ارسال پاسخ 
 
امتیاز موضوع:
  • 2 رأی - میانگین امیتازات: 5
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
باز این چه شورش است ....
۲۴ دي ۱۳۹۰, ۰۸:۵۲ عصر (آخرین ویرایش در این ارسال: ۲۴ دي ۱۳۹۰ ۰۸:۵۳ عصر، توسط سید زاهد.)
ارسال: #1
باز این چه شورش است ....
باز اين چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است
باز اين چه رستخيز عظيم است کز زمين

بي نفخ صور خاسته تا عرش اعظم است
اين صبح تيره باز دميد از کجا کزو
کار جهان و خلق جهان جمله درهم است
گويا طلوع ميکند از مغرب آفتاب
کاشوب در تمامي ذرات عالم است
گر خوانمش قيامت دنيا بعيد نيست
اين رستخيز عام که نامش محرم است
در بارگاه قدس که جاي ملال نيست
سرهاي قدسيان همه بر زانوي غم است
جن و ملک بر آدميان نوحه مي کنند
گويا عزاي اشرف اولاد آدم است
خورشيد آسمان و زمين، نور مشرقين
پرورده ي کنار رسول خدا، حسين
* * *
کشتي شکست خورده ي طوفان کربلا
در خاک و خون طپيده ميدان کربلا
گر چشم روزگار به رو زار مي گريست
خون مي گذشت از سر ايوان کربلا
نگرفت دست دهر گلابي به غير اشک
زآن گل که شد شکفته به بستان کربلا
از آب هم مضايقه کردند کوفيان
خوش داشتند حرمت مهمان کربلا
بودند ديو و دد همه سيراب و مي مکند
خاتم ز قحط آب سليمان کربلا
زان تشنگان هنوز به عيوق مي رسد
فرياد العطش ز بيابان کربلا
آه از دمي که لشگر اعدا نکرد شرم
کردند رو به خيمه ي سلطان کربلا
آن دم فلک بر آتش غيرت سپند شد
کز خوف خصم در حرم افغان بلند شد
* * *
کاش آن زمان سرادق گردون نگون شدي
وين خرگه بلند ستون

بيستون شدي
کاش آن زمان درآمدي از کوه تا به کوه
سيل سيه که روي زمين قيرگون شدي
کاش آن زمان ز آه جهان سوز اهل بيت
يک شعله ي برق خرمن گردون دون شدي
کاش آن زمان که اين حرکت کرد آسمان
سيماب وار گوي زمين بي سکون شدي
کاش آن زمان که پيکر او شد درون خاک
جان جهانيان همه از تن برون شدي
کاش آن زمان که کشتي آل نبي شکست
عالم تمام غرقه درياي خون شدي
آن انتقام گر نفتادي به روز حشر
با اين عمل معامله ي دهر چون شدي
آل نبي چو دست تظلم

برآورند
ارکان عرش را به تلاطم درآورند

* * *
برخوان غم چو عالميان را صلا زدند
اول صلا به سلسله ي انبيا زد
نوبت به اوليا چو رسيد آسمان طپيد
زان ضربتي که بر سر شير خدا زدند
آن در که جبرئيل امين بود خادمش
اهل ستم به پهلوي خيرالنسا زدند
بس آتشي ز اخگر الماس ريزه ها
افروختند و در حسن مجتبي زدند
وانگه سرادقي که ملک مجرمش نبود
کندند از مدينه و در کربلا زدند
وز تيشه ي ستيزه در آن دشت کوفيان
بس نخل ها ز گلشن آل عبا زدند
پس ضربتي کزان جگر مصطفي دريد
بر حلق تشنه ي خلف مرتضي زدند
اهل حرم دريده گريبان، گشوده مو
فرياد بر در ِ

حرم کبريا زدند
روح الامين نهاده به زانو سر حجاب
تاريک شد ز ديدن آن چشم آفتاب
* * *
چون خون ز حلق تشنه ي او بر زمين رسيد
جوش از زمين به ذروه عرش برين رسيد
نزديک شد که خانه ي ايمان شود خراب
از بس شکست ها که به ارکان دين رسيد
نخل بلند او چو خسان بر زمين زدند
طوفان به آسمان ز غبار زمين رسيد
باد آن غبار چون به مزار نبي رساند
گرد از مدينه بر فلک هفتمين رسيد
يکباره جامه در خم گردون به نيل زد
چون اين خبر به عيسي گردون نشين رسيد
پر شد فلک ز غلغله چون نوبت خروش
از انبيا به حضرت روح الامين رسيد
کرد اين خيال وهم غلط کار کان غبار
تا دامن جلال جهان آفرين رسيد
هست از ملال گرچه بري ذات ذوالجلال
او در دلست و هيچ دلي نيست بي ملال
* * *
ترسم جزاي قاتل او چون رقم زنند
يک باره بر جريده ي رحمت قلم زنند
ترسم کزين گناه شفيعان روز حشر
دارند شرم

کز گنه خلق دم زنند
دست عتاب حق به در آيد ز آستين
چون اهل بيت دست در اهل ستم زنند
آه از دمي که با کفن خون چکان ز خاک
آل علي چو شعله ي آتش علم زنند
فرياد از آن زمان که جوانان اهل بيت
گلگون کفن به عرصه ي محشر قدم زنند
جمعي که زد به هم صفشان شور کربلا
در حشر صف زنان صف محشر به هم زنند
از صاحب حرم چه توقع کنند باز
آن ناکسان که تيغ به صيد حرم زنند
پس بر سنان کنند سري را که جبرئيل
شويد غبار گيسويش از آب سلسبيل
* * *
روزي که شد به نيزه سر آن بزرگوار
خورشيد سر برهنه برآمد ز کوهسار
موجي به جنبش آمد و برخاست کوه
ابري به بارش آمد و بگريست زار زار
گفتي تمام زلزله شد خاک مطمئن
گفتي فتاد از حرکت چرخ بي‌قرار
عرش آن زمان به لرزه درآمد که چرخ پير
افتاد در گمان که قيامت شد آشکار
آن خيمه‌اي که گيسوي حورش طناب بود
شد سرنگون ز باد مخالف حباب وار
جمعي که پاس محملشان داشت جبرئيل
گشتند بي‌عماري محمل شتر سوار
با آن که سر زد آن عمل از امت نبي
روح‌الامين ز روح نبي گشت شرمسار
وانگه ز کوفه خيل الم رو به شام کرد
نوعي که عقل گفت قيامت قيام کرد
* * *
بر حربگاه چون ره آن کاروان فتاد
شور و نشور واهمه را در گمان فتاد
هم بانگ نوحه غلغله در شش جهت فکند
هم گريه بر ملائک هفت آسمان فتاد
هرجا که بود آهويي از دشت پا کشيد
هرجا که بود طايري از آشيان فتاد
شد وحشتي که شور قيامت به باد رفت
چون چشم اهل بيت بر آن کشتگان فتاد
هرچند بر تن شهدا چشم کار کرد
بر زخم هاي کاري تيغ و سنان فتاد
ناگاه چشم دختر زهرا در آن ميان
بر پيکر شريف امام زمان فتاد
بي اختيار نعره ي هذا حسين زود
سر زد چنانکه آتش ازو در جهان فتاد
پس با زبان پر گله آن بضعةالرسول
رو در مدينه کرد که يا ايهاالرسول
* * *
اين کشته ي فتاده به هامون حسين توست
وين صيد دست و پا زده در خون حسين توست
اين نخل تر کز آتش جانسوز تشنگي
دود از زمين رسانده به گردون حسين توست
اين ماهي فتاده به درياي خون که هست
زخم از ستاره بر تنش افزون حسين توست
اين غرقه محيط شهادت که روي دشت
از موج خون او شده گلگون حسين توست
اين خشک لب فتاده دور از لب فرات
کز خون او زمين شده جيحون حسين توست
اين شاه کم سپاه که با خيل اشگ و آه
خرگاه زين جهان زده بيرون حسين توست
اين قالب طپان که چنين مانده بر زمين
شاه شهيد ناشده مدفون حسين توست
چون روي در بقيع به زهرا خطاب کرد
وحش زمين و مرغ هوا را کباب کرد
* * *
کاي مونس شکسته دلان حال ما ببين
ما را غريب و بيکس و بي آشنا ببين
اولاد خويش را که شفيعان محشرند
در ورطه ي عقوبت اهل جفا ببين
در خلد بر حجاب دو کون آستين فشان
واندر جهان مصيبت ما بر ملا ببين
ني ورا چو ابر خروشان به کربلا
طغيان سيل فتنه و موج بلا ببين
تن هاي کشتگان همه در خاک و خون نگر
سرهاي سروران همه بر نيزه ها ببين
آن سر که بود بر سر دوش نبي مدام
يک نيزه اش ز دوش مخالف جدا ببين
آن تن که بود پرورشش در کنار تو
غلطان به خاک معرکه ي کربلا ببين
يا بضعةالرسول ز ابن زياد داد
کو خاک اهل بيت رسالت به باد داد
* * *
خاموش محتشم که دل سنگ آب شد
بنياد صبر و خانه ي طاقت خراب شد
خاموش محتشم که ازين حرف سوزناک
مرغ هوا و ماهي دريا کباب شد
خاموش محتشم که ازين شعر خونچکان
در ديده ي اشگ مستمعان خون ناب شد
خاموش محتشم که ازين نظم گريه خيز
روي زمين به اشگ جگرگون کباب شد
خاموش محتشم که فلک بس که خون گريست
دريا هزار مرتبه گلگون حباب شد
خاموش محتشم که بسوز تو آفتاب
از آه سرد ماتميان ماهتاب شد
خاموش محتشم که ز ذکر غم حسين
جبريل را ز روي پيامبر حجاب شد
تا چرخ سفله بود خطايي چنين نکرد
بر هيچ آفريده جفايي چنين نکرد
* * *
اي چرخ غافلي که چه بيداد کرده اي
وز کين چه ها درين ستم آباد کرده اي
بر طعنت اين بس است که با عترت رسول
بيداد کرده خصم و تو امداد کرده اي
اي زاده زياد نکرده است هيچ گه
نمرود اين عمل که تو شداد کرده اي
کام يزيد داده اي از کشتن حسين
بنگر که را به قتل که دلشاد کرده اي
بهر خسي که بار درخت شقاوتست
در باغ دين چه با گل و شمشاد کرده اي
با دشمنان دين نتوان کرد آن چه تو
با مصطفي و حيدر و اولاد کرده اي
حلقي که سوده لعل لب خود نبي بر آن
آزرده اش به خنجر بيداد کرده اي
ترسم تو را دمي که به محشر برآورند
از آتش تو دود به محشر درآورند
محتشم کاشانی رحمة الله علیه

اللهم صلی علی محمد و آل محمد
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس شده توسط hamed ، مریم گلی ، هُدهُد صبا
۲۷ آبان ۱۳۹۱, ۱۱:۱۲ صبح
ارسال: #2
RE: باز این چه شورش است ....
باز محرم شدو دلها شکست ، از غم زينب دل زهرا شکست

باز محرم شد و لب تشنه شد ، از عطش خاک کمرها شکست

آب در اين تشنگي از خود گذشت ، دجله به خون شد دل صحرا شکست


قاسم وليلا همه در خون شدند ، اين چه غمي بود که دنيا شکست


محرم ماه غم نيست ماه عشق است ، محرم مَحرم درد حسين است
«حلول ماه محرم ، ماه پژمرده شدن گلستان فاطمه بر همه ی عاشقان تسليت باد .»
« التماس دعا »

[تصویر:  89291638003782700535.jpg]
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس شده توسط گمنام ، هُدهُد صبا ، hamed ، فاطمه گل
۲۷ آبان ۱۳۹۱, ۰۱:۴۲ عصر
ارسال: #3
RE: باز این چه شورش است ....
خدایا شکرت که اجازه دادی ماه محرم باشم.خیلی چاکریم.

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم و العن اعداء هم اجمعین
مشاهده وب‌سایت کاربر یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس شده توسط هُدهُد صبا ، گمنام
۱۶ آبان ۱۳۹۲, ۱۰:۴۰ صبح
ارسال: #4
RE: باز این چه شورش است ....
الهی شکر محرم 92 را هم وارد شدیم

الهی که دست پر بیرون بیایم و قبول باشه سوگواریها

آيا به آيات قرآن نمى‏ انديشند يا [مگر] بر دل هايشان قفلهايى نهاده شده است؟
سوره محمد(ص)/ آیه 24
مشاهده وب‌سایت کاربر یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
۱۶ آبان ۱۳۹۲, ۱۲:۳۵ عصر
ارسال: #5
RE: باز این چه شورش است ....
باروضۀ حسین نفس تازه می کنم


وقتی هوای شهر نفس گیر می شود ...


===========================

صلی الله علیک یا أبا عبدالله
...

صلی الله علیک یا أبا عبدالله ...
صلی الله علیک یا أبا عبدالله ...

[تصویر:  89291638003782700535.jpg]
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس شده توسط هُدهُد صبا ، آشنای غریب ، hamed ، فاطمه گل
۱۰ آبان ۱۳۹۳, ۰۸:۳۷ صبح
ارسال: #6
Heart RE: باز این چه شورش است ....
نام زینب در شئون زندگی گل میکند


در دل عشاق ایجاد تحول میکند


مهدی زهرا که خود رمز توسل با خداست

در مقام ذکر با زینب توسل میکند ...

[تصویر:  muharram_wallpaper.jpg]
[font=tahoma][/font]

Roseدر انتشار آنچه خوبیست و اثری از عشق در آن هست آخرین نفر نباشیدArrow
من یک اخراجی هستم
مشاهده وب‌سایت کاربر یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس شده توسط هُدهُد صبا
۱۰ آبان ۱۳۹۳, ۰۹:۲۵ صبح (آخرین ویرایش در این ارسال: ۱۱ آبان ۱۳۹۳ ۰۸:۳۸ صبح، توسط hamed.)
ارسال: #7
RE: باز این چه شورش است ....
ذکر بابا آه و واویلا وسعت قبرت همه ی صحرا
نفسای آخر تو من و کشته علی
ناله های مادر تو من و کشته علی
داغ تو روی جگرم علی بی تو می میرم پسرم علی
ولدی علی 4

از من گریه از تو بی تابی خجلم از تو تشنه ی آبی
أشبه الناس پیمبر شده ام خونجگر
تو دلم زنده شده باز بیست و هشت صفر
خواهرت داره سینه میزنه ناله هاش دل و از جا می کنه
ولدی علی 4

چشم زخمات وا شده رو من می بینم صدها حفره رو یک تن
عطر تو در بین صحرا پراکنده شده
لشگر شام و می بینی غرق خنده شده
ای عزیز من حالم و ببین داغ تو زده من و رو زمین
ولدی علی 4

شاعر : رضا تاجیک

بازرسي جوش ، تست غير مخرب ، NDT، NDT تست
مشاهده وب‌سایت کاربر یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس شده توسط هُدهُد صبا
ارسال پاسخ 


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع:
1 مهمان

بازگشت به بالابازگشت به محتوا