مجموعه مقالات شهید سید مرتضی آوینی
۱۵ تير ۱۳۹۱, ۰۹:۵۰ عصر
ارسال: #29
|
|||
|
|||
RE: مجموعه مقالات شهید سید مرتضی آوینی
بسم الله الرحمن الرحیم
ادامه: صبح، بعد از زيارت عاشورا و خواندن دعاي فرج، پاي سفرهي حضرت زهرا (س) نشستيم. بچهها سفرههاي جبهه را سفرهي حضرت زهرا ميخوانند و من، نميدانم چرا، اما با تمام جانم اين حقيقت را احساس ميكنم. نان خشك و پنير و خرما. اين سفرهها شبيه همان سفرهاي است كه شما با خود به سر زراعت ميبرديد و من هنوز ياد آن را در خاطر دارم. سفرهي قناعت. و من درس قناعت را براي نخستين بار از شما آموختم. پدر جان، سفرهي اين بچهها هم با سفرههاي ديگر خيلي تفاوت دارد. تفاوتش در اينجاست كه اين سفرهها سفرهي قناعت است، سفرهي حضرت زهراست و ما ميهمان او هستيم. نانش طعم و بوي همان ناني را دارد كه از تنور خانهمان بيرون ميآيد، تا آنجا كه فكر كردم شايد از همان نانهايي است كه شما براي جبهه فرستادهايد. كاش اينجا بودي و آرزوهايت را فرا رويت ميديدي. پدر جان، مگر تو همواره آرزوي حضور در صحراي كربلا را نداشتي؟ مگر نبود كه وقتي نام حبيب بن مظاهر و مسلم بن عوسجه را ميشنيدي، انگار كه اسم خودت را ميشنوي، اشك از چشمانت سرازير ميشد؟ دشمن ما وابسته به سلاحهاي جور واجوري است كه به قيمت نوكرياش به او دادهاند، اما مؤمن وابسته نيست. هر نوع وابستگي مؤمن را از وصول به حق باز ميدارد و همچون غل و زنجيري كه بر دست و پاي زندانيان ميبستند، او را به زمين ميچسباند و قدرت قيام را از او ميگيرد. مؤمن اگر وابستگي داشته باشد نميتواند قيام كند و عصر ما عصر قيام است. دشمن مرتباً با هواپيما حملهور ميشود و از سلاحهاي شيميايي هم استفاده ميكند. و پدر جان، من به ياد سگهاي آبادي ميافتم كه وقتي حملهور ميشدند، اگر نميترسيدي، هرگز جرأت جلو آمدن را نداشتند و به كوچكترين تكان دست تو پا به فرار ميگذاشتند؛ واگرنه، اگر از آنها ميترسيدي، جرأت مييافتند و حمله ميكردند. اسرائيل سرزمينهاي ما را همينگونه اشغال كرده و روشهاي صدام نيز همانگونه است. پدر جان، من انگيزهي اين تلاش عظيم را هميشه در مييافتم، اما امروز، امروز كه فيلمبردارهاي جهاد تلويزيون آمده بودند و ما ماسكهايمان را امتحان ميكرديم، بيشتر از پيش دريافتم كه اين رود عظيم شور و اشتياق و اراده و عزم و تصميم به چه دريايي اتصال دارد و ريشهي اين تلاش در كدام خاك بارور نشسته است. آنها فيلم ميگرفتند و از ما ميپرسيدند كه چه آرزويي داريد. من به دلم رجوع كردم و ديدم... شما خود ميدانيد، نياز به گفتن نيست. (نه برادر، اين آرزوي تو تنها نيست، آرزويي است كه ريشه در جان همهي مسلمين دارد.) پدر جان، من اين رسالت را به سنگيني بر گردهي خويش احساس ميكنم كه خداوند ما را براي تحقق همين اهداف به صحنهي حيات كشانده است. امروز من در جبههها و پشت جبههها طليعهي آزادي قدس و تحقق اين وعدهي تخلفناپذير قرآن را بهروشني ميبينم. همه بهحق ميگويند «راه قدس از كربلاست.» معناي اين سخن چيست؟ وقتي پاي صحبت پدران و مادران شهدا بنشينيم در مييابيم. قدس مظهر جراحتي است كه بر قلب امت اسلام وارد شده است و اين جراحت را جز به خون نميتوان شست. امروز وعدههاي قرآن بيش از پيش به تحقق نهايي خويش نزديك شده است و امت اسلام دريافته است كه چگونه بايد براي آزادي قدس اقدام كند. اكنون صدام و حزب بعث عراق بزرگترين سدي است كه در برابر وحدت منطقهي اسلامي و قيام همگاني براي آزادي قدس قرار دارد. «راه قدس از كربلا ميگذرد» بدين معناست كه تا ما اين سد را از سر راه برنداشتهايم، هرگز نميتوانيم به نجات قدس بشتابيم. بله پدر جان، براي آزادي قدس راهي جز اين وجود ندارد. صدام دشمن خداست و براي وصول به توحيد بايد او را از ميان برداشت. ادامه دارد...
یاد شهدایمان بخیر!
من اگر بنشینم، تو اگر بنشینی، چه کسی برخیزد؟ |
|||
|
|
کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع:
1 مهمان
1 مهمان
بازگشت به بالابازگشت به محتوا