ارسال پاسخ 
 
امتیاز موضوع:
  • 1 رأی - میانگین امیتازات: 5
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
۱۲ بهمن ۱۳۸۹, ۱۲:۱۰ عصر (آخرین ویرایش در این ارسال: ۴ دي ۱۳۹۳ ۰۷:۱۳ عصر، توسط هُدهُد صبا.)
ارسال: #1
توبه
[تصویر:  87-10-5%20jahannam.jpg]

فاضل نراقى در معراج السعادة نوشته است: در بصره زنى بود شعوانه نام كه مجلسى در بصره از فسق و فجور منعقد نمىشد كه از وى خالى باشد.روزى با جمعى از كنیزان خود در كوچههاى بصره مىگذشت به در خانهاى رسید كه از آن خروش بلند بود.گفت: سُبْحانَ الله، در اینجا عجب خروش و غوغایى است.كنیزى را به اندرون خانه فرستاد تا از امر جویا شود.آن كنیز رفت و بر نگشت.كنیز دیگرى را فرستاد او هم رفت و برنگشت.دیگرى را فرستاد و به او سفارش كرد كه زود برگردد.كنیز رفت و برگشت.گفت: اى خاتون، این غوغاى مردگان نیست، ماتم زندگان است ماتم بدكاران و نامه سیاهان است!«شعوانه» چون این را شنید خود به اندرون رفت.دید واعظى در آنجا نشسته و جمعى دور او فراهم آمدهاند و ایشان را موعظه مىكند و از عذاب خدا مىترساند و ایشان همگى به گریه و زارى مشغولند و در هنگامى كه «شعوانه» به داخل رسید واعظ این آیه را تفسیر مىكرد:«اِذا رَأَتْهُمْ مِنْ مَكان بَعید سَمِعُوا لَها تَغَیُّظاً وَ زَفیراً وَ اِذا اُلْقُوا مِنْها مَكاناً ضَیِّقاً مُقَرَّنینَ دَعَوْا هُنالِكَ ثُبُوراً.»(سوره الفرقان، ص، آیه 5)«در روز قیامت هنگامى كه دوزخ گنهكاران را ببیند به غریدن مىآید و عاصیان به لرزیدن آیند و چون عاصیان را در دوزخ افكنند در مقامى تنگ و تاریك و به زنجیرهاى آتشین به یكدیگر بسته فریاد بر آورند و خواهان مرگ شوند.فریاد فغان كه بعد از این از شما صادر خواهد شد.»چون «شعوانه» چون این آیات را شنید سخت در او اثر كرد و گفت: اى شیخ، من یكى از روسیاهان درگاهم، آیا اگر توبه كنم خداوند مرا مىآمرزد؟ واعظ گفت: «البته اگر توبه كنى خدا تو را مىآمرزد اگر چه گناه تو مثل گناه شعوانه باشد.»گفت: شعوانه منم كه بعد از این گناه نكنم.واعظ گفت: خدا ارحمالرّاحمین است و البته اگر توبه كنى آمرزیده مىشوى.شعوانه گریه كرد و بندگان و كنیزان خود را آزاد كرد و مشغول عبادت شد و تلافى گذشتههاى خود را مىنمود، به نحوى كه بدنش گداخته شد و به نهایت ضعیف و ناتوانى رسید.روزى در بدن خود نگریست خود را بسیار ضعیف و نحیف دید.گفت: آه، آه! در دنیا به این نحو گداخته شدم، نمىدانم در آخرت حالم چگونه است! پس ندایى از غیب به گوش او رسید كه دل خوش دار، ملازم درگاه ما باش تا در روز قیامت ببینى جزاى ما را.نیامد در این دركسى عذر خواه كه سیل ندامت نَشُسْتَنْ گناه.

......یا بن الحسن روحی فداک ....متی ترانا و نراک....

[تصویر:  faraj.jpg]
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس شده توسط کبوتر حرم ، منتظر ، boshra ، هُدهُد صبا ، Mehrdadbu333
۱۸ بهمن ۱۳۸۹, ۰۹:۳۳ عصر (آخرین ویرایش در این ارسال: ۱۸ بهمن ۱۳۸۹ ۰۹:۴۸ عصر، توسط boshra.)
ارسال: #2
RE: شعوانه و توبه
سلام علیکم ؛

نمونه ای از توبه واقعی :
ابوبصیر گفت مرا همسایه ای بود از معاونین و همکاران سلطان جور ، ثروت زیادی به دست آورده بود.چند کنیز آوازه خوان و مطرب داشت و پیوسته مجلسی از هواپرستان تشکیل میداد به لهو و لعب و عیش و طرب می گذرانید کنیزان آواز می خواندند و آنها شراب میخوردند ، چون مجاور با من بود همیشه به واسطه شنیدن آن منکرات از دست او ناراحتی داشتم چند مرتبه گوشزدش کردم ولی نپذیرفت ، آن قدر اصرار و مبالغه نمودم تا روزی گفت : من مردی مبتلا و اسیر شیطانم اما تو گرفتار شیطان و هوای نفس نیستی ، اگر وضع مرا به صاحب خود حضرت صادق (ع) بگویی شاید خداوند مرا از پیروی نفس به واسطه تو نجات دهد ، ابوبصیر گفت سخن آنمرد بر دلم نشست ، صبر کردم تا زمانی که خدمت حضرت صادق (ع) رسیدم داستان همسایه ام را به آن جناب عرض کردم فرمود : وقتی به کوفه برگشتی او به دیدن تو می آید بگو جعفربن محمد (ع) می گوید آنچه از کارهای زشت می کنی ترک کن برایت بهشت را ضمانت میکنم به کوفه برگشتم مردم به دیدنم آمدند او نیز با آنها بود همینکه خواست حرکت کند نگاهش داشتم وقتی اطاق خلوت شد ، گفتم وضع تو را برای حضرت صادق (ع) شرح دادم ، فرمود او را سلام برسان و بگو آن حال را ترک کند تا برایش بهشت را ضمانت کنم گریه اش گرفت ، گفت تو را به خدا قسم جعفربن محمد (ع) این حرف را به تو فرمود ؟ سوگند یاد کردم آری ، گفت همین مرا بس است از منزل خارج شد ، پس از چند روز که گذشت از پی من فرستاد ، وقتی پیش او رفتم دیدم پشت درب ایستاده برهنه است گفت هرچه در خانه مال داشتم در محلش صرف کردم و چیزی باقی نگذاشتم اینک می بینی از برهنگی پشت درب ایستاده ام ، من به دوستان خود مراجعه کردم مقداریکه تامین لباسش را بکند تهیه نموده برایش آوردم ، باز پس از چند روز دیگر پیغام داد مریض شده ام بیا تو را ببینم در مدت مریضیش مرتب از او خبر می گرفتم و با داروهایی به معالجه او مشغول بودم ، بالاخره به حال احتضار رسید در کنار بسترش نشسته بودم و او در حال مرگ بود در این موقع بیهوش شد وقتی به هوش آمد ( در حالی که لبخندی بر لبانش آشکار بود ) گفت ابابصیر : صاحبت حضرت صادق (ع) به وعده خود وفا کرد ، این به گفت و دیده از جهان بربست ، در همان سال وقتی به حج رفتم در مدینه خدمت حضرت صادق (ع) رسیدم درب منزل اجازه ورود خواستم ، همینکه وارد شدم هنوز یک پایم در خارج و یکی داخل منزل بود که حضرت فرمود ابابصیر ! ما به وعده خود نسبت به همسایه ات وفا کردیم. بحارالانوار جلد 11 صفحه 146 ، پند تاریخ جلد 4 صفحه 238


پس از مطالعه مطلب ارسالی ما را از نظر خویش بهره مند بفرمایید.
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس شده توسط هُدهُد صبا
۲۴ دي ۱۳۹۰, ۱۱:۴۰ صبح
ارسال: #3
Heart توبه
[align=JUSTIFY ID=DOC_DIV21]متن زیر از یکی از سخنرانی های استاد حسین انصاریان با موضوع توبه گرفته شده است:[/align]
توبه یعنى پشیمانى، ما هم پشیمان هستیم.
یک بخش دیگر توبه ، استغفار با زبان است ؛ خدایا! اشتباه کردم « أستغفرُ اللهَ ربى و أتوب الیه » با زبان، حالا همین که قلبمان پشیمان است، بس نیست؟ نه، چون خدا گفته است که غیر از پشیمانى قلب، دوست دارم صداى التماس گنهکار را بشنوم. صدایت مهم است؛
« ادْعُونِى أَسْتَجِبْ لَکُمْ »(۱) من را صدا بزن، من با صدا زدن تو جواب تو را مى‏دهم.
بیایى پشت در بایستى و زنگ نزنى که کسى در را باز نمى‏کند. تشنه‏اى، اما اگر نگویى آب مى‏خواهم، آب نمى‏آورند، گرسنه اگر نگوید نان، کسى به او نان نمى‏دهد.
ترک گناه با اعضا و جوارح
سومین مرحله توبه: « ترکٌ بالجوارح » هر عضوى از اعضا دچار هر گناهى است، امشب از چاه گناه بیرون بیاور، بگو: من از تاریکى مى‏خواهم بروم، خسته شدم.(۲)
عزم برنگشتن به گناه
چهارمین بخش آن هم این است که به خدا بگویى: از امشب تا سال دیگر، دیگر من به گناه برنمى‏گردم « إضمار أن لایعود ».(۳)
توبه نصوح توبه‏اى است که در آن رجوع به گناه نباشد. و توبه‏کننده از گناه مانند کسى است که گناه نکرده باشد. و آن کس که اصرار بر گناه دارد و استغفار مى‏کند خود را استهزاء و مسخره مى‏کند.
و با این حالت شیطان او را مسخره مى‏کند. و به تحقیق شخص وقتى بگوید: اى خدا من از تو طلب آمرزش مى‏کنم و بازگشت به سوى تو مى‏نمایم پس به گناه عود کند و برگردد و باز چنین بگوید تا چهار مرتبه، در مرتبه چهارم از دروغگویان نوشته شود.
داستانى درباره گرگ گرسنه
یکى از علماى جامع و کامل و عارف و فیلسوف که همه شما او را مى‏شناسید ، ایشان مى‏فرمودند: براى دیدن یکى از اقوام به شهرمان در یک منطقه سردسیر کشاورزى رفتم.
وقتى وارد خانه‏اش شدم، گفت: آقا! اول یک مسأله شرعى دارم، این را جواب بدهید.
گفتم: بفرمایید، گفت: امسال تا زانوى ما در این منطقه برف آمده است، پنج و نیم، شش صبح تازه هوا روشن شده بود، من آمدم بیل و پارو برداشتم که به باغ بیایم داخل آلاچیق دیدم یک گرگ قوى آمده و زیر آلاچیق خوابیده، من و بیل و پاروى من را که دید، اصلاً عکس العمل نشان نداد، نترسید، ولى من ترسیدم جلو بروم، خیلى گرگ قویى بود.
فکر کردم بیابان پر برف است، چیزى گیرش نیامده است، به اینجا پناه آورده. برگشتم و مقدارى نان و گوشت شب مانده بود، مقدارى شیر، این‏ها را داخل سینى گذاشتم و راه افتادم، گفتم: نزدیکش که شدم، اگر قیافه عصبى گرفت، سینى را مى‏اندازم و فرار مى‏کنم. اگر عکس العملى نشان نداد، جلو مى‏روم.
دیدن گرگ مادر و پذیرایى از او
کنار باغ هم آغل گوسفندهایم بود ، جلو آمدم ، دیدم نه ، عکس العملى نشان نمى‏دهد ، زنده هم هست ، نمرده ، نزدیک او رسیدم ، دیدم مقدارى شکمش را بلند کرد و زیر شکمش چهار پنج تا بچه گرگ است که تازه آنها را زاییده بود.
هیچ چیزى گیرش نیامده بود، گرسنه، بچه‏ها یک مرتبه شروع به ناله کردن کردند، و حالت چشم این گرگ برگشت، مثل این که مى‏خواست با چشمش به من بگوید: دستت درد نکند، ما بیچاره بودیم، من تازه زاییدم، بچه‏هایم گرسنه هستند.
سینى را گذاشتم. گرگ لقمه لقمه برداشت و اول در دهان بچه‏هایش گذاشت، مادر است.
میزان محبت خدا بر بندگان
خدا فرمود: محبت کل مادرهاى عالم را از انسان و جن و حیوان را جمع کنند، یک ذره محبت من را نشان نمى‏دهد. من محبتم به بندگانم اگر صد باشد، یکى‏اش را در کل عالم پخش کردم، نود و نه تاى آن را گذاشتم که قیامت خرج آنها کنم.(۴)
ما با دلگرمى امشب پیش تو آمدیم، خیلى هم دلمان گرم است، هیچ ناراحتى‏اى نداریم.
گرگ هم غذا را خورد و بهار شد، گرگ همانجا ماند و نرفت، کجا برود؟ نمک خورده اینجا بود، محبت و احسان دیده، کجا برود؟
حمیدى در جمع بین صحیحین گفته است: «اسیرانى را نزد پیامبر آوردند ناگاه زنى از میان ایشان دوان دوان در پى کودکى برآمد. طفل خویش را در میان اسیران یافت، به سینه گرفت و شیر داد.
پیامبر فرمود: آیا گمان دارید این زن فرزند خود را در آتش بیفکند؟ یاران پیامبر پاسخ گفتند: نه به خدا سوگند. پیامبر فرمود: خداوند نسبت به بندگانش مهربانتر از این زن به فرزندش است.»
در همان کتاب از رسول خدا روایت شده که خداوند صد رحمت دارد که یکى از آنها را نازل فرموده و به آن رحمت میان جن و انسان و درندگان و حشرات، دوستى و مهر افکند که به واسطه آن با هم انس مى‏گیرند
و ددان توله‏هاى خود را پاس مى‏دارند. نود و نه رحمت باقیمانده ذخیره‏اى است که پروردگار به وسیله آن در قیامت بندگان خود را با آن مورد ترحم قرار مى‏دهد.»
درخت‏ها شکوفه کردند و بچه گرگها هم بزرگ شدند و روزها با همدیگر بازى مى‏کردند، کم کم دیدم مادرشان دیگر غذا قبول نمى‏کند، پشت یک درخت مخفى شدم، دیدم از دیوار کوتاه آخر باغ بیرون مى‏رود و عصر برمى‏گردد و غذا مى‏آورد،
دریدن گوسفند صاحبخانه توسط بچه گرگها
یک روز صبح گرگ رفت، این سه چهار تا بچه گرگ با همدیگر رفتند داخل آغل و یک بره را خفه کردند و داخل آلاچیق کشیدند و شروع به خوردن کردند.
گفتم: عیبى ندارد، عصر بود، دیدم سر و صدا بلند شد، از اتاقم بیرون آمدم، دیدم گرگ برگشته بود، چشمش به این بره من افتاده که بچه‏هاى او کشته بودند، دیدم این بچه‏ها را مى‏گرفت و چهار پنج بار به زمین مى‏کوبید؛ که بى‏مروت‏ها! آخر چهار ماه است به ما محبت کرده، بره او را چرا پاره کردید؟ ما که پنجاه سال است نان خدا را مى‏خوریم و کفران مى‏کنیم.
گرگ، بچه‏ها را زد و بعد هم هر چهار پنج تا را غروب جلو انداخت و برد، پشت دیوار انداخت و خودش روى دیوار نشست و به من نگاه کرد و چشمش پر از اشک شد که من شرمنده و خجالت زده هستم.
حالا سؤال شرعى من این است که گرگ رفت و دیگر نیامد، چهار پنج روز بعد آمد، دیدم یک بره کوچک آورده است، از آن طرف دیوار به این طرف دیوار انداخت و خودش هم روى دیوار نشست که من به جاى آن بره‏اى که بچه‏هایم خوردند، این را براى تو آوردم. نمى‏دانم هم از چه گله‏اى گرفته و آورده، آیا این بره حلال است یا نه؟
انسان عاقل و فهمیده! کسى که خدا براى تو پیغمبر و على و حسین علیهم‏السلام را فرستاده است! خانم‏هایى که برایتان فاطمه علیهاالسلام را فرستاد! چه چیزى بیاوریم که تلافى گناهان گذشته خودمان را بکنیم؟
باز معرفت گرگ که رفت و یک بره پیدا کرد و آورد، ما برایت چه بیاوریم؟ ما همان حرف امام على علیه‏السلام را مى‏زنیم:
« ارحم من رأسُ ماله الرجاء و سلاحهُ البکاء » ما غیر از گریه سرمایه‏اى نداریم.
منابع:
۱ ـ غافر (۴۰) : ۶۰؛ «مرا بخوانید تا شما را اجابت کنم.»
۲ ـ جامع الأخبار: ۱۴۵، الفصل السابع و المائة فی الزنا؛ «قَالَ النَّبِیُّ صلى‏الله‏علیه‏و‏آله لِکُلِّ عُضْوٍ مِنِ ابْنِ آدَمَ حَظٌّ مِنَ الزِّنَاءِ الْعَیْنُ زِنَاهُ النَّظَرُ وَ اللِّسَانُ زِنَاهُ الْکَلاَمُ وَ الاْءُذُنَانِ زِنَاهُ السَّمْعُ وَ الْیَدَانِ زِنَاهُمَا الْبَطْشُ وَ الرِّجْلاَنِ زِنَاهُمَا الْمَشْیُ وَ الْفَرْجُ یُصَدِّقُ ذَلِکَ کُلَّهُ وَ یُکَذِّبُه.»
۳ ـ إرشاد القلوب: ۱/۴۵، الباب الحادی عشر فی التوبة و شروطها؛ «وَ قَالَ رَسُولُ االلَّهِ صلى‏الله‏علیه‏و‏آله ایُّهَا النَّاسُ تُوبُوا إِلَى اللَّهِ تَوْبَةً نَصُوحاً قَبْلَ أَنْ تَمُوتُوا وَ بَادِرُوا بِالاْءَعْمَالِ الصَّالِحَةِ قَبْلَ أَنْ تُشْغَلُوا وَ أَصْلِحُوا بَیْنَکُمْ وَ بَیْنَ رَبِّکُمْ تَسْعَدُوا وَ أَکْثِرُوا مِنَ الصَّدَقَةِ تُرْزَقُوا وَ أْمُرُوا بِالْمَعْرُوفِ تَحَصَّنُوا وَ انْهَوْا عَنِ الْمُنْکَرِ تَنْتَصِرُوا یَا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّ أَکْیَسَکُمْ أَکْثَرُکُمْ لِلْمَوْتِ ذِکْراً وَ إِنَّ أَحْزَمَکُمْ أَحْسَنُکُمُ اسْتِعْدَاداً لَهُ وَ إِنَّ مِنْ عَلاَمَاتِ الْعَقْلِ التَّجَافِیَ عَنْ دَارِ الْغُرُورِ وَ الاْءِنَابَةَ إِلَى دَارِ الْخُلُودِ وَ التَّزَوُّدَ لِسُکْنَى الْقُبُورِ وَ التَّأَهُّبَ لِیَوْمِ النُّشُورِ
وَ کَانَ رَسُولُ اللَّهِ صلى‏الله‏علیه‏و‏آله یَقُولُ فِی دُعَائِهِ اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِی کُلَّ ذَنْبٍ عَلَیَّ إِنَّکَ أَنْتَ التَّوَّابُ الرَّحِیمُ.»
۴ ـ نهج الحق و کشف الصدق: ۳۷۵، إیضاح خرافة الجبر؛ «وَ رَوَى الْحُمَیْدِیُّ فِی الْجَمْعِ بَیْنَ الصَّحِیحَیْنِ قَالَ قَدِمَ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ صلى‏الله‏علیه‏و‏آله سَبْیٌ فَإِذَا امْرَأَةٌ مِنَ السَّبْیِ تَسْعَى إِذْ وَجَدَتْ صَبِیّاً فِی السَّبْیِ فَأَخَذَتْهُ فَأَلْزَقَتْهُ بِبَطْنِهَا فَأَرْضَعَتْهُ فَقَالَ رَسُولُ االلَّهِ صلى‏الله‏علیه‏و‏آله ا تَرَوْنَ هَذِهِ الْمَرْأَةَ طَارِحَةً وَلَدَهَا فِی النَّارِ قُلْنَا لاَ وَ اللَّهِ قَالَ اللَّهُ أَرْحَمُ بِعِبَادِهِ مِنْ هَذِهِ الْمَرْأَةِ بِوَلَدِهَا وَ فِیهِ أَنَّ النَّبِیَّ صلى‏الله‏علیه‏و‏آله قَالَ إِنَّ لِلَّهِ مِائَةَ رَحْمَةٍ أَنْزَلَ مِنْهَا رَحْمَةً وَاحِدَةً بَیْنَ الاْءِنْسِ وَ الْجِنِّ وَ الْبَهَائِمِ وَ الْهَوَامِّ فِیهَا یَتَعَاطَفُونَ وَ بِهَا یَتَرَاحَمُونَ وَ بِهَا یَعْطِفُ الْوَحْشُ عَلَى وَلَدِهَا فَأَخَّرَ اللَّهُ تِسْعاً وَ تِسْعِینَ رَحْمَةً یَرْحَمُ بِهَا عِبَادَهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ./منبع: تبیان

Roseدر انتشار آنچه خوبیست و اثری از عشق در آن هست آخرین نفر نباشیدArrow
من یک اخراجی هستم
مشاهده وب‌سایت کاربر یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس شده توسط del shekaste ، zeinab ، osaky ، مشکات ، ضحی ، ترنم بهاری ، هُدهُد صبا ، seyedebrahim
۱ شهريور ۱۳۹۵, ۱۱:۰۹ عصر
ارسال: #4
RE: توبه
یا فاطر
از نماز روزهای یکشنبه ماه ذی القعده غافل نشیم

آيا به آيات قرآن نمى‏ انديشند يا [مگر] بر دل هايشان قفلهايى نهاده شده است؟
سوره محمد(ص)/ آیه 24
مشاهده وب‌سایت کاربر یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس شده توسط hamed
ارسال پاسخ 


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع:
1 مهمان

بازگشت به بالابازگشت به محتوا