حال حاضر آن را مشاهده می‌كنیم. برای این نظر می‌توانم به گفته آلبرت اینشتین رجوع كنم. اینشتین می‌گوید: «فیزیكدان‌ها می‌دانند فاصله بین گذشته، حال و آینده فقط یك توهم احمقانه است.» فیزیك به ما می‌گوید كه زمان می‌تواند كش بیاید یا اینكه به‌شدت فشرده شود. من آنقدر به قوانین فیزیك اعتقاد دارم كه بگویم ما انسان‌ها گاهی حقایقی را حس می‌كنیم كه در حالت عادی نباید متوجه‌شان باشیم، زیرا قوانین و فرضیات خودمان روی آنها را پوشانده‌اند.

پیشگویی یا اطلاع‌داشتن درباره حوادثی كه تاكنون اتفاق نیفتاده‌اند چیزی فراتر از علوم رفتاری نیست. در مطالعه‌ای محققان به داوطلبان تعدادی عكس نشان دادند كه در آنها هم تصاویر دلپذیر و هم ناراحت‌كننده وجود داشت. محققان متوجه شدند، فشار خون و ضربان قلب افراد مورد تحقیق در زمان مواجهه با تصاویر ناراحت‌كننده بالا رفت اما نكته جالب اینجا بود كه ضربان قلب و فشار خون ثانیه‌هایی پیش از پدیدارشدن تصاویر ناخوشایند بالا می‌رفت. چیزی كه درنهایت محققان نتوانستند توضیح علمی قانع‌كننده‌ای برای آن پیدا كنند.گاهی‌اوقات برخی افراد برای رسیدن به این اهداف غیرممكن بهای سنگینی پرداخته‌اند اما ایمان داشته‌اند كه سرنوشت‌شان، رفتن به سمت این هدف است. ژاندارك هدفی برای خود برگزیده بود كه غیرممكن بود؛ آنقدر سخت و دشوار كه درنهایت به قیمت جانش تمام شد. وینستون چرچیل زمانی‌كه مرد جوانی بود به یكی از دوستانش گفته بود: «به تو می‌گویم كه من مسئول دفاع از خاك انگلستان خواهم شد. در بالاترین پست قرار می‌گیرم، این پست را به دست می‌آورم. سرنوشت من این است كه این كشور را نجات دهم.» آیا به‌نظرتان این افراد صرفا رؤیای یك غیرممكن را دیده‌اند و عاشق آن شده‌اند یا اینكه باور كرده‌اند كه سرنوشت‌شان به انجام این كار و رسیدن به این هدف گره خورده است؟

اینكه هدف غیرممكن ما نتیجه عمل ما باشد یا علت آن خیلی فرقی ندارد. مهم این است كه این هدف نیرویی در ما ایجاد می‌كند كه ما را به جایی فراتر از محدودیت‌هایمان سوق می‌دهد.



[تصویر:  96630_476.jpg]
كمك كنید اتفاق بیفتد
زمانی‌كه شما شرایط پایه‌ای مراقبت از خود را متوجه شوید، آن‌وقت می‌توانید راهبردهای متعددی را به‌كار ببرید تا اهداف به‌شدت غیرممكن از سایه بیرون آمده و جذب شما شوند. در اینجا یك تمرین بسیار جالب را به شما یاد می‌دهم. ابتدا یك مداد در دست بگیرید و چند پرسش كلیدی را بنویسید: چه حسی دارید؟ چه نیازی دارید؟ و چه چیزی می‌خواهید؟ به محض اینكه سؤالی را نوشتید، مداد را به دست دیگر داده و هر چیزی كه به ذهنتان می‌رسد بنویسید. احتمالا از نتیجه این آزمایش تعجب خواهید كرد. وقتی ذهن شما كاملا درگیر حل مسئله‌ای باشد، تلاش برای نوشتن با دست غیرتخصصی گاهی باعث آشكار شدن زوایای پنهان شخصیت شما می‌شود. افرادی را دیده‌ام كه در نوشته‌های لرزان و بدخط خود با دست دیگر، راه‌هایی برای رسیدن به اهداف غیرممكن خود یافته‌اند. اگر بیشتر از اینكه كلامی فكر كنید بصری بیندیشید، (یعنی سعی كنید چیزی كه می‌خواهید به آن فكر كنید را تصور كنید) احتمالا می‌توانید.

تمرین دیگری هم انجام دهید: سفر در زمان. چند دقیقه در جای ساكت و راحتی نشسته، چشمان خود را ببندید و تصور كنید كه زمان عوض شده است. روز و ماه همان است اما به‌جای سال مثلا 2012، فرض كنید در سال 2020 هستید. فكر كنید كه در آن سال چقدر پیر شده‌اید. دوست صمیمی‌تان چقدر پیر شده و چه قیافه‌ای پیدا كرده؟ بچه‌هایتان چطور؟ همسرتان؟ بگذارید در آن زمان فرو روید و ساكن شوید. حالا در حالی كه چشمان‌تان كماكان بسته است، خیلی ساده اوضاع و احوال خود را توضیح دهید. كجا هستید؟ چه لباسی پوشیده‌اید؟ هوا چطور است؟ حالا زندگی‌تان را توصیف كنید. اكنون مهم‌ترین مسئله زندگی شما چیست؟ كجا مشغول كار هستید؟ چه كسی در كنار شماست؟ سعی كنید به‌جای اینكه از خودتان داستانی بسازید، خیلی ساده آن موقعیت را تصور كنید. اگر هم هیچ تصویری به ذهنتان نیامد، نگران نباشید. اهداف غیرممكن شما هنوز پنهان هستند اما شما آنها را صدا زده‌اید و آنها هم صدای شما را شنیده‌اند. ممكن است آنها درست بلافاصله وقتی تمرین را تمام كردید، سر و كله‌شان پیدا شود یا وقتی مسواك می‌زنید یا تازه به تختخواب رفته‌اید.

تمرین سوم برای به دام انداختن اهداف غیرممكن هم نوعی سفر در زمان است اما برای این تمرین، نیازی نیست خودتان را به آینده پرتاب كنید. در عوض آینده‌تان خودش به ملاقات شما می‌آید. تصور كنید كه با آدم خوشحال، سرحال و باهوشی دیدار كرده‌اید كه می‌تواند بهترین حالت شما در 10 سال آینده باشد. از این شخص مشاوره بگیرید. اگر به مشكلی برخورد كردید از این فرد بپرسید كه 10 سال قبل چطور این مشكل را حل كرده است؟ بپرسید در حال حاضر مرتكب چه اشتباهاتی شده‌اید و چطور باید آنها را تصحیح كنید. مثل تمرین قبلی، ممكن است ابتدا هیچ پاسخی دریافت نكنید. با این حال خود واقعی شما كه فردی خردمند است و خارج از بعد زمان حضور دارد، پرسش‌ها را تشخیص داده است. شما به زودی پاسخ‌های خود را دریافت خواهید كرد.


[تصویر:  96627_806.jpg]
قلمرو دست‌نیافتنی
اینجاست كه احتمالا شما از خودتان می‌پرسید؛ چطور باید اهداف غیرممكن خود را تنظیم كنید؟ مشكل اینجاست كه نمی‌توانید. اهداف غیرممكن همان‌قدر منطقی و معمول هستند كه به‌جای یك گربه خانگی با یك ببر سیبری روبه‌رو شوید! ذهن منطقی شما توان یافتن آنها را ندارد. خوشبختانه اهداف غیرممكن شما را پیدا می‌كنند. علم سرنوشت شما، سال‌ها شما را تعقیب خواهد كرد و جز برای لحظاتی كوتاه خود را به شما نشان نخواهد داد، به این امید كه شما بتوانید این جرقه‌های زده شده در تاریكی را ببینید و آنها را دنبال كنید. من این افتخار را داشتم كه شاهد تشخیص اهداف غیرممكن بیماران و مراجعان خود باشم. اینكه بدون هدایت و راهنمایی خاصی ببینی افراد دور و برت تصمیم می‌گیرند برای یك پست مدیریتی تلاش كنند، خانه بزرگی بخرند، رمان بنویسند و صاحب فرزند شوند، واقعا هیجان‌انگیز است. شاید این اهداف به‌نظرتان خنده‌دار و ساده باشند اما داستان مهم اینجاست كه این اهداف برای این افراد غیرممكن بوده‌اند اما ممكن است برای شما مسائل دیگری غیرممكن به‌نظر برسند.

برنامه‌ریزی برای داشتن فرزند دقیقا مثل فرایند دعوت اهداف غیرممكن به زندگی است. شما نمی‌توانید به زور یك هدف غیرممكن برای خودتان طراحی كنید اما می‌توانید شرایطی ایجاد كنید كه از وقوع آن جلوگیری شود یا به ایجاد آن كمك شود. در اینجا ذكر یك نكته ضروری است: شما باید با روح و روان خود دوست باشید و از آن حفاظت كنید. یعنی اینكه به نیازهای واقعی خود توجه كنید، با خودتان نه منصفانه، بلكه مهربانانه رفتار كنید و حتی اگر افراد ناخوشایندی اطراف‌تان را گرفته‌اند، عزت‌نفس خود را حفظ كنید. همان‌طور كه یك بدن خسته و بیمار نمی‌تواند اساس و پایه یك زندگی سالم باشد، یك روح خسته و بیمار احوال هم نمی‌تواند برای شما تامین‌كننده رشد و تعالی‌ای باشد كه دوست دارید به آن برسید.



وقتی پیدایش می‌كنید
یافتن یك هدف غیرممكن با تنظیم یك هدف عادی متفاوت است. نخست اینكه متوجه می‌شوید كه این چیزی نیست كه فكرش را كرده باشید؛ این هدف از جایی ماورای تفكر عادی می‌آید. دوم اینكه نوعی حسرت تكان‌دهنده نسبت به این هدف در شما ایجاد می‌شود مثل اینكه قلبتان به طرف سرنوشت نهایی كشیده می‌شود. سوم اینكه ذهن متحیر و مردد شما دچار یك سرگیجه تمام‌عیار می‌شود. اگر قبلا چنین حالتی را تجربه نكرده‌اید احتمالا احساس درهم ریختگی و سرگشتگی خواهید كرد. دقیقا همان حسی كه من در 13 سالگی موقع تماشای مسابقات دوومیدانی دانشجویان دانشگاه هاروارد داشتم. شما حتی نمی‌توانید تصور كنید كه با چه نوع كار و تلاش و شانسی می‌توانید به این هدف برسید. دستیابی به این هدف یا ایده تقریبا غیرممكن به‌نظر می‌رسد... البته تقریبا. این تقریبا ذهن شما را قلقلك می‌دهد، شما را وسوسه می‌كند، باور كنید كه به طریقی، رؤیای شما وارد قلمرو اتفاقات محتمل می‌شود. چطور می‌توانید اینقدر مطمئن باشید؟


[تصویر:  96626_265.jpg]
پاسخ این است كه نمی‌توانید! خوشبختانه نخستین قدم شما بسیار ساده است: هدف غیرممكن خود را بنویسید؛ با جزئیات. بلافاصله قبل از اینكه عقلتان دوباره به كار بیفتد و اعصابتان (بابت این فكر شاید احمقانه) به‌هم بریزد.محققان می‌گویند همین صرف نوشتن اهداف، شانس شما را برای رسیدن به آنها افزایش می‌دهد. شاید علت این است كه عمل نوشتن، مغز شما را به كار می‌اندازد تا محیط اطراف را اسكن كرده و به دنبال فرصت‌هایی بگردد كه می‌توانند شما را در رسیدن به هدفتان یاری كنند. شما مسیرهای متفاوتی را امتحان خواهید كرد تا متوجه شوید كه اهداف غیرممكن شما آنقدر نامحسوس و نامشخص هستند كه تا به حال حتی به آنها توجه هم نكرده‌اید اما در طول زمان همین اهداف مسیر حركت شما را به شكل باورنكردنی تغییر خواهند داد.وقتی اهداف غیرممكن خود را نوشتید، كار اصلی شروع می‌شود. بیماران زیادی داشتم كه تحت‌تاثیر نیروی الكتریسیته عجیب اهداف خود قرار گرفتند. می‌شود اینطور فرض كرد كه این احساس شدید و پرشور قطعا به نتایج مطلوب منتهی خواهد شد. فكر می‌كنم علت اینكه اهداف غیرممكن اینقدر باعث افزایش اعتمادبه‌نفس ما می‌شوند، این است كه برای تشخیص و شناختن آنها به انرژی بسیار زیادی نیاز داریم. همین فوران انرژی گاهی برای خود ما تعجب‌آور است و حس اعتمادبه‌نفس را در ما افزایش می‌دهد. تقریبا همیشه توان و انرژی لازم برای رسیدن به یك هدف غیرممكن از آنچه انتظار داریم نه‌تنها كمتر نیست بلكه بیشتر هم هست. به عبارت دیگر فرایند كاركردن برای رسیدن به یك هدف غیرممكن ما را وارد منطقه عجیب و غریبی می‌كند. شاید این تعریف كمی به شما كمك كند. رسیدن به اهداف غیرممكن گاهی شبیه كندن میوه از یك درخت بسیار بلند است كه باید آنقدر آن را تكان داد تا میوه‌اش به زمین بیفتد. نكته جالب اینجاست كه میوه‌ای كه به زمین می‌افتد تقریبا هرگز از درختی كه تكان داده‌اید نیست بلكه از درختان اطراف است!

این نكته بارها به اثبات رسیده است. بگذارید تجربه شخصی خودم را برایتان نقل كنم: زمانی‌كه من 15 ساله بودم، یك فهرست از اهداف غیرممكن خود تهیه كردم كه شامل 3 هدف كاملا بچگانه بود: اسكی یاد بگیرم، یك دوچرخه دنده‌ای داشته باشم و اروپا را ببینم. وقتی این اهداف نوشته شدند، مغز من شروع كرد به بررسی فرصت‌های شغلی و تخفیف‌های ویژه فروشگاه‌های لوازم ورزشی. من كم‌كم آنقدر پول جمع كردم كه توانستم یك دوچرخه و لوازم اسكی بخرم. در ضمن به‌عنوان ویزیتور سعی كردم، آنقدر محصولات آرایشی و بهداشتی فرانسوی بفروشم كه به‌عنوان جایزه یك سفر اروپا برنده شوم. اواسط فروش محصولات بودم كه یكی از دوستان خانوادگی ما كه اهل یوگسلاوی بود، دو بلیت رفت و برگشت اروپا برایمان فرستاد چون خودش سرش شلوغ بود و نمی‌توانست از آن استفاده كند. چند روز بعد من در خاك اروپا بودم، به‌دلیل تغییر ساعت سرم گیج می‌رفت و از شدت هیجان داشتم بیهوش می‌شدم. الگوی درك اهداف غیرممكن، سپس مقدار زیادی كار و فعالیت و درنهایت یك معجزه بارها و بارها برای من اتفاق افتاده است به نحوی كه دیگر باعث تعجبم نمی‌شود. بارها دیده‌ام كه اهداف غیرممكن بیماران من را تحت‌تاثیر قرار داده است آن هم درست زمانی كه آنها فكر می‌كردند در فضایی باثبات و امن قرار گرفته‌اند. همین چند آزمایش كوچك آنها را به پاسخ‌هایی رسانده كه زندگی‌شان را متحول كرده است. شما از همین حالا اهداف غیرممكن خود را می‌شناسید اما ممكن است هنوز به وضوح آنها را تشخیص نداده باشید. بخشی از وجود شما كه هنوز رؤیا می‌بیند (نه بخشی كه فقط به زمان، نداشتن قدرت و غیرممكن‌ها فكر می‌كند) منتظر است تا شما كمی تامل كنید تا بتواند با خودآگاه شما صحبت كند. در برخی لحظات كه شما با منطق و دو دو تا چهارتای روزمره محاصره نشده‌اید قلب شما كلماتی را می‌گوید كه غیرممكن هستند اما شما یقین دارید كه همین‌ها سرنوشت شما را خواهند ساخت.

Rose حالا که آمده ای چترت را ببند...
در سرای ما جز مهربانی نمیبارد...
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس شده توسط هُدهُد صبا
۱۲ مرداد ۱۳۹۱, ۰۲:۰۱ صبح
ارسال: #9
نکاتـی طلایـی برای مـوفقیت...
نکاتـی طلایـی برای مـوفقیت...

[/url]
[url=http://www.persian-star.org/]

امروز برای موفق شدن در یک کار و تجارت، باید انعطاف‌پذیر باشید، برنامه‌ریزی خوب داشته باشید و مهارت‌های سازمانی را بدانید. خیلی افراد با این فکر کاری را شروع می‌کنند که با روشن کردن کامپیوترها یا باز کردن در شرکتشان، پول پارو خواهند کرد. اما واقعیت این است که پول درآوردن خیلی سخت‌تر از آن چیزی است که فکر می‌کنید. به همین دلیل باید برای برنامه‌ریزی وقت بگذارید تا موفق شوید. نکات زیر می‌تواند کمکتان کند:

1. سازماندهی داشته باشید

برای موفق شدن در کاری باید سازماندهی داشته باشید. سازماندهی به شما کمک می‌کند کارها را تکمیل کنید و طبق برنامه پیش روید. یک راه خوب برای این کار این است که یک لیست برنامه روزانه داشته باشید و جلوی هر کاری را که انجام می‌شود، یک تیک بزنید. این کار مطمئنتان می‌کند که چیزی را فراموش نکنید و همه کارها را یک به یک انجام دهید.


2. جزئیات را ثبت کنید

همه تجارت‌های موفق جزئیات را ثبت می‌کنند. با ثبت گزارشات دقیق و جزئی، می‌فهمید که کارتان در چه وضعیت مالی قرار دارد و با چه چالش‌های احتمالی روبه‌رو خواهد شد. فقط دانستن این، وقت لازم برای ایجاد استراتژی‌‌هایی برای غلبه بر موانعی که ممکن است از موفقیت و پیشرفت کارتان جلوگیری کند، فراهم می‌کند.


3. رقبایتان را تحلیل کنید

رقابت، سازنده بهترین نتایج است. برای موفق شدن نباید از مطالعه کردن و درس گرفتن از رقبایتان بترسید. ممکن است آنها کاری درست انجام می‌دهند که می‌توانید برای درآوردن پول بشتر در تجارتتان از آن استفاده کنید.


4. ریسک‌ها و پاداش‌ها را بشناسید

رمز موفق شدن این است که ریسک‌های حساب‌شده بکنید تا به رشد کارتان کمک کند. سوال خوبی که می‌توانید بپرسید این است که، "چه معایبی دارد؟" اگر بتوانید به این سوال پاسخ دهید، می‌فهمید که در بدترین حالت چه اتفاقی خواهد افتاد. این اطلاعات به شما کمک می‌کند بتوانید ریسک‌های حساب‌شده‌ای بکنید که می‌تواند پاداشی عالی برای تجارتتان داشته باشد.


5. خلاق باشید

همیشه به دنبال راه‌هایی برای ارتقای کارتان باشید تا آن را در بین رقبا متمایز و برجسته کنید. باید درک کنید که شما همه چیز را نمی‌دانید و باید از ایده‌ها و نگرش‌های جدید برای کارتان استقبال کنید.


6. متمرکز باشید

اینکه کار یا تجارتی را شروع کرده‌اید به این معنی نیست که فوراً به پول خواهید رسید. زمان می‌برد که مردم شما را بشناسند، به همین علت باید روی رسیدن به اهداف کوتاه‌مدتتان تمرکز کنید و بگذارید بقیه اتفاقات به موقع خود روی دهد.


7. آماده فداکاری باشید

شروع یک کار جدید سخت است اما وقتی درها را باز کردید، کارتان شروع شده است. در بسیاری از موارد، باید خیلی بیشتر از زمانی که برای بقیه کار می‌کردید زمان بگذارید. درعوض باید فداکاری کنید، مثلاً مجبور می‌شوید وقت کمتری را صرف خانواده و دوستانتان کنید تا موفق شوید.


8. خدماتی عالی ارائه دهید

تجارت‌های موفق زیادی هستند که فراموش می‌کنند ارائه خدمات عالی به مشتریان اهمیت زیادی دارد. اگر شما خدمات بهتری را به مشتریانتان ارائه کنید، آنها تمایل بیشتری برای مراجعه به شما خواهند داشت تا به رقبایتان.


9. استوار و ثابت‌قدم باشید

ثبات‌قدم رمز پول درآوردن در یک کار است. باید هر روز برای موفق شدن پشتکار داشته باشید. این عادت‌های مثبتی در طولانی‌مدت ایجاد می‌کند که کمکتان می‌کند به مرور زمان سود ببرید.

نتیجه‌گیری : شروع و اداره یک کار موفق می‌تواند سخت و درعین‌حال سودآور باشد. موفقیت نیاز به تمرکز، نظم و ثبات قدم دارد. اما موفقیت نه تنها یک شبه ایجاد نمی‌شود بلکه نیاز به تمرکز طولانی‌مدت دارد و باید در موقعیت‌های چالش‌انگیز و دشوار، پشتکار و استواری لازم را داشته باشید.

Rose حالا که آمده ای چترت را ببند...
در سرای ما جز مهربانی نمیبارد...
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس شده توسط مریم گلی ، zeinab ، هُدهُد صبا
۱۵ مرداد ۱۳۹۱, ۰۸:۰۱ صبح
ارسال: #10
RE: مخصوص کنکوری های گل تالار گفتمان...
با سلام خدمت کنکوریهای عزیز تالار.Rose
راستی دوستان کنکوری جواب اولیه کنکورتون چطور بود؟
مخصوصا شما انانتظار گرامی!!!!!!!!!!!!!

[تصویر:  89291638003782700535.jpg]
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس شده توسط Entezar
ارسال پاسخ 


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع:
1 مهمان

بازگشت به بالابازگشت به محتوا