اربعین
۳ بهمن ۱۳۸۹, ۱۰:۲۵ عصر
ارسال: #1
|
|||
|
|||
اربعین
اینک قریب چهل روز از غروب غم فزای شهادت شقایقها میگذرد؛
و اینک از صدای نحص شلاق خزان بر پیكر آلالهها، اربعینی میگذرد و اسارت، سیلی، غربت، فریاد و بیدارگری سهم حاملان پیغام قاصدک های عترت و عظمت شد. اربعین حسینی بر شما عاشقان تسلیت باد باز آمد اربعینی دیگر و ما خفته ایم .:. وه چه غرق در گناهان دل به دنیا بسته ایم التماس دعا از خود به خدا هیچ نگوییم و نپرسیم .:. ما هم به خدا گر به خود آییم ، خداییم
|
|||
|
۴ بهمن ۱۳۸۹, ۰۴:۴۷ عصر
ارسال: #2
|
|||
|
|||
RE: اربعین
سلام علیکم؛
باز اربعین حسینی از راه رسید ناخود اگاه در غمی فرو می روم و آهسته در دلم برای مظلومیت شهدا و اسرای کربلا اشک می ریزم . عشقم به قراءت زیارت عاشورا بیش از پیش می شود با شروع سلام به امام حسین " السلام علیک یا ابا عبدالله " اشک از چشمانم سرازیر می شود . بار دیگر یاد غربت زینب کبری و امام سجاد علیه السلام می افتم ...... پس از مطالعه مطلب ارسالی ما را از نظر خویش بهره مند بفرمایید. |
|||
|
۱۴ دي ۱۳۹۱, ۰۲:۵۶ عصر
ارسال: #3
|
|||
|
|||
RE: اربعین
امام زمان (عج) در اربعین روضه می خواند
مقدس اردبيلي مي فرمايد: آمدم كربلا زيارت اربعين بود از بسكه ديدم زائر آمده و شلوغ است ، گفتم : داخل حرم نروم با اين طلبه ها مزاحم زوار از راه دور آمده نشويم . گفتم : همين گوشه صحن مي ايستم زيارت مي خوانم ، طلبه ها را دور خودم جمع كردم يك وقت گفتم : طلبه ها اين آقا طلبه اي كه در راه براي ما روضه مي خواند كجا است ، گفتند: آقا در بين اين جمعيت نمي دانيم كجا رفته است . در اين اثناء ديدم يك عربي مردم را مي شكافت و بطرف من آمد و صدا زد ملا احمد مقدس اردبيلي مي خواهي چه كني ؟ گفتم مي خواهم زيارت اربعين بخوانم ، فرمود: بلندتر بخوان من هم گوش كنم . زيارت را بلندتر خواندم يكي دو جا توجه ام را به نكاتي ادبي داد وقتي كه زيارت تمام شد به طلبه ها، گفتم : اين آقا طلبه پيدايش نشد؟ گفتند: آقا نمي دانيم كجا رفته است يك وقت اين عرب بمن فرمود مقدس اردبيلي چه مي خواهي ، گفتم : يكي از اين طلبه ها در راه براي ما گاهي روضه مي خواند، نمي دانم كجا رفته ، مي خواستم اينجا بيايد و براي ما روضه بخواند. آقاي عرب بمن فرمود مقدس اردبيلي مي خواهي من برايت روضه بخوانم ؟ گفتم : آري آيا به روضه خواندن واردي ؟ فرمود: آري كه در اين اثناء ديدم عرب رويش را به طرف ضريح اباعبداللّه الحسين (ع ) كرد و از همان طرز نگاه كردن ما را منقلب كرد يكوقت صدا زد يا اباعبداللّه نه من و نه اين مقدس اردبيلي و نه اين طلبه ها هيچ كدام يادمان نمي رود از آن ساعتي كه مي خواستي از خواهرت زينب (عليهاالسلام ) جدا شوي در اين هنگام ديدم كسي نيست فهميدم اين عرب مهدي زهرا(عليهاالسلام ) بوده واقعا ساعت عجيبي بود. ( ترجمه كامل الزيارات ص 416.) |
|||
|
کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع:
1 مهمان
1 مهمان
بازگشت به بالابازگشت به محتوا