ارسال پاسخ 
 
امتیاز موضوع:
  • 2 رأی - میانگین امیتازات: 4.5
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
قضاوتهاي حضرت علي عليه السلام
۴ فروردين ۱۳۹۰, ۰۸:۰۱ صبح (آخرین ویرایش در این ارسال: ۴ فروردين ۱۳۹۰ ۰۸:۰۸ صبح، توسط shahed.)
ارسال: #1
قضاوتهاي حضرت علي عليه السلام
سلام
اين حكم خداست نه آنچه شما حكم كرديد!
رسول خدا (
صلوة الله و سلامه عليه) از مردي اعرابي شتري به چهارصد درهم خريداري كرد. چون اعرابي پول را تحويل گرفت بانگ برآورد درهم ها و شتر مال من است و پيامبرحقي بر من ندارد.
اتفاقا ابوبكر از راه مي گذشت. پيامبر(ص) به ابوبكر فرمود بين من اعربي قضاوت كن ابوبك گفت اعرابي از شما گواه مي خواهد. عمر نيز از راه گذشت و سخنان ابوبكر را تكرار كرد.
در اين موقع علي (ع) از دور نمايان شد ، پيامبر(
ص) به اعرابي فرمودند: قبول داري اين جوان بين ما قضاوت كند؟ گفت بله چون علي (ع) آمد اعرابي ادعاي خود را اظهار كرد اميرالمومنين به اعرابي گفت شتر را به پيامبر تسليم كن اعرابي اعتنا نكرد تا اين كه حضرت سخن خود را سه مرتبه تكرار فرمودند ولي نتيجه اي نداشت در اين هنگام حضرت علي (ع) اعرابي را با يك ضربت شمشير دور كرد.
و آنگاه خدمت پيامبر (
ص) عرضه داشت يا رسول الله ما شما را در وحي تصديق مي كنيم چگونه ممكن است در چهارصد درهم تكذيب نماييم؟!
و در خبري آمده است پيامبر(
ص) به ابوبكر و عمر رو كرد و به آنها فرمود: اين حكم خداست نه آنچه شما حكم كرديد!
نقل از كتاب قضاوتهاي حضرت علي(ع) تاليف آية الله شيخ محمد تقي شوشتري

اللهم نور قلوبنا بالقرآن
حضرت استاد سلام علیک.
http://hedayatnoor.org/persian/aboutus
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس شده توسط هُدهُد صبا ، Montazer Almahdi ، yagobian ، کبوتر حرم ، بنده منتظر ، گمنام
۱۱ فروردين ۱۳۹۰, ۰۹:۰۸ صبح (آخرین ویرایش در این ارسال: ۱۶ فروردين ۱۳۹۰ ۰۹:۵۶ عصر، توسط shahed.)
ارسال: #2
اتهام به قتل
سلام
مردي را در خرابه اي ديدند كه كاردي خون آلود در دست داشت و همان نزديكي كشته اي بود كه در خون خود مي غلطيد. مرد را دستگير كردند و نزد حضرت علي (ع) بردند. علي (ع) فرمود : چه مي گويي؟ متهم گفت:من آن مرد را كشته ام علي (ع) طبق اقرارش دستور داد از او قصاص بگيرند. ناگهان مردي شتاب زده نزد حضرت علي (ع) آمد و گفت من آن مقتول را كشته ام. اميرالمومنين (ع) به مرد اول فرمود: چطور بر عليه خود اقرار كردي؟ متهم گفت: زيرا توانايي انكار نداشتم ، چون افرادي مرا در خرابه با كارد خون آلود بر بالين كشته ديده بودند ، بيم آن داشتم اگر اقرار نكنم مرا بزنند حقيقت مطلب اين است كه من در نزديكي آن خرابه گوسفندي ذبح كردم و با كارد خوني براي قضاي حاجتي داخل در خرابه شدم ، كشته اي را ديدم پس رفتم و به او نگاه مي كردم كه اين گروه وارد خرابه شدند و مرا دستگير نمودند. علي (ع) به بعض حاضرين فرمود اين دو نفر را نزد فرزندم حسن ببريد و از او حكم مسئله را بخواهيد. حضرت امام حسن (ع) در پاسخ آنان فرمود: به اميرالمومنين (ع) بگوئيد گر چه اين مرد مسلماني را كشته ، ولي جان ديگري را احياء نموده است و خداوند مي فرمايد: ((وَمَنْ أَحْيَاهَا فَكَأَنَّمَا أَحْيَا النَّاسَ جَمِيعًا هر كس جاني را احياء كند مثل اين است كه همه مردم را احياء كرده است)). هر دو آزاد مي شوند و خون بهاي مقتول از بيت المال پرداخت مي گردد.
نقل از كتاب قضاوتهاي حضرت علي(ع) تاليف آية الله شيخ محمد تقي شوشتري

اللهم نور قلوبنا بالقرآن
حضرت استاد سلام علیک.
http://hedayatnoor.org/persian/aboutus
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس شده توسط هُدهُد صبا ، zeinab ، منتظر ، yagobian ، مشکات ، کبوتر حرم ، seyedebrahim ، بنده منتظر ، گمنام
۱۶ فروردين ۱۳۹۰, ۰۹:۵۵ عصر
ارسال: #3
RE: قضاوتهاي حضرت علي عليه السلام
حضرت اميرالمومنين (ع)فرمود: نوزاد سالي چهار انگشت با انگشتان خودش رشد ميكند.
علي (ع) فرمود: نوزاد شش ماهه و هفت ماهه و نه ماهه زنده مي ماند ولي هشت ماهه نمي ماند.
هر حيوان كه گوشهايش پنهان باشد تخم گذار است و هر حيواني كه گوشهايش پيدا ياشد بچه زا است.
نقل از كتاب قضاوتهاي حضرت علي(ع) تاليف آية الله شيخ محمد تقي شوشتري

اللهم نور قلوبنا بالقرآن
حضرت استاد سلام علیک.
http://hedayatnoor.org/persian/aboutus
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس شده توسط مشکات ، hamed ، کبوتر حرم ، هُدهُد صبا ، seyedebrahim ، بنده منتظر ، گمنام
۵ ارديبهشت ۱۳۹۱, ۰۳:۲۱ عصر (آخرین ویرایش در این ارسال: ۵ ارديبهشت ۱۳۹۱ ۰۳:۳۱ عصر، توسط seyedebrahim.)
ارسال: #4
RE: قضاوتهاي حضرت علي عليه السلام
دو غلام که یکی از بیت المال و دیگری غلام مردی بود از اموال بیت المال دزدی کردند!
امیرالمومنین(علیه السلام):بر غلام بیت المال حدی نیست زیرا بعضی از مال خدا بعض دیگرش را خورده و آن دیگر را پیش خوانده و دستش را قطع کرد!
سپس فرمود:گوشت و روغن به او بخورانید تا زخمش خوب شود.
دو نفر نزد حضرت علی(علیه السلام)آمدند گاو یکی شکم شتر دیگری را پاره کرد بود عمر گفت رسول خدا(صلی الله علیه و آله)جنایات بهایم را موجب ضمان ندانسته است.
حضرت علی(علیه السلام)به عمر فرمود:بلکه رسول خدا فرمود"لا ضرر و لا ضرارا"یعنی در دین اسلام حکم ضرری نیست.
و در این مورد اگر صاحب گاو گاوش را در راه بسته ضامن شتر است و گرنه ضامن نیست چون رسیدگی کردند دیدند گاو مردی روستایی است و گاوش را در راه شتر بسته است.
پس عمر طبق فرموده آن حضرت حکم داد و بهای شتر را از صاحب گاو گرفت و به صاحب شتر داد.
حضرت علی(علیه السلام)فرمود:تمام زهد در دو جمله از قرآن مجید قرار گرفته.
"لکیلا تاسوا علی ما فتاکم و لا تفرحوا بما اتاکم"
"تا بر آن چه از شما فوت شده غمگین نشوید و به آن چه به شما داده شده دلشاد نگردید"و کسی که بر گذشته تاسف نخورده و بر آینده شادمان نگدد هر دو طرف زهد را دارا شده است.

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم و العن اعداء هم اجمعین
مشاهده وب‌سایت کاربر یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس شده توسط هُدهُد صبا ، hamed ، بنده منتظر ، گمنام
۱۵ شهريور ۱۳۹۱, ۰۶:۱۷ عصر
ارسال: #5
RE: قضاوتهاي حضرت علي عليه السلام
شكار حرم
عثمان به همراه عده اى عازم مكه شد. در بين راه در منطقه اى شكارچيان كبكى را شكار كرده و آن را به ياران خليفه دادند.
آنان نيز آن را با آب و نمك پخته و به عثمان پيشكش كردند.
على عليه السلام كه از جريان آگاه شده بود، فرمود: از آن غذا نخوريد. عثمان گفت : اى على عليه السلام تو چرا با ما سر ناسازگارى دارى ؟ حضرت على عليه السلام فرمود: ما گروهى هستيم كه در جامه احرام هستيم . بايد آن گوشت را كسانى بخورند كه در جامه احرام نيستند.
مثل اين واقعه براى پيامبر نيز اتفاق افتاده و ايشان از آن گوشت نخورده اند و بسيارى از ياران پيامبر شاهد آن ماجرا هستند. عثمان با ناراحتى دست از غذا كشيد و به جاى خود برگشت و آن خوراك را به همان شكارچيان پس ‍ داد.[sup](259)[/sup]

آيا به آيات قرآن نمى‏ انديشند يا [مگر] بر دل هايشان قفلهايى نهاده شده است؟
سوره محمد(ص)/ آیه 24
مشاهده وب‌سایت کاربر یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس شده توسط مریم گلی ، گمنام ، آشنای غریب
۲۴ دي ۱۳۹۱, ۰۷:۰۴ عصر
ارسال: #6
RE: قضاوتهاي حضرت علي عليه السلام
علی(ع) و زهد

علی علیه السلام بعد از خاتمه جنگ جمل وارد شهر بصره شد. در خلال ایامی كه در بصره بود، روزی به عیادت یكی از یارانش ، به نام علاء بن زیاد حارثی رفت . این مرد، خانه مجلل و وسیعی داشت . علی همین كه آن خانه را با آن عظمت و وسعت دید، به او گفت :این خانه به این وسعت ، به چه كار تو در دنیا می خورد، در صورتی كه به خانه وسیعی در آخرت محتاج تری ؟! ولی اگر بخواهی می توانی كه همین خانه وسیع دنیا را وسیله ای برای رسیدن به خانه وسیع آخرت قرار دهی به اینكه در این خانه از مهمان ، پذیرایی كنی ، صله رحم نمایی ، حقوق مسلمانان را در این خانه ظاهر و آشكارا كنی ، این خانه را وسیله زنده ساختن و آشكار نمودن حقوق قرار دهی و از انحصار مطامع شخصی و استفاده فردی خارج نمایی . علاء: یا امیرالمؤمنین ! من از برادرم عاصم پیش تو شكایت دارم چه شكایتی داری ؟.
تارك دنیا شده ، جامه كهنه پوشیده ، گوشه گیر و منزوی شده همه چیز و همه كس را رها كرده . او را حاضر كنید!.
عاصم را احضار كردند و آوردند. علی علیه السلام به او رو كرد و فرمود:ای دشمن جان خود! شیطان عقل تو را ربوده است ، چرا به زن و فرزند خویش ‍ رحم نكردی ؟ آیا تو خیال می كنی كه خدایی كه نعمتهای پاكیزه دنیا را برای تو حلال و روا ساخته ناراضی می شود از اینكه تو از آنها بهره ببری ؟ تو در نزد خدا كوچكتر از این هستی . عاصم : یا امیرالمؤمنین ! تو خودت هم كه مثل من هستی ، تو هم كه به خود سختی می دهی و در زندگی بر خود سخت می گیری ، تو هم كه جامه نرم نمی پوشی و غذای لذیذ نمی خوری ، بنابراین من همان كار را می كنم كه تو می كنی و از همان راه می روم كه تو می روی . اشتباه می كنی ، من با تو فرق دارم ، من سمتی دارم كه تو نداری ، من در لباس ‍ پیشوایی و حكومتم ، وظیفه حاكم و پیشوا وظیفه دیگری است خداوند بر پیشوایان عادل فرض كرده كه ضعیفترین طبقات ملت خود را مقیاس زندگی شخصی خود قرار دهند. و آن طوری زندگی كنند كه تهیدست ترین مردم زندگی می كنند تا سختی فقر و تهیدستی به آن طبقه اثر نكند، بنابراین ، من وظیفه ای دارم و تو وظیفه ای.

داستان راستان / استاد مطهري

[تصویر:  80683182710471481126.gif]
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس شده توسط آشنای غریب ، هُدهُد صبا ، mah19
۱۰ مرداد ۱۳۹۲, ۱۱:۲۲ صبح
ارسال: #7
RE: قضاوتهاي حضرت علي عليه السلام
مردی به کسی وصیت کرد و هزار دینار به او داد که پس از مرگش از آن پول هر چه دوست داری برایش تصدق کرده بقیه را برای خودش بردارد و آن مرد فوت کرد ؛ لذا آن کسی که باید به وصیت عمل کند 100 دینار از آن پول را صدقه داد و 900 دینار را برای خود برداشت . ورثه اعترض نمودند و حاضر شدند که 500 دینار را صدقه دهد و بقیه را برای خود بردارد و مرد نپذیرفت ؛ کار بالا کشید و به نزد مولا علی (ع) رفتند و مولا رو به مرد کرد و گفت بهتراست که به نظر وراث گوش دهی ، مرد باز هم نپذیرفت و گفت من به وصیت عمل کردم لذا مولا علی (ع) فرمود : تو باید 100 دینار برای خود برداری و 900 دینار صدقه دهی چرا که وصیت متوفی این است که هر چه برای خود دوست داری صدقه دهی .

آيا به آيات قرآن نمى‏ انديشند يا [مگر] بر دل هايشان قفلهايى نهاده شده است؟
سوره محمد(ص)/ آیه 24
مشاهده وب‌سایت کاربر یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس شده توسط mah19 ، Mohammad23 ، hamed
۲۰ آبان ۱۳۹۲, ۱۱:۵۱ صبح
ارسال: #8
RE: قضاوتهاي حضرت علي عليه السلام
بسم الله الرحمن الرحیم

قصه ای از امیرالمومنین علیه السلام قصه ای زیبا و تاثیرگذار.

سه برادر نزد امام علی علیه السلام آمدند و گفتند میخواهیم این مرد را که پدرمان را کشته قصاص کنی. امام علی (ع) به آن مرد فرمودند: چرا او را کشتی؟ آن مرد عرض کرد: من چوپان شتر و بز و ... هستم. یکی از شترهایم شروع به خوردن درختی از زمین پدر اینها کرد، پدرشان شتر را با سنگ زد و شتر مرد، و من همان سنگ را برداشتم و با آن به پدرشان ضربه زدم و او مرد. امام علی علیه السلام فرمودند: بر تو حد را اجرا میکنم. آن مرد گفت: سه روز به من مهلت دهید. پدرم مرده و برای من و برادر کوچکم گنجی بجا گذاشته پس اگر مرا بکشید آن گنج تباه میشه، و به این ترتیب برادرم هم بعد از من تباه میشود. امیرالمومنین (ع) فرمودند: چه کسی ضمانت تو را میکند؟ مرد به مردم نگاه کرد و گفت این مرد. امیرالمومنین (ع) فرمودند: ای اباذر آیا این مرد را ضمانت میکنی؟ ابوذر عرض کرد: بله. امیرالمومنین فرمود: تو او را نمیشناسی و اگر فرار کند حد را بر تو اجرا میکنم! ابوذر عرض کرد: من ضمانتش میکنم یا امیرالمومنین. آن مرد رفت . و سپری شد روز اول و دوم و سوم ... و همه مردم نگران اباذر بودند که بر او حد اجرا نشود... اندکی قبل از اذان مغرب آن مرد آمد. و در حالیکه خیلی خسته بود، بین دستان امیرالمومنین قرار گرفت و عرض کرد: گنج را به برادرم دادم و اکنون زیر دستانت هستم تا بر من حد را جاری کنی. امام علی (ع) فرمودند:

چه چیزی باعث شد برگردی درحالیکه میتوانستی فرار کنی؟

آن مرد گفت: ترسیدم که بگویند "وفای به عهد" از بین مردم رفت...

امیرالمونین از اباذر سوال کرد: چرا او را ضمانت کردی؟

ابوذر گفت: ترسیدم که بگویند "خیر رسانی و خوبی" از بین مردم رفت...

اولاد مقتول متأثر شدند و گفتند: ما از او گذشتیم... امیرالمومنین علیه السلام فرمود: چرا؟

گفتند: میترسیم که بگویند "بخشش و گذشت" از بین مردم رفت...

و اما من این پیام را برای شما فرستادم تا نگویند "دعوت به خیر" از میان مردم رفت...

التــــــماس دعـــــا

آيا به آيات قرآن نمى‏ انديشند يا [مگر] بر دل هايشان قفلهايى نهاده شده است؟
سوره محمد(ص)/ آیه 24
مشاهده وب‌سایت کاربر یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس شده توسط hamed ، seyedebrahim ، مریم گلی
ارسال پاسخ 


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع:
1 مهمان

بازگشت به بالابازگشت به محتوا