ارسال پاسخ 
 
امتیاز موضوع:
  • 4 رأی - میانگین امیتازات: 4.75
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
شیطان جنس کهنه میفروشد
۷ دي ۱۳۸۹, ۰۱:۲۱ عصر (آخرین ویرایش در این ارسال: ۷ دي ۱۳۸۹ ۰۱:۲۲ عصر، توسط nafas.)
ارسال: #1
Rainbow شیطان جنس کهنه میفروشد
شیطان می خواست که خود را با عصر جدید تطبیق بدهد،
تصمیم گرفت وسوسه‌های قدیمی و در انبار مانده‌اش را به حراج بگذارد.
در روزنامه‌ای آگهی داد و تمام روز، مشتری ها را در دفتر کارش پذیرفت.
حراج جالبی بود! سنگ‌هایی برای لغزش در تقوا،
آینه‌هایی که آدم را مهم جلوه می‌داد،
عینک‌هایی که دیگران را بی‌اهمیت نشان می‌داد.
روی دیوار اشیایی آویخته بود که توجه همه را جلب می‌کرد: خنجرهایی با تیغه‌های خمیده
که آدم می‌توانست آن‌ها را در پشت دیگری فرو کند،
و ضبط صوت‌هایی که فقط غیبت و دروغ را ضبط می کرد.
شیطان رو به خریدارها فریاد می زد: «نگران قیمت نباشید!
الان بردارید و هر وقت داشتید، پولش را بدهید.»
یکی از مشتری‌ها در گوشه‌ای دو شیء بسیار فرسوده دید که هیچکس به آن‌ها توجه
نمی‌کرد. اما خیلی گران بودند. تعجب کرد و خواست دلیل آن اختلاف فاحش را بفهمد.
شیطان خندید و پاسخ داد:
«فرسودگی‌شان به خاطر این است که خیلی از آن ها استفاده کرده‌ام.
اگر زیاد جلب توجه می کردند، مردم می‌فهمیدند چه طور در مقابل آن مراقب باشند.
با این حال قیمت شان کاملاً مناسب است.
یکی شان `شک` است و آن یکی `عقدة حقارت`. تمام وسوسه‌های دیگر فقط حرف
می‌زنند، این دو وسوسه عمل می کنند.»

[[/color]امید وارم خدا پنجره باز اتاقت باشد
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس شده توسط boshra ، يگانه ، sajjad ، hamed ، seyedebrahim ، نفس
۲۸ مرداد ۱۳۹۰, ۰۳:۴۰ عصر
ارسال: #2
زنگ خطر
هر روز
شيطان لعنتي
خط هاي ذهن مرا
اشغال مي کند.
هي با شماره هاي غلط، زنگ مي زند، آن وقت
من اشتباه مي کنم و او
با اشتباه هاي دلم حال مي کند...
ديروز يک فرشته به من گفت:
تو گوشي دل خود را ، بد گذاشته اي...
آن وقت ها که خدا به تو مي زد زنگ،
آخر چرا جواب ندادي، برنداشتي؟!
يادش به خير آن روزها، مکالمه با خورشيد
دفترچه هاي ذهن کوچک من را
سرشار خاطره مي کرد...
امروز پاره است
آن سيم ها که دلم را
تا آسمان مخابره مي کرد.
با من تماس بگير خدايا
حتي هزار بار !
وقتي که نيستم لطفا پيام خودت را
روي پيغام گير دلم بگذار...

پس از مطالعه مطلب ارسالی ما را از نظر خویش بهره مند بفرمایید.
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس شده توسط hamed ، del shekaste ، کبوتر حرم ، فاطمه گل ، سماء ، seyedebrahim
۱۳ مهر ۱۳۹۰, ۰۲:۴۲ عصر
ارسال: #3
Rainbow شیطان مهربان
مردی صبح زود از خواب بیدار شد تا نمازش رادر خانه خدا (مسجد ) بخواند . لباس پوشید و راهی خانه خداشد .در راه به مسجد، مرد زمین خورد و لباسهایش کثیف شد. او بلند شد ، خودش را پاک کرد و به خانه برگشت . مرد لباسهایش را عوض کرد و دوباره راهی خانه خدا شد . در راه به مسجد و در همان نقطه مجدداً زمین خورد او دوباره بلند شد، خودش را پاک کرد و به خانه برگشت. یک بار دیگر لباسهایش را عوض کرد و راهی خانه خدا شد. در راه به مسجد، با مردی که چراغ در دست داشت برخورد کرد و نامش را پرسید . مرد پاسخ داد: (( من دیدم شما در راه به مسجد دو بار به زمین افتادید.))،از این رو چراغ آوردم تا بتوانم راهتان را روشن کنم . مرد اول از اوفراوان تشکر می کند و هر دو راهشان را به طرف مسجد ادامه می دهند. همین که به مسجد رسیدند، مرد اول از مرد چراغ بدست درخواست می کند تا به مسجد وارد شود و با او نماز بخواند . مرد دوم از رفتن به داخل مسجد خودداری می کند.مرد اول درخواستش را دوبار دیگر تکرار می کند و مجدداً همان جواب را می شنود.مرد اول سوال می کند که چرا او نمی خواهد وارد مسجد شود و نماز بخواند. مرد دوم پاسخ داد: ((من شیطان هستم.)) مرد اول با شنیدن این جواب جا خورد. شیطان در ادامه توضیح می دهد: ((من شما را در راه به مسجد دیدم و این من بودم که باعث زمین خوردن شما شدم.)) قتی شما به خانه رفتید، خودتان را تمیز کردید و به راهمان به مسجد برگشتید، خدا همه گناهان شما را بخشید. من برای بار دوم باعث زمین خوردن شما شدم و حتی آن هم شما را تشویق به ماندن در خانه نکرد، بلکه بیشتر به راه مسجد برگشتید. به خاطر آن، خدا همه گناهان افراد خانواده ات را بخشید. من ترسیدم که اگر یک بار دیگرباعث زمین خوردن شما بشوم، آنگاه خدا گناهان افراد دهکده تان را خواهد بخشید.نا براین، من سالم رسیدن شما را به خانه خدا (مسجد) مطمئن ساختم.

[[/color]امید وارم خدا پنجره باز اتاقت باشد
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس شده توسط seyedebrahim
۲۴ بهمن ۱۳۹۰, ۰۳:۴۷ عصر
ارسال: #4
Information RE: شیطان جنس کهنه میفروشد
بسم الله...

روزي شيطان تصميم گرفت از كار خود دست بكشد .بنابراين اعلام كرد ميخواهد ابزارش رو با قيمتي مناسب به فروش بگذارد .پس وسايل كارش را به نمايش گذاشت كه شامل خودبرستي .نفرت .ترس .خشم.حرص.حسادت.شهوت.قدرت طلبي.و غيره......ميشد.

اما يكي از اين ابزار بسيار كهنه و كار كرده به نظر ميرسيد و شيطان حاضر نبود كه ان را به قيمت ارزان بفروشد.كسي از شيطان برسيد:"اين وسيله ي گران قيمت جيست؟"

شيطان كفت:"اين ناميدي و افسردگي ست."

برسيدند:"جرا اين همه گران است ؟"

شيطان گفت :"زيرا اين وسيله براي من بيش از ابزار ديگر موثر بوده است .هر گاه ساير وسايلم بي اثر ميشوند تنها با اين وسيله ميتوانم قلب انسان ها را بكشايم كارم را انجام دهم.اگر بتوانم كسي را وادارم كه احساس نا اميدي وياس و دل سردي و تنهايي كندآن وقت ميتوانم هر چه ميخواهم با او بكنم .من اين وسيله را روي همه ي انسان ها امتحان كرده ام و به همين دليل كهنه است."

راست ميگن كه شيطان دو ترفند داره كه يكي از انونا دلسرد كردن ماست به اين دليل براي مدتي نميتونيم مفيد باشيم .

ترفند ديگه ترديد انداختن تو دل ماست تا ايمانمون نسبت به خدا و خودمون ضعيف بشه

التماس دعا

"حسبی الله ونعم الوکیل ولاحول ولا قوة الا بالله ولا اله الا انت سبحـانک انی کُنتُ من الظالمین"
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس شده توسط hamed ، هُدهُد صبا ، seyedebrahim
۲۵ بهمن ۱۳۹۰, ۰۱:۳۸ صبح
ارسال: #5
RE: شیطان جنس کهنه میفروشد
Heartگویند در زمان دانیال نبى یك روز مردى پیش او آمد و گفت : اى دانیال امان از دست شیطان ، دانیال پرسید: مگر شیطان چه كرده ؟ مرد گفت : هیچى ، از یك طرف شما انبیاء و اولیاء به ما درس دین و اخلاق مى دهید و از طرف دیگر شیطان نمى گذارد رفتار ما درست باشد، كار خوب بكنیم و از بدیها دورى نماییم . دانیال پرسید: چطور نمى گذارد؟ آیا لشكر مى كشد و با شما جنگ مى كند و شما را مجبور مى كند كه كار بد كنید. مرد گفت : نه ، این طور كه نه ، ولى دایم ما را وسوسه مى كند، كارهاى بد را در نظر ما جلوه مى دهد. شب و روز، ما را فریب مى دهد و نمى گذارد دیندار و درست كردار باشیم .Huh



دانیال گفت : باید توضیح بدهى كه شیطان چه مى كند، ببینم ، آیا مثلا وقتى مى خواهى نماز بخوانى شیطان نمى گذارد نمازت را بخوانى ؟ آیا وقتى مى خواهى پولى را در راه خدا بدهى شیطان مانع مى شود و نمى گذارد؟ آیا وقتى مى خواهى به مسجد بروى شیطان طناب به گردنت مى اندازد و تو را به قمارخانه مى برد؟ آیا وقتى مى خواهى با مردم خوب حرف بزنى شیطان توى دهانت مى رود و از زبان تو با مردم حرف بد مى زند؟ آیا وقتى مى خواهى با مردم معامله بكنى شیطان مى آید و زوركى از مردم پول زیاد مى گیرد و در جیب تو مى ریزد؟ آیا این كارها را مى كند؟
مرد گفت نه : این كارها را نمى تواند بكند ولى نمى دانم چطور بگویم كه شیطان در همه كارى دخالت مى كند، یك جورى دخالت مى كند كه تا مى آییم سرمان را بچرخانیم ما را فریب مى دهد، من از دست شیطان عاجز شده ام ، همه گناههاى من به گردن شیطان است . دانیال گفت : تعجب مى كنم كه تو اینقدر از دست شیطان شكایت دارى ، پس چرا شیطان هیچ وقت نمى تواند مرا فریب بدهد، من هم مثل توام ، شاید تو بى انصافى مى كنى كه گناه خودت را به گردن شیطان مى گذارى .
مرد گفت : نه من خیلى دلم مى خواهد خوب باشم ولى شیطان با من دشمنى دارد و نمى گذارد خوب باشم . دانیال گفت : خیلى عجیب است ، كجا زندگى مى كنى ؟ مرد گفت : همین نزدیكى ، توى آن محله ، و از دست شیطان مردم هم خیال مى كنند كه من آدم بدى هستم ، نمى دانم چه كار كنم ، دانیال پرسید: اسم شما چیست ؟ مرد گفت : اسمم عم اوغلى است .
دانیال گفت عجب ، عجب پس این عم اوغلى تویى .
مرد گفت : چه طور مگر شما درباره من چیزى مى دانید؟ دانیال گفت : من تا امروز خبرى از تو نداشتم ، ولى اتفاقا دیروز شیطان آمد اینجا پیش من و از تو شكایت داشت و گفت : امان از دست این عم اوغلى .
مرد گفت : شیطان از من شكایت داشت چه شكایتى ؟
دانیال گفت : شیطان مى گفت : من از دست این عم اوغلى عاجز شده ام ، عم اوغلى خیلى مرا اذیت مى كند، عم اوغلى در حق من خیلى ظلم مى كند... آن وقت از من خواهش كرد كه تو را پیدا كنم و قدرى نصیحتت كنم كه دست از سر شیطان بردارى . مرد گفت : خوب شما نپرسیدید كه عم اوغلى چه كار كرده ؟ دانیال گفت : همین را پرسیدم كه عم اوغلى چه كار كرده ؟ شیطان جواب داد كه هیچى ، آخر من شیطانم و مورد لعنت خدا هستم . روز اول كه از خدا مهلت گرفتم در این دنیا بمانم براى كارهایم قرار و مدارى گذاشتم ، قرار شده است كه تمام بدى ها در اختیار من باشد و تمام خوبیها در اختیار دینداران ، ولى این عم اوغلى مرتب در كارهاى من دخالت مى كند، پایش را توى كفش من مى كند، و بعد دشنام و ناسزایش را به من مى دهد. مثلا مى تواند نماز بخواند ولى نمى خواند، مى تواند روزه بگیرد ولى نمى گیرد، پولش را مى تواند در كار خیر خرج كند ولى نمى كند. صد تا كار زشت و بد هم هست كه مى تواند از آن پرهیز كند ولى پرهیز نمى كند و آن وقت گناه همه اینها را به گردن من مى اندازد. شراب مال من است عم اوغلى مى رود و مى خورد، دو رنگى و حیله بازى از هنرهاى مخصوص من است ولى عم اوغلى در كارهایش حقه بازى مى كند، مسجد خانه خداست و میخانه و قمار خانه مال من است ولى او عوض این كه به مسجد برود دایم جایش در خانه من است . بد زبانى و بد اخلاقى مال من است ولى عم اوغلى به اینها هم ناخنك مى زند. چه بگویم اى دانیال كه این عم اوغلى مرتب بر سر من كلاه مى گذارد و آن وقت تا كار به جاى باریك مى كشد مى گوید بر شیطان لعنت . وقتى معامله مى كند و مردم را در خرید و فروش فریب مى دهد پولش را در جیبش مى ریزد ولى تهمتش را به من مى زند، آخر من كى دست او را گرفته ام و روزه اش را باطل كرده ام . آخر اى دانیال من چه هیزم ترى به این عم اوغلى فروخته ام . من چه ظلمى به این مرد كرده ام كه دست از سر من بر نمى دارد. خواهش مى كنم شما كه همیشه مرا نصیحت مى كنید این عم اوغلى را احضار كنید و بگویید دست از سر من بردارد و... شیطان این چیزها را گفت و خیلى شكایت داشت و من هم در صدد بودم كه تو را پیدا كنم و بگوییم پایت را از كفش شیطان در بیاورى . خوب ، وقتى تو در كارهاى شیطان دخالت مى كنى او هم حق دارد، در كارهاى تو دخالت كند و روزگارت را سیاه كند. اما تو مى گویى كه شیطان هرگز به زور و جبر تو را از راه به در نبرده و فقط وسوسه كرده ، در این صورت تو باید به وسوسه او گوش ندهى و سعى كنى به گفتار و رفتار نیك پایبند باشى ، آن وقت تو هم مى شوى مثل دانیال ، و نه تو از شیطان گله دارى و نه او از تو شكایت دارد. وقتى تو خودت بد مى كنى و بر شیطان لعنت مى كنى شیطان هم حق دارد كه از تو شكایت كند. تو باید آن قدر خوب باشى كه شیطان نتواند تو را لعنت كند. عم اوغلى با شنیدن این حرفها خیلى شرمنده شد و جواب داد: حق با شماست ، تقصیر از خودم بود كه دست به كارهاى شیطان مى زدم ، باید خودم خوب باشم و گرنه شیطان گناه مرا به گردن نمى گیرد، اى لعنت بر شیطان
ابلیس نامه ، ص 110.

[تصویر:  che-gvara.png]
مشاهده وب‌سایت کاربر یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس شده توسط دلیر ، seyedebrahim ، هُدهُد صبا
۲۶ بهمن ۱۳۹۰, ۰۵:۴۷ عصر
ارسال: #6
RE: شیطان جنس کهنه میفروشد
عصبانیت هنگام رانندگی از رانندگی دیگران رو خیلی سخت میشه کنترل کرد شاید دلیلش اینه که ما از وسیله ی نقلیه ی خود به عنوان ابزاری برای قدرت نمایی استفاده میکنیم و قدرت نمایی و تکبر هم از کارهایی است که خدا را ناراحت میکند
پوریای ولی گفت که بختم به کمند است از همت داوود نبی بخت بلند است
افتادگی اموز اگر طالب فیضی هرگز نخورد آب زمینی که بلند است
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس شده توسط خادم شهدا ، hamed ، منتظر ، هُدهُد صبا ، safirashgh
۱۱ ارديبهشت ۱۳۹۱, ۱۰:۵۶ صبح
ارسال: #7
RE: شیطان جنس کهنه میفروشد
هر لحظه توی سایت شما برای من شیرین ترین لحظاته
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس شده توسط هُدهُد صبا
ارسال پاسخ 


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع:
1 مهمان

بازگشت به بالابازگشت به محتوا