عصرگاه با طعم مشاعره
۶ آبان ۱۳۹۰, ۰۹:۰۶ عصر
(آخرین ویرایش در این ارسال: ۱۴ آبان ۱۳۹۱ ۱۲:۴۴ عصر، توسط هُدهُد صبا.)
ارسال: #1
|
|||
|
|||
عصرگاه با طعم مشاعره
به نام خداوند جان و خرد سلامي چو بوي خوش آشنايي به همه شما اهالي شعر و ادب با مشاعره موافقيد؟ سه شنبه ها بعد از نماز مغرب چه طوره؟ خودتون شعر مي سراييد يا از هر بزرگوار ديگري لطفا نام را ذكر كنيد كه ياد رو هم گرامي بداريم. لطفا حداقل يه بيت باشه و ترجيحا در يه جمله مفهوم زيباي شعر رو هم بيان كنيد. آيا به آيات قرآن نمى انديشند يا [مگر] بر دل هايشان قفلهايى نهاده شده است؟ سوره محمد(ص)/ آیه 24
|
|||
|
صفحه 13 (پست بالا اولین پست این موضوع است.) |
۲۲ دي ۱۳۹۱, ۰۳:۰۰ عصر
ارسال: #121
|
|||
|
|||
RE: عصرگاه با طعم مشاعره
شرط هواداری ما شیدائی و شوریدگیست
گر یار ما خواهی شدن شوریده و شیدا بیا |
|||
|
۲۳ دي ۱۳۹۱, ۰۲:۱۶ عصر
ارسال: #122
|
|||
|
|||
RE: عصرگاه با طعم مشاعره
اگر به زلف دراز تو دست ما نرسد گناه بخت پريشان و دست كوته ماست
حافظ امام علی در ساعاتی بعد از ضربت فرمودند : خدایا این اولین صبحی است که علی بعد از نماز صبح به اجبار خوابیده است |
|||
|
۲۵ دي ۱۳۹۱, ۱۱:۵۸ عصر
ارسال: #123
|
|||
|
|||
RE: عصرگاه با طعم مشاعره
ترسم که اشک در غم ما پرده در شود
وین راز سر به مهر به عالم سمر شود خداوند می بیند می داند می تواند
|
|||
|
۲۶ دي ۱۳۹۱, ۰۹:۳۰ صبح
ارسال: #124
|
|||
|
|||
RE: عصرگاه با طعم مشاعره
دیشب سرم به بالش ناز وصال و باز
صبحست و سیل اشک به خون شسته بالشم در انتشار آنچه خوبیست و اثری از عشق در آن هست آخرین نفر نباشید من یک اخراجی هستم
|
|||
|
۲۷ دي ۱۳۹۱, ۰۴:۰۱ عصر
ارسال: #125
|
|||
|
|||
RE: عصرگاه با طعم مشاعره
بسم الله الرحمن الرحیم
من چشم از او چگونه توانم نگاه داشت کاول(که اول)نظر به دیدن او دیده ور شدم.
یاد شهدایمان بخیر!
من اگر بنشینم، تو اگر بنشینی، چه کسی برخیزد؟ |
|||
|
۲۷ دي ۱۳۹۱, ۱۰:۰۵ عصر
ارسال: #126
|
|||
|
|||
RE: عصرگاه با طعم مشاعره
ما چو دادیم دل و دیده بطوفان بلا
گو بیا سیل غم و خانه ز بنیاد ببر خداوند می بیند می داند می تواند
|
|||
|
۲۹ دي ۱۳۹۱, ۰۸:۱۵ صبح
ارسال: #127
|
|||
|
|||
RE: عصرگاه با طعم مشاعره
رفتی و رفتن تو داغی نهاد بر دل
از کاروان چه مانده جز آتشی به منزل |
|||
|
۳۰ دي ۱۳۹۱, ۰۱:۵۹ صبح
ارسال: #128
|
|||
|
|||
RE: عصرگاه با طعم مشاعره
ای جملهٔ بی کسان عالم را کس
یک جو کرمت تمام عالم را بس من بی کسم و تو بی کسان را یاری یا رب تو به فریاد من بی کس رس ببخشید ل پیدا نکردم . خداوند می بیند می داند می تواند
|
|||
|
۳۰ دي ۱۳۹۱, ۰۹:۲۳ صبح
ارسال: #129
|
|||
|
|||
RE: عصرگاه با طعم مشاعره
سایه ای بر دل ریشم فکن ای گنج روان
که من این خانه به سودای تو ویران کردم در انتشار آنچه خوبیست و اثری از عشق در آن هست آخرین نفر نباشید من یک اخراجی هستم
|
|||
|
۲ بهمن ۱۳۹۱, ۰۷:۱۰ صبح
ارسال: #130
|
|||
|
|||
RE: عصرگاه با طعم مشاعره
مرا عهدیست با جانان که تا جان در بدن دارم
هواداران کویش را چو جان خویشتن دارم |
|||
|
|
کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع:
6 مهمان
6 مهمان
بازگشت به بالابازگشت به محتوا