ارسال پاسخ 
 
امتیاز موضوع:
  • 2 رأی - میانگین امیتازات: 5
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
نكته هاى برجسته از سيره امام على (عليه السلام)
۱۷ دي ۱۳۸۹, ۱۰:۰۶ صبح (آخرین ویرایش در این ارسال: ۱۵ شهريور ۱۳۹۱ ۰۶:۰۳ عصر، توسط هُدهُد صبا.)
ارسال: #1
نكته هاى برجسته از سيره امام على (عليه السلام)
نكته هاى برجسته از سيره امام على(عليه السلام)

1 ـ در جريان شوراى شش نفرى كه به دستور عمر براى انتخاب خليفه بعد از او تشكيل شد، عبدالرّحمان بن عوف كه خود را از خلافت معذور داشته بود ظاهراً در مقام بى طرفى قرار گرفت و نامزدى خلافت را در امام على و عثمان منحصر دانست و بر آن شد تا در ميان آنان يكى را برگزيند.
از على خواست تا با او به كتاب خدا و سنّت رسول الله و روش ابوبكر و عمر بيعت كند.
امّا امام على(عليه السلام) فرمود: «من بر اساس كتاب خدا و سنّت رسول خدا و طريقه و روش خود در اين كار مىكوشم.»امّا همين مسأله چون به عثمان پيشنهاد شد، در دم پذيرفت و به آسانى به خلافت رسيد!
2 ـ امام على(عليه السلام) پس از قتل عثمان آن گاه كه بنا به درخواست اكثريت قاطع مردم مسلمان، ناچار به پذيرش رهبرى بر آنان گرديد، در شرايطى حكومت را به دست گرفت كه دشوارى ها در تمام زمينه ها آشكار شده بود، ولى امام با همه مشكلات موجود، سياست انقلابى خود را در سه زمينه: حقوقى، مالى وادارى، آشكار كرد.
الف ـ در عرصه حقوقى:اصلاحات او در زمينه حقوقى، لغو كردن ميزان برترى در بخشش و عطا و يكسانى و برابر دانستن همه مسلمان ها در عطايا و حقوق بود و فرمود: «خوار نزد من گرامى است تا حقّ وى را باز ستانم، و نيرومند نزد من ناتوان است تا حقّ ديگرى را از او بگيرم.»
ب ـ در عرصه مالى:امام على(عليه السلام) همه آنچه را كه عثمان از زمين ها بخشيده بود و آنچه از اموال كه به طبقه اشراف هبه كرده بود، مصادره نموده و آنان را در پخش اموال به سياست خود آگاه ساخت، و فرمود: «اى مردم! من يكى از شمايم، هر چه من داشته باشم شما نيز داريد و هر وظيفه كه بر عهده شما باشد بر عهده من نيز هست.
من شما را به راه پيغمبر مىبرم و هر چه را كه او فرمان داده است در دل شما رسوخ مىدهم.
جز اين كه هر قطعه زمينى كه عثمان آن را به ديگران داده و هر مالى كه از مال خدا عطا كرده بايد به بيت المال باز گردانيده شود.
همانا كه هيچ چيز حقّ را از ميان نمىبرد، هر چند مالى بيابم كه با آن زنى را به همسرى گرفته باشند و كنيزى خريده باشند و حتّى مالى را كه در شهرها پراكنده باشند آنها را باز مىگردانم.
در عدل، گشايش است و كسى كه حقّ بر او تنگ باشد، ستم بر او تنگتر است.»
ج ـ در عرصه ادارى:امام على(عليه السلام) سياست ادارى خود را با دو كار عملى كرد:
1 ـ عزل واليان عثمان در شهرها.
2 ـ واگذاشتن زمامدارى به مردانى كه اهل دين و پاكى بودند.
به همين جهت فرمان داد تا عثمان بن حنيف، والى بصره گردد و سهل بن حنيف، والى شام، و قيس بن عباده، والى مصر و ابو موسى اشعرى، والى كوفه، و درباره طلحه و زبير كه بر كوفه و بصره ولايت داشتند نيز چنين كرد و آنها را با ملايمت از كار بر كنار ساخت.
امام(عليه السلام) معاويه را عزل نمود و حاضر به حاكميّت چنان عنصر ناپاكى بر مردم شام نبود.
موضع امام در آن شرايط و اوضاع، هجوم به معاويه و پاكسازى او از نظر سياسى بود.
او خويشتن را مسئول مىديد كه مسقيماً انشعاب و كوشش در تمرّد و سر پيچى غير قانونى را از بين ببرد و اين خلل را معاويه و خطّ بنى اميّه به وجود آورده بودند.
امام(عليه السلام)مىبايست اين متمرّدان را پاكسازى كند; زيرا پاكسازى كالبد اسلام از آن پليدى ها، وظيفه امام بود; هر چند امرى دشوار مىنمود.
به عبارت ديگر علّت عزل معاويه و اعلان جنگ بر ضدّ او، انگيزه مكتبى بود كه انگيزه اى بزرگ به شمار مىرفت.
و بدين گونه امام على(عليه السلام)در دو ميدان نبرد مىكرد: ميدانى بر ضدّ تجزيه سياسى و ميدانى بر ضدّ انحراف داخلى در جامعه اسلامى، انحرافى كه در نتيجه سياست سابق از جبهه گيرى غير اسلامى شكل گرفته بود.
و از اينجا ارزش كارهاى امام(عليه السلام) در پاكسازى آن اوضاع منحرف و باز ستاندن اموال از خائنان، بى هيچ نرمى و مدارا، آشكار مىگردد.
امام على(عليه السلام) مىفرمود: «همانا كه معاويه خطّى از خطهاى اسلام و مكتب بزرگ آن را نشان نمىدهد بلكه جاهليّت پدرش ابوسفيان را مجسّم مىسازد.
او مىخواهد موجوديّت اسلام را به چيزى ديگر تبديل سازد و جامعه اسلامى را به مجمعى ديگر تغيير دهد، مىخواهد جامعه اى بسازد كه به اسلام و قرآن ايمان نداشته باشند.
او مىخواهد «خلافت» به صورت حكومت قيصر و كسرى در آيد.»با همه مشكلاتى براى كه امام(عليه السلام) پيش آمد آن حضرت از مسير خويش عقب نشينى نكرد، بلكه در خطّ خويش باقى ماند و كار ضربه زدن به تجزيه طلبان را تا پايان زندگانى شريف خود ادامه داد و تا آن دم كه در مسجد كوفه به خون خويش در غلطيد، براى از بين بردن تجزيه، با سپاهى آماده حركت به سوى شام بود تا سپاهى را كه از باقى سپاهيان اسلام جدا شده بود و به رهبرى معاويه اداره مىشد از بين ببرد.
بنابراين امام(عليه السلام) در چشم مسلمانان آگاه تنها كسى بود كه مىتوانست پس از عميق شدن انحراف و ريشه دوانيدن آن در پيكره اسلام، دست به كار شود و با هر عامل جور و تبعيض و انحصار طلبى بجنگد.
از ميان سخنان سازنده امام(عليه السلام)، چهل حديث را كه هر كدام درسى از معارف پربار آن «انسان كامل» است برگزيدم، باشد كه در پرتو اشعّه تابناك آن خورشيد هدايت و ولايت، فضاى تاريك جهل و ضلالت را بشكافيم و به رشد و تعالى كاملِ انسانى خويش نائل آييم.
http://www.balaghah.ne

پس از مطالعه مطلب ارسالی ما را از نظر خویش بهره مند بفرمایید.
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس شده توسط يگانه ، هُدهُد صبا ، Montazer Almahdi
۱۸ دي ۱۳۸۹, ۰۶:۴۱ عصر
ارسال: #2
RE: نكته هاى برجسته از سيره امام على(عليه السلام)
علي اي هماي رحمت تو چه آيتي خدا را
كه به ما سوا فكندي همه سايه خدارا
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس شده توسط هُدهُد صبا
۲۶ خرداد ۱۳۹۱, ۱۰:۱۹ صبح
ارسال: #3
Rainbow RE: نكته هاى برجسته از سيره امام على(عليه السلام)
[تصویر:  77012754567560731588.jpg]

آيا به آيات قرآن نمى‏ انديشند يا [مگر] بر دل هايشان قفلهايى نهاده شده است؟
سوره محمد(ص)/ آیه 24
مشاهده وب‌سایت کاربر یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس شده توسط zeinab ، elham_j
۲۳ دي ۱۳۹۲, ۰۶:۲۰ عصر
ارسال: #4
RE: نكته هاى برجسته از سيره امام على (عليه السلام)
[تصویر:  5a6d81f9-ebd6-4155-806d-0568fa84b15d.jpg]

[تصویر:  flesh.gif] موقوفات اميرالمؤمنين علی علیه السلام









مقدمه
شايد بعضي افراد که پيرامون زندگي زاهدانه و کاملاً بدون تجمل حضرت اميرالمؤمنين علي عليه‏السلام گفته‏هايي مي‏شنوند يا نوشته‏هايي مي‏خوانند، گمان کنند که آن حضرت در فقر و بينوايي روزگار مي‏گذرانده و از مال دنيا بهره کافي نداشته است و نمي‏توانسته در شرايطي بهتر زندگي کند.
آن حضرت به اضافه سهمي که هرساله از غنايم جنگي و بيت‏المال داشت، همواره در اطراف مدينه به کشاورزي مي‏پرداخت و بر اثر بصيرت و اطلاع کامل در امور کشت و زرع و با کوششهاي شخصي، باغها و چشمه‏هايي احداث کرد که ساليانه داراي محصولي فراوان بود و مي‏توان گفت از افراد نسبتا غني مسلمانان آن روز به‏شمار مي‏رفت.
اما انفاق به فقرا و صدقات مستمر به مستمندان و بذل و بخشش به نيازمندان، هدف والاي آن حضرت بود و همواره آسودگي ديگران و رفع احتياج مسلمانان را، حتي بر زندگي روزمره خود ترجيح مي‏داد (1)، و مخصوصا در روزگار خلافت ظاهريش عملاً نشان داد که خليفه و رهبر بايد آن‏گونه زندگي کند که بينواترين افراد مسلمانان زندگي مي‏کنند تا از وضع خويش دلشکستگي نداشته باشند و در تحمل ناملايمات و مشکلات روزگار صبر و شکيبايي پيشه کنند. آن حضرت در پاسخ عاصم بن زياد که بر شدت سختگيري حضرت در پوشاک و خوراک و ديگر احتياجات روزانه‏اش اعتراض داشت، فرمود: خداوند بر امامان عادل واجب داشته در پايين‏ترين سطح مردمان ضعيف زندگي کنند تا فشار فقر آنان را از پاي در نياورد (2)
وقفنامه عمومي يا وصيتنامه‏اي که حضرت امير عليه‏السلام نوشته و امام کاظم عليه‏السلام آن را در روايتي صحيح نقل مي‏کند مشتمل بر رقبات و املاک و اموالي است که دليل بر گفتار ماست، لذا پيش از برشمردن همه موقوفات آن حضرت عين وقفنامه را مي‏آوريم و ترجمه مي‏کنيم تا خواننده گرامي بينايي بيشتري در موضوع داشته باشد (3)
متن وقف ‏نامه اميرالمؤمنين
هذا ما أوصي به وقضي به في ماله عبدُاللّه‏ عليٌ ابتغاءَ وجه‏اللّه‏، ليولجني به الجنة و يصرفني به عن‏النار و يصرف النار عني يوم تبيضُّ وجوهٌ و تسودُّ وجوهٌ، أنّ ما کان لي من مال بِيَنْبُع يُعرف لي فيها و ما حولها، صدقة و رقيقها، غير أنَّ رباحا و أبانَيْزَرَ و جُبَيرا عتقاءٌ ليس لأحد عليهم سبيل، فهم مواليّ يعملون فيالمال خمس حِجَج، و فيه نفقتُهم و رزقُهم و أرزاقُ أهاليهم.
و مع ذلک ما کان لي بوادي القري کلّه من مال لبني فاطمة، و رقيقها صدقة.
و ما کان لي بدَيْمَة و أهلُها صدقة، غير أن زُرَيْقا له مثلُ ماکتبتُ لأصحابه، و ما کان لي بأذِيْنَة و أهلُها صدقة، والفَقيرَيْن کما قدعلمتم صدقة في سبيل‏اللّه‏.
و إن الذي کتبتُ من أموالي هذه صدقة واجبة بَتْلَة، حيّا أنا أو ميّتا، يُنفق في کل نفقة يُبتغي بها وجهَ‏اللّه‏ في سبيل‏اللّه‏ و وجهه، و ذويالرحم من بنيهاشم و بنيالمطلب والقريب والبعيد.
و إنّه يقوم علي ذلک الحسنُ بنُ علي، يأکل منه بالمعروف، و ينفقه حيث يراه‏اللّه‏ عزّ و جلّ في حلٍّ محلَّل، لاحرج عليه فيه، فان أراد أن يبيع نصيبا من‏المال فيقضي به الدينَ فليفعل إن شاء و لاحرج عليه، و إن شاء جعله سَرِيَّ المِلْک، و إنّ وُلدَ علي و مواليهم و أموالهم إلي الحسن بن علي.
و إن کانت دارُالحسن بن علي غير دار الصدقة فبدا له أن يبيعها إن شاء لاحرج عليه فيه، و ان شاء باع، فانه يقسِّم ثمنَها ثلاثَة أثلاث، فيجعل ثلثا في سبيل‏اللّه‏ و ثلثا في بني‏هاشم و بني‏المطلب، و يجعل الثلثَ في آل أبي‏طالب، و إنه يضعه فيهم حيث يراه‏اللّه‏.
و إن حَدَثَ بحسن حَدَثٌ و حسين حيٌّ فانه إلي الحسين بن علي، و إن حسينا يفعل فيه مثل الذي أمرتُ به حسنا، له مثل الذي کتبتُ للحسن و عليه مثل الذي علي‏الحسن.
و إن لبني ابْنَيْ فاطمة من صدقة علي مثلَ الذي لبني علي، و إني إنما جعلتُ الذي جعلتُ لابْنَيْ فاطمة ابتغاءَ وجه‏اللّه‏ عزّ و جلّ و تکريمَ حرمة رسول‏اللّه‏ ـ صلي‏اللّه‏ عليه و آله ـ و تعظيمهما و تشريفهما و رضاهما.
و إن حَدَثَ بحسن و حسين حَدَثٌ، فإن الآخر منهما ينظر في بني علي، فإن وجد فيهم من يرضي بهداه و إسلامه و أمانته فانه يجعله إليه إن شاء، و إن لم يرفيهم بعضَ‏الذي يريده فأنّه يجعله إلي رجل من آل ابي‏طالب به، فان وجود آل ابي‏طالب قدذهب کبراؤهم و ذووآرائهم، فأنه يجعله إلي رجل يرضاه من بني‏هاشم.
و إنه يشتَرِطُ علي‏الذي يجعله إليه أن يترکَ المال علي أصوله و يُنفق ثمره، حيث أمرتُه به من سبيل‏اللّه‏ و وجهه و ذويالرّحم من بنيهاشم و بنيالمطلب والقريب والبعيد، لايُباع شي‏ءٌ منه و لايُوهب و لايُورَّث.
[و إنّ مالَ محمد بن علي علي ناحيته، و هو الي بني فاطمة (ع)] (4)، و إن رقيقيَ اللذين في صحيفة صغيرة الّتي کُتبتْ لي عتقاء.
هذا ما قضي به عليُ بن أبي‏طالب في أمواله هذه الغد من يوم قدم مِسْکن (5) ابتغاءَ وجه‏اللّه‏ والدارَ الآخرة، واللّه‏ المستعان علي کل حال، ولايحلّ لامري‏ء مسلم يؤمن باللّه‏ واليوم الآخر أن يقول في شي‏ء قَضَيتُه من مالي و لايخالف فيه أمري من قريب أو بعيد.
أما بعد، فإن ولائدي...
هذا ما قضي به عليٌّ في ماله هذه الغد من يوم قدم مِسْکَن. شهد أبوشمر بن أبرهة و صَعْصَعْةُ بنُ صُوْحَان و يزيدُ بنُ قيس و هَيّاجُ بن أبي‏هيّاج. و کتب عليُ بن أبي‏طالب بيده لعشرٍ خلون من جُماديَ‏الأولي سنة سبع و ثلاثين.
ترجمه
اين آن چيزي است که وصيت نموده و دستور داده است به آن در اموال و داراييش، بنده خدا علي، براي خوشنودي خدا، تا مرا به واسطه آن به بهشت برد و دوزخ را از من براي خاطر آن دور سازد و آتش جهنم را بر من روا ندارد در روزي که گروهي روسفيد و گروهي روسياه مي‏شوند. وصيت چنين است: املاکي که در «ينبع» و اطراف آن دارم و نسبت آنها به من شناخته شده است، همه آنها و بندگان در آنها صدقه است. جز بندگانم «رباح» و «ابو نيرز» و «جبير» که اين سه تن آزادند و هيچ‏کس بر آنها تسلطي ندارد. ايشان غلامان من‏اند و در اموال ياد شده پنج سال کار مي‏کنند و حق برداشت مخارج و هزينه زندگي خود و فرزندانشان را دارند.
با حفظ اين مراتب آنچه در «وادي‏القري» دارم و همه از اموال خودم مي‏باشد اختصاص به فرزندان «فاطمه» دارد، و بندگان در اين املاک صدقه‏اند (و در راه خدا مصرف مي‏شوند).
و آنچه در «ديمه» دارم و افرادي که در آنجا هستند نيز صدقه است، جز «زريق» که مانند غلامان ياد شده مي‏باشد. و آنچه در «اذينه» دارم با آنان که در آنجا هستند نيز صدقه است، و «فقيرين» ـ چنان‏که مي‏دانيد ـ نيز صدقه است و بايد در راه خدا مصرف شود.
آنچه از اموالم در اينجا ياد کردم همه صدقه لازم قطعي است، و اين حکم در زندگي و پس از مرگ من جاري خواهد بود، بايد در آنچه سبب خوشنودي خدا و در راه
خداست به مصرف رسد و خويشانم از بني‏هاشم و بني‏مطلب نزديک و دور بهره برند.
نظارت بر اين اوقاف و صدقات با (فرزندم) حسن بن علي است، از آنها به قدر ضرورت خود بدون زياده‏روي بهره مي‏برد و در مواردي که رضاي الهي در آن است صرف مي‏نمايد، در اين کار بر او باکي نيست. اگر خواست بخشي از آنها را بفروشد تا قرضي را ادا کند، بفروشد باکي بر او نيست، و اگر بخواهد مي‏تواند املاک برجسته و نفيس قرار دهد. فرزندان علي و غلامان و اموال وي اختيارشان در دست حسن بن علي است.
و اگر خانه حسن بن علي جز خانه صدقه باشد و خواست که آن را بفروشد مي‏تواند بفروشد، بر او باکي نيست. اگر بخواهد مي‏تواند بفروشد و قيمتش را به سه بخش تقسيم کند؛ قسمتي را در راه خدا مصرف نمايد و قسمتي را به بني‏هاشم و بني‏مطلب و قسمتي را به فرزندان ابوطالب بدهد، در مواردي که خدا مي‏پسندد از اين سه قسم به مصرف رساند.
اگر پيشامدي براي حسن رخ داد (و از اين جهان درگذشت) در حالي که حسين زنده باشد، اين کارها بدو موکول مي‏شود، بايد آنچه را به حسن دستور دادم وي انجام دهد. براي اوست آنچه براي حسن نوشتم و بر اوست آنچه برعهده حسن بود.
براي فرزندان دو فرزند فاطمه (حسن و حسين) از صدقه علي آن چيزي خواهد بود که براي فرزندان علي تعيين شد، و من هرچه براي دو فرزند فاطمه قرار دادم به جهت خوشنودي خداي عزّ و جلّ و حفظ حرمت رسول‏اللّه‏ و تعظيم و بزرگداشت و رضاي خدا و رسول است.
اگر براي حسن و حسين پيشامدي رخ داد، آخرين اين دو نفر در فرزندان علي جستجو مي‏کند، اگر کسي را از آنان يافت که صلاحيت و اسلام و امانت او را بپسندد، کارها را بدو محول مي‏سازد، و اگر کسي را در آنها نيافت که واجد شرايط باشد به يکي از فرزندان ابوطالب که داراي صلاحيت باشد کارها را محول مي‏کند، و اگر ديد بزرگان و صاحب‏نظران فرزندان ابوطالب در گذشته‏اند به يکي از مردان بني‏هاشم که او را واجد شرايط مي‏داند مي‏سپارد.
بر آن کسي که کارها بدو محول مي‏گردد، شرط مي‏شود که اصول اموال را حفظ کند و بهره آن را انفاق نمايد در آنچه او را بدو دستور داده‏ام؛ از سبيل‏اللّه‏ و بر خويشان از بني‏هاشم و بني‏مطلب، دور و نزديک. چيزي از آن اصول به فروش نمي‏رسد و بخشيده نمي‏شود و به ارث منتقل نمي‏گردد.
آنچه در اختيار محمد بن علي (ابن الحنفيه) است در اختيار او مي‏ماند و پس از او به اولاد فاطمه منتقل مي‏شود، و آن دو برده که نامشان را در صحيفه کوچک آورده‏ام، آزادند.
اين است آنچه علي در اموالش دستور مي‏دهد، از روزي که به «مسکن» آمده، و اين وصيت براي خوشنودي خدا و پاداش در آخرت انجام گرفته، و از خدا در هرحال ياري مي‏خواهم. بر هيچ فرد مسلماني که ايمان به خدا و روز واپسين دارد، حلال نيست که در اموالم کاري کند جز دستوري که داده‏ام و از نزديک يا دور خلاف امر من انجام دهد.
سپس آن حضرت در ادامه وصيّت‏نامه فرمودند:
اين است آنچه علي در اموال خود دستور مي‏دهد از روزي که به مسکن آمده است. شاهدان بر اين وصيت ابوشمر بن ابرهه و صعصعة بن صوحان و يزيد بن قيس و هيّاج بن هيّاج مي‏باشند. اين وصيت را علي بن ابي‏طالب به‏دست خود پس از گذشتن ده روز از جمادي‏الاوّل سال سي و هفت نوشته است.
اينک چند موضع از موقوفات حضرت امير عليه‏السلام را که نام آنها را در کتابهاي حديثي و تاريخي يافته‏ايم در اينجا مي‏آوريم با توضيحات مختصر جغرافيايي و بيان بعضي از خصوصيات هريک از اين موقوفات:
1-الاحمر
صحرايي است در «الرَّجْلاء» بين مدينه و شام، نيمي از آن از موقوفات آن حضرت و نيم ديگر متعلق به وراث بود (6)
2-ادبِية
در صحراي «إضَم» در أطراف مدينه واقع است (7)
3-اذينة
نام يکي از واديهاي «قَبَلِيَّة» در أطراف مدينه مي‏باشد (8)
املاک و بردگان آنجا صدقه‏اند، چنانچه در وقفنامه عمومي آمده.
4-الأسحن
صحرائي است در حدود «فدک» (9)
5-بِئرالملک
در صحراي «قَناة» واقع است (10)
6-البغيبِغة
چاهي است در نزديک «رشاء» در اطراف مدينه. از حضرت صادق عليه‏السلام از پدرش نقل شده که چون به علي عليه‏السلام پيدا شدن اين چشمه را بشارت دادند فرمود: وارث خوشنود مي‏گردد، آن‏گاه فرمود: وقف است بر مساکين و مسافراني که خرجي راه ندارند و نيازمندان نزديک (11)
7-البغيبِغات
چند چشمه است در «ينبع» به نامهاي «خَيْفُ الأراک» و «خَيْف ليلي» و «خَيْف بسطاس». مجموع اين چشمه‏ها را حضرت علي وقف نموده است (12)
8-البيضاء
صحرائي است در «حَرَّة الرَّجْلاء» داراي مزارع و باغها (13)
9-خانه‏اي در مدينه
اين خانه در محله «بَني زُرَيْق» در شهر مدينه واقع است و حضرت آن را وقف نمود تا خاله‏هايش در آن سکني داشته باشند و پس از آنها در اختيار نيازمندان از مسلمين باشد (14)
10-ديمه
معلوم نشد کجاست. املاک آنجا وقف و بردگان آن صدقه‏اند جز «زُرَيْق» که آزاد است؛ چنانچه در وقفنامه عمومي آمده.
11-ذات کمات
چهار چاه است در «حَرَّة الرَّجْلاء» به نامهاي «ذوات العشراء» و «قعين» و «معيد» و «رعوان». مجموعا از جمله موقوفات آن حضرت مي‏باشد(15)
12-رعيه
صحرائي است در حدود «فدک» داراي نخل و اندکي آب که از کوه ريزش مي‏کند (16)
13-عين أبي‏نيزر
چشمه‏اي است در «ينبع» پُر آب و داراي نخلهاي بسيار، منسوب به «أبونَيْزَر» يکي از غلامان حضرت امير عليه‏السلام (17)
14-عين موات
چشمه‏اي است در «وادي القري» (18)
15-عين فاقة
چشمه‏اي است در «وادي القري» و «عين حسن» نيز ناميده مي‏شود (19)
16-عين ينبع
«يَنْبُع» دهي است نزديک کوه «رَضْوي» و از مدينه هفت منزل فاصله دارد، داراي چشمه‏هاي پرُ آب و گوارا و زميني حاصلخيز (20) بعضي چشمه‏هاي آنجا را يکصد و هفتاد چشمه گفته‏اند (21)
از عمار ياسر نقل شده که حضرت پيامبر (ص) زميني را از «ذي العَشِيرة» در ينبع به حضرت امير بخشيد و عمر نيز در أيام خلافتش قطعه‏اي در همانجا بدو بخشيد و علي عليه‏السلام در آنجا ملکي ديگر خريد و مجموعا چند چشمه در آنجا داشت و همه را وقف نمود (22)
اين ملک در وقفنامه عمومي ذکر شده با قيد هرچه در اطراف آن است و صدقه بودن بردگاني که در آنجا به کار مشغول‏اند جز سه تن از آنها «رباح» و «ابونيزر» و «جبير» که آزاد مي‏باشند.
17-فقيرين
نام دو جاست در اطراف مدينه که حضرت پيامبر ـ صلي‏اللّه‏ عليه و آله ـ به اميرالمؤمنين بخشيده، و اصل اين نام به معني چاه يا حفيره‏اي است که براي به کار گذاشتن نخل حفر مي‏کنند (23)
اين زمين حاصلخيز در عصر ما نيز معروف است و به زبان محلي «الفُقَيْر» ناميده مي‏شود (24)
از حضرت صادق عليه‏السلام روايت شده که در ينبع چشمه‏اي احداث کردند، آبي از آن به طرف آسمان جوشيد مانند گردن يک شتر، چون به حضرت أميرالمؤمنين عليه‏السلام بشارت دادند فرمود: به وارث بشارت دهيد، اين چشمه صدقه و وقف است براي زايران خانه خدا و مسافريني که نياز به خرج راه دارند، فروخته و بخشيده و به ارث گذاشته نمي‏شود... (25)
18-القصيبة
باغي است در حدود «فدک» (26)
19-وادي القري
نام صحراي وسيعي است بين مدينه و شام، داراي دههاي بسيار و حضرت پيامبر (ص) آنجا را فتح نموده (27) حضرت أمير در آنجا املاکي داشت و وقف نمود، بعضي از آنها با نام مخصوص ذکر شده و بعضي را نام نبرده‏اند.
در وقفنامه عمومي آمده است که براي فرزندان فاطمه عليه‏السلام وقف شده و بردگان آنجا صدقه مي‏باشند.
پی نوشتها:
1- در بحارالانوار (41 /24 به بعد) نمونه‏هايي از سخاي علي عليه‏السلام را ببينيد.
2- کافي 2 /410. .
3- کافي 7 /49، تهذيب الاحکام 9 /146. گويا نسخه‏هايي از اين وصيتنامه نزد سادات بني‏الحسن و بني‏الحسين بوده که ابن‏شبه در تاريخ مدينه (1 /225) آن از حسن بن زيد نقل مي‏کند. .
4- در تاريخ المدينة ابن‏شبه اين جمله بدين صورت آمده: «و ان مال محمد علي ناحية، و مال ابني فاطمه و مال فاطمة الي ابني فاطمة»، و بايد اين عبارت صحيح باشد.
5- مسکن نام جايي است در کوفه.
6- تاريخ المدينة، ابن‏شبه، ج1، ص234. .
7- همان، ص222. .
8- معجم البلدان، ج1، ص؛ ج4، ص309. .
9- تاريخ المدينة، ج1، ص225. .
10- همان، ص223. .
11- همان، ص220. .
12- همان، ص222. .
13- همان، ص234. .
14- تهذيب الاحکام، ج9، ص131. .
15- تاريخ المدينة، ج1، ص224. .
16- همان، ص224. .
17- وفاء الوفا، ج1، ص127. .
18- تاريخ المدينة، ج1، ص223. .
19- همان، ص223. .
20- معجم البلدان، ج1، ص450.
21- عمدة الاخبار، ص353. .
22- وفاء الوفا، ص1334. .
23- معجم البلدان، ج4، ص269؛ وفاء الوفا، ص1282. .
24- عمدة الاخبار، ص318. .
25- کافي، ج7، ص54؛ تهذيب الاخبار، ج9، ص 148. .
26- تاريخ المدينة، ج1، ص 225. .
27- معجم البلدان، ج 5، ص 345.
منبع:ميراث جاويدان

آيا به آيات قرآن نمى‏ انديشند يا [مگر] بر دل هايشان قفلهايى نهاده شده است؟
سوره محمد(ص)/ آیه 24
مشاهده وب‌سایت کاربر یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
ارسال پاسخ 


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع:
1 مهمان

بازگشت به بالابازگشت به محتوا