ارسال پاسخ 
 
امتیاز موضوع:
  • 3 رأی - میانگین امیتازات: 3.67
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
۲۱ بهمن ۱۳۸۹, ۰۳:۰۴ عصر (آخرین ویرایش در این ارسال: ۱۸ بهمن ۱۳۹۳ ۱۱:۳۱ صبح، توسط هُدهُد صبا.)
ارسال: #1
بهمن ماه
سلام
سالروز پیروزی انقلاب اسلامیمون رو تبریک میگیم انشاء الله فردا باز یه حماسه دیگه درست کنیم و چشم همه ی دشمنان اسلام و ایران رو کور کنیم_اگه چشمی باقی مونده باشه_ یادش به خیر پارسال این موقع دیگه فقنه گرا آخرین دست و پای خودشون رو زدن بعد هم حضرت آقا پیام خودشون رو دادن و به همه تبریک گفتن بیاید یه بار دیگه این پیام رو بخونیم که به صحیفه بصیرت هم معروف شد، میتونه انگیزه ای باشه برای حضور بهتر و با بصیرت تره فردا.

بسم الله الرحمن الرحيم
ملت عظيم الشأن و شگفتی آفرين ايران
خسته مباد گامهای استوارتان، سربلند باد پرچم همت و آزادگی تان، درود خدا بر عزم راسخ و بصيرت بی همتايتان كه هميشه در لحظه‌ی نياز،‌ صحنه رويارويی با بد دلان و بدخواهان را عرصه‌ی پيروزی حق ميسازد و نمايشگاهی از عزت و عظمت می آرايد.
و سپاسی از ژرفای دل و جان،‌ آفريننده‌ی هستی را كه دست قدرت خود را در عزم و ايمان و بصيرت شما نمايان ساخت و در سی و يكمين سالروز تولد جمهوری اسلامی، نيرومندی و سرزندگی اين نظام را كه بر ايمان و اعتماد به نفس ملتی كهن تكيه زده است، بيش از هميشه به رُخ دشمنان كشيد.
آيا سی و يك سال آزمون و خطای چند دولت متكبّر و زورگو كافی نيست كه آنان را از خواب غفلت بيدار كند و بيهودگی تلاش برای سيطره بر ايران اسلامی را به آنان تفهيم نمايد؟
آيا حضور دهها ميليون انسان بصير و پُر انگيزه در جشن سی و يك سالگی انقلاب كافی نيست كه معاندان و فريب خوردگان داخلی را كه گاه رياكارانه دَم از «مردم» ميزنند، به خود آورد و راه و خواست مردم را كه همان صراط مستقيم اسلام ناب محمدی صلّی الله عليه و آله و راه امام بزرگوار است، به آنان نشان دهد؟
دوستان و دشمنان ملت ايران بدانند كه اين ملت، راه خود را شناخته و تصميم خود را گرفته است و برای رسيدن به قلّه‌ی پيشرفت و سعادت با تكيه به خدا و اعتماد به قدرتی كه خداوند به او بخشيده است هر مانعی را از سر راه برخواهد داشت.كمك و توفيق الهی يار اين ملت و دعای حضرت بقيه الله ارواحنا فداه پشتيبان آنان باد.
سيّد علی خامنه‌ای
22/بهمن/1388

یک امروز است ما را نقد ایام
بر آن هم اعتمادی نیست تا شام
مشاهده وب‌سایت کاربر یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس شده توسط کبوتر حرم ، مشکات ، هُدهُد صبا
۲۱ بهمن ۱۳۸۹, ۰۵:۳۲ عصر
ارسال: #2
RE: 22 بهمن
بسم الله الرحمن الرحیم

سلام ر شما متقابلا تبریک

بسم الله الرحمن الرحیم
حسبنا الله و نعم الوکیل ... آل عمران 173...پشت و پناه ما خداست و چه پشت و پناه خوبی.
مشاهده وب‌سایت کاربر یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس شده توسط منتظر ، هُدهُد صبا
۲۱ بهمن ۱۳۸۹, ۰۹:۲۱ عصر
ارسال: #3
RE: 22 بهمن
منم تبريك ميگم اما ..
كاش جوونهاي الانم همون حس و حال جوونهاي انقلاب رو داشتن و اينقده دور نبودن ...

آيا به آيات قرآن نمى‏ انديشند يا [مگر] بر دل هايشان قفلهايى نهاده شده است؟
سوره محمد(ص)/ آیه 24
مشاهده وب‌سایت کاربر یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس شده توسط منتظر
۲۲ بهمن ۱۳۸۹, ۱۰:۳۴ صبح
ارسال: #4
RE: 22 بهمن
سلام علیکم ؛

بهر حال در هر دوره ای جوانان یک شور انقلابی دارند .
الانم جوانان فهیم و پر شور انقلابی کم نیستند .
ندیدید در قضیه بعد انتخابات جوانان ما چه کردند
گل کاشتند
ایران را بار دیگر سر افراز کردند
اگر چه یک موقع هایی هم جوونی می کنند.

پس از مطالعه مطلب ارسالی ما را از نظر خویش بهره مند بفرمایید.
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس شده توسط هُدهُد صبا ، منتظر
۲۴ بهمن ۱۳۸۹, ۰۵:۳۵ عصر
ارسال: #5
RE: 22 بهمن
یادش به خیر.
راستی فردا هم از اون بوهای بعد از انتخابات میاد حواستون رو جمع کنید.

یک امروز است ما را نقد ایام
بر آن هم اعتمادی نیست تا شام
مشاهده وب‌سایت کاربر یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس شده توسط هُدهُد صبا
۲۶ بهمن ۱۳۸۹, ۰۷:۰۶ عصر (آخرین ویرایش در این ارسال: ۲۶ بهمن ۱۳۸۹ ۰۷:۳۰ عصر، توسط منتظر.)
ارسال: #6
RE: 22 بهمن
بسم رب الشهدا و الصدیقین

و لا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل لله امواتا بل احیا عند ربهم یرزقون


سران فتنه گمان کرده اند با ریختن خون ما میتوانند نهال انقلاب اسلامی ما را قطع کنند غافل از آنند که خون ما نهال انقلاب ما را پر بار تر میکند.
دیروز بار دیگر با لشکر کشی خیابانی و با سوت و کف دوباره به خواسته نا مشروع خود پا فشاری کردند و بار دیگر دست خود را به خون جوانان ما آلوده کردند و با سر دادن شعار های ضد دین و انقلاب مهر تایید دیگری بر عناد خود با نظام جمهوری اسلامی و اسلام زدند.
تشییع پیکر دانشجوی بسیجی، شهید صانع ژاله فردا ساعت 30/9 صبح سر در دانشگاه هنر تهران، انشاءالله 9 دی دیگری را خلق می کنیم.

علم دار ولایت بسیجیان فدایت

یک امروز است ما را نقد ایام
بر آن هم اعتمادی نیست تا شام
مشاهده وب‌سایت کاربر یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس شده توسط هُدهُد صبا
۲۶ بهمن ۱۳۸۹, ۱۱:۱۱ عصر
ارسال: #7
RE: 22 بهمن
خدا انشالله هدايتشون كنه تا زودتر بتونن حق و از باطل تشخيص بدن.

آيا به آيات قرآن نمى‏ انديشند يا [مگر] بر دل هايشان قفلهايى نهاده شده است؟
سوره محمد(ص)/ آیه 24
مشاهده وب‌سایت کاربر یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
۱۳ بهمن ۱۳۹۰, ۱۲:۳۱ صبح
ارسال: #8
RE: بهمن
"رهبر انقلاب" از شامگاه ۱۲ بهمن ۵۷
تا چند ساعت کسى خبر نداشت که امام کجا هستند! علّت هم این بود که هلى‌کوپتر، امام را در جایى که خلوت باشد برده بود.


رهبر معظم انقلاب در سال 76، در گفت و شنودی صمیمانه با جمعی از نوجوانان و جوانان، به ذکر خاطره‌ای از روز ورود امام خمینی(ره) به میهن در دوازدهم بهمن 57 پرداختند که متن آن در پایگاه اطلاع‌رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیت‌الله العظمی خامنه‌ای به مناسبت سالروز این واقعه بزرگ منتشر کرده است.
متن خاطره رهبر معظم انقلاب از شامگاه 12 بهمن 57 به شرح ذیل است:
یکى از خاطرات خیلى جالب من، آن شب اوّلى است که امام وارد تهران شدند؛ یعنى روز دوازدهم بهمن - شب سیزدهم - شاید اطّلاع داشته باشید و لابد شنیده‌اید که امام، وقتى آمدند، به بهشت زهرا رفتند و سخنرانى کردند، بعد با هلى‌کوپتر بلند شدند و رفتند.
تا چند ساعت کسى خبر نداشت که امام کجا هستند! علّت هم این بود که هلى‌کوپتر، امام را در جایى که خلوت باشد برده بود؛ چون اگر مى‌خواست جایى بنشیند که جمعیت باشد، مردم مى‌ریختند و اصلاً اجازه نمى‌دادند که امام، یک جا بروند و استراحت کنند. مى‌خواستند دور امام را بگیرند.
هلى‌کوپتر در نقطه‌اى در غرب تهران رفت و نشست، بعد اتومبیلى امام را سوار کرد. همین آقاى «ناطق نورى» اتومبیلى داشتند، امام را سوار مى‌کنند - مرحوم حاج‌احمدآقا هم بود - امام مى‌گویند: مرا به خیابان ولى‌عصر ببرید؛ آن‌جا منزل یکى از خویشاوندان است. درست هم بلد نبودند؛ مى‌روند و سراغ به سراغ، آدرس مى‌گیرند، بالاخره پیدا مى‌کنند - منزل یکى از خویشاوندان امام - بى‌خبر، امام وارد منزل آنها مى‌شوند!
امام هنوز نماز هم نخوانده بودند - عصر بود - از صبح که ایشان آمدند - ساعت حدود نه و خرده‌اى - و به بهشت زهرا رفتند تا عصر، نه ناهار خورده بودند، نه نماز خوانده بودند، نه اندکى استراحت کرده بودند! آن‌جا مى‌روند که نمازى بخوانند و استراحتى بکنند. دیگر تماس با کسى نمى‌گیرند؛ یعنى آن‌جا که مى‌روند، با کسى تماس نمى‌گیرند. حالا کسانى که در این ستادهاى عملیاتى نشسته بودند - ماها بودیم که نشسته بودیم - چقدر نگران مى‌شوند! این دیگر بماند. چند ساعت، هیچ کس از امام خبر نداشت؛ تا بعد بالاخره خبر دادند که بله، امام در منزل فلانى هستند و خودشان مى‌آیند، کسى دنبالشان نرود!
من در مدرسه رفاه بودم که مرکز عملیاتِ مربوط به استقبال از امام بود - همین دبستان دخترانه رفاه که در خیابان ایران است که شاید شما آشنا باشید و بدانید - آن‌جا در یک قسمت، کارهایى را که من عهده‌دار بودم، انجام مى‌گرفت؛ دو، سه تا اتاق بود. ما یک روزنامه روزانه منتشر مى‌کردیم. در همان روزهاى انتظار امام، سه، چهار شماره روزنامه منتشر کردیم. عدّه‌اى آن‌جا بودیم که کارهاى مربوط به خودمان را انجام مى‌دادیم.
آخر شب - حدود ساعت نه‌ونیم، یا ده بود - همه خسته و کوفته، روز سختى را گذرانده بودند و متفّرق شدند. من در اتاقى که کار مى‌کردم، نشسته بودم و مشغول کارى بودم؛ ناگهان دیدم مثل اینکه صدایى از داخل حیاط مى‌آید - جلوِ ساختمان مدرسه رفاه، یک حیاط کوچک دارد که محلِّ رفت و آمد نیست؛ البته آن هم به کوچه در دارد، لیکن محلِّ رفت و آمد نیست - دیدم از آن حیاط، صداى گفت‌وگویى مى‌آید؛ مثل این‌که کسى آمد، کسى رفت. پا شدم ببینم چه خبر است. یک وقت دیدم امام از کوچه، تک و تنها به طرف ساختمان مى‌آیند! براى من خیلى جالب و هیجان‌انگیز بود که بعد از سا‌ل‌ها ایشان را مى‌بینم - پانزده سال بود، از وقتى که ایشان را تبعید کرده بودند، ما دیگر ایشان را ندیده بودیم - فوراً در ساختمان، ولوله افتاد؛ از اتاق‌هاى متعدّد - شاید حدود بیست، سى نفر آدم، آن‌جا بودند - همه جمع شدند. ایشان وارد ساختمان شدند. افراد دور ایشان ریختند و دست ایشان را بوسیدند. بعضی‌ها گفتند که امام را اذیّت نکنید، ایشان خسته‌اند.
براى ایشان در طبقه بالا اتاقى معیّن شده بود - که به نظرم تا همین سال‌ها هم مدرسه رفاه، هنوز آن اتاق را نگه داشته‌اند و ایام دوازده بهمن، گرامى مى‌دارند - به نحوى طرف پله‌ها رفتند تا به اتاق بالا بروند. نزدیک پاگرد پله که رسیدند، برگشتند طرف ما که پاى پله‌ها ایستاده بودیم و مشتاقانه به ایشان نگاه مى‌کردیم. روى پله‌ها نشستند؛ معلوم شد که خود ایشان هم دلشان نمى‌آید که این بیست، سى نفر آدم را رها کنند و بروند استراحت کنند! روى پله‌ها به قدر شاید پنج دقیقه نشستند و صحبت کردند. حالا دقیقاً یادم نیست چه گفتند. به‌هرحال، «خسته نباشید» گفتند و امید به آینده دادند؛ بعد هم به اتاق خودشان رفتند و استراحت کردند.
البته فرداى آن روز که روز سیزدهم باشد، امام از مدرسه رفاه به مدرسه علوىِ شماره دو منتقل شدند که برِ خیابان ایران است - نه مدرسه علوى شماره یک که همسایه رفاه است - و دیگر رفت و آمدها و کارها، همه آن‌جا بود. این خاطره به یادم مانده است

بسم الله الرحمن الرحیم
حسبنا الله و نعم الوکیل ... آل عمران 173...پشت و پناه ما خداست و چه پشت و پناه خوبی.
مشاهده وب‌سایت کاربر یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس شده توسط هُدهُد صبا
۱۴ بهمن ۱۳۹۰, ۱۰:۵۰ صبح
ارسال: #9
RE: بهمن
« چرا هواپیمای امام ربوده نشد »
برژنسکی در کتاب اسرار سقوط آورده است: در ۲ بهمن ۱۳۵۷ هارولد براون گزارش داد که هایزر، گفته است بختیار برای رویاروئی با آیت‌الله خمینی به هنگام تلاش او برای بازگشت به ایران، آمادگی دارد.
انقلاب اسلامی به دلیل عدم وابستگی به بلوک شرق و غرب باعث شده بود که سردمداران و سیاستمداران هر دو طرف برای تحلیل شرایط ایران دچار مشکل شوند. برژینسکی (مشاور پیشین شورای امنیت ملی امریکا) در کتابی با عنوان «اسرار سقوط شاه» به بخشی از این چندگانگی اشاراتی کرده است:

در ۲ بهمن ۱۳۵۷ هارولد براون گزارش داد که هایزر، گفته است که بختیار برای رویاروئی با آیت‌الله خمینی به هنگام تلاش او برای بازگشت به ایران، آمادگی دارد.

هواپیمای او به روی آسمان ربوده شده و خود او دستگیر خواهد شد. مساله این بود که آیا ما حاضریم بختیار را برای به عهده گرفتن این اقدام و قاطع کردن تصمیمش به منظور اجرای این عمل، تشویق کنیم یا نه. این موضوع طی دو روز بعدی میان سایروس ‌ونس، هارولد براون، و من مورد بحث قرار گرفت. روز ۲۳ ژانویه (۳ بهمن ۵۷) ما درخواستی از هایزر و سولیوان دریافت کردیم که اوضاع را پیچیده‌تر کرد. در این درخواست سولیوان و هایزر می‌خواستند تا دستورات صادره به آنها را تغییر داده، ‌و اجازه دهیم تا در مورد امکان برقراری یک ائتلاف میان ارتش و عناصر مذهبی اقدام کنند، این چیزی بود که مورد توافق شدید سایروس ‌ونس قرار داشت، و من شدیداً با آن مخالف بودم.

اختلافات ما بر سر چگونگی پاسخ به اقدام بختیار، بیشتر شد. سایروس‌ونس شدیداً با این اقدام مخالف بود، و احساس می‌کرد که ما باید هم بختیار و هم [امام]خمینی را نصیحت کنیم، که [امام]خمینی نباید به ایران برگردد، والا رویارویی میان این دو برای هر دو طرف مصیبت‌‌آمیز خواهد بود. هم هارولد براون و هم من، یک واکنش سخت در قبال مساله داشتیم، و احساس می‌کردیم که اگر بختیار در حال حاضر مجبور به برخاستن است، باید از سوی ما مورد حمایت قرار گیرد.

در ۲۳ و ۲۴ ژانویه، بر سر موضوع چندین جلسه میان خودمان و نیز با رئیس جمهور داشتیم. عکس‌العمل ابتدائی رئیس جمهور فوق‌العاده مثبت بود، وقتی من طرح بختیار را برای او تشریح کردم با صدای بلند گفت:‌

«عالیست».

اما، سایروس ‌ونس به شدت اظهار می‌کرد که نتیجه این عمل ایجاد بی‌نظمی‌های شدید خواهد بود، و ممکن است حتی آیت‌الله خمینی در این جریان کشته شود و روی هم رفته نتایج پیش‌بینی نشده‌ای ببار آورد.

ما به جلسه‌های خودمان در سراسر روز ۲۴ ژانویه (۴ بهمن ۵۷) ادامه دادیم،‌ من و هارولد براون معتقد بودیم که اگر بختیار مایل به دستگیری [امام]خمینی است باید او را به این کار تشویق کرد، و اگر به او علامت برعکس بدهیم، از سوی ما اشتباهی بزرگ سر زده است. بخاطر اختلافاتمان، نتوانستیم یک دستور پیشنهادی تهیه کنیم، و من ناچار شدم چند دیدگاه آلترناتیو را به جای آن برای رئیس جمهور تشریح کنم. رئیس جمهور تصمیم گرفت تا پیشنهاد سایروس‌ ونس را مبنی بر مخالفت با تصمیم بختیار تصویب نکند، اما،‌ پس از چند بار صحبت با من در «دفتر اوال» یک نظر اصلاح شده که مورد توافق من و هارولد براون بود، تصویب گردید. بر اساس این نظریه باید به بختیار چراغ سبز داده شود تا آنچه را که پیشنهاد کرده بود، به انجام برساند.

بدبختانه آیت‌الله خمینی تصمیم گرفت بازگشت خود را به تعویق اندازد، و اگر چه در آن کش‌مکش اولیه شاید بختیار یک پیروزی روانی محدود بدست آورد، اما مساله همچنان حل نشده باقی ماند.


فارس

بسم الله الرحمن الرحیم
حسبنا الله و نعم الوکیل ... آل عمران 173...پشت و پناه ما خداست و چه پشت و پناه خوبی.
مشاهده وب‌سایت کاربر یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس شده توسط هُدهُد صبا
۲۲ بهمن ۱۳۹۲, ۰۸:۱۴ صبح
ارسال: #10
RE: بهمن
یاحق

آیت ا...جاودان درپایان درس اخلاق این هفته:« حضور درراهپیمایی22 بهمن را واجب بدانید، واجبی سیاسی. باور کنیداگرکسی بیاید یک روزی ویک جایی حساب میشود و اگرکسی هم نیاید یک جایی محاسبه می شود، حتی اگرشده به اندازه یک ربع، واجب است. بنده مقیدم که خودم بروم»

آيا به آيات قرآن نمى‏ انديشند يا [مگر] بر دل هايشان قفلهايى نهاده شده است؟
سوره محمد(ص)/ آیه 24
مشاهده وب‌سایت کاربر یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
ارسال پاسخ 


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع:
1 مهمان

بازگشت به بالابازگشت به محتوا