ارسال پاسخ 
 
امتیاز موضوع:
  • 1 رأی - میانگین امیتازات: 5
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
رویای دخترانه ی او...
۱۱ بهمن ۱۳۸۹, ۱۲:۰۹ عصر
ارسال: #1
رویای دخترانه ی او...
عاقد دوباره گفت: « وکیلم؟...» پدر نبود!

ای کاش در جهان ره و رسم سفر نبود

گفتند: رفته گل... نه... گلی گم... دلش گرفت

یعنی که از اجازه ی بابا خبر نبود

هجده بهار منتظرش بود وبر نگشت

آن فصل های سرد که بی درد سر نبود

ای کاش نامه یا خبری، عطر چفیه ای

رؤیای دخترانه ی او بیشتر نبود

عکس پدر، مقابل آیینه، شمعدان

آن روز دور سفره، جز چشم تر نبود

عاقد دوباره گفت: وکیلم؟... دلش شکست

یعنی به قاب عکس امیدی دگر نبود

او گفت با اجازه ی بابا... بله... بله

مردی که غیر آینه ای شعله ور نبود!


[تصویر:  21611758216320718237481392124821131678.jpg]

......یا بن الحسن روحی فداک ....متی ترانا و نراک....

[تصویر:  faraj.jpg]
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس شده توسط safirashgh ، کبوتر حرم ، هُدهُد صبا
ارسال پاسخ 


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع:
1 مهمان

بازگشت به بالابازگشت به محتوا