مجموعه مقالات شهید سید مرتضی آوینی
۲۸ خرداد ۱۳۹۱, ۰۹:۰۰ عصر
ارسال: #20
|
|||
|
|||
RE: مجموعه مقالات شهید سید مرتضی آوینی
بسم الله الرحمن الرحیم
شأن انسان در اين است كه هجرت كند و از زمان و مكان و مقتضيات آنها فراتر رود و غل و زنجير جاذبهي دنيا را از دست و پاي روح خويش بگشايد و در آسمان لايتناهاي ولايت پرواز كند. و كسي اين مقام را در خواهد يافت كه از خود و آنچه دوست دارد بگذرد و سر تسليم به آستان قربان بسپارد و مقرب شود و خداوند در جوابش «ان هذا لهو البلأ المبين و فديناه بذبح عظيم»(4) نازل كند... سلام علي ابراهيم. آنها، يزيديان، ميپنداشتند كه نداي «هل من ناصر» سيدالشهدا در صحراي كربلا مدفون خواهد شد و ديگر هيچ اثري از حق در جهان باقي نخواهد ماند، غافل كه خداوند خميرهي وجود مؤمن را با خاك كربلا و خون شهدايش سرشته است و تا شب و روز باقي است، اين پيوند تاريخي كه مؤمنين را به عاشورا پيوند ميدهد در عمق فطرتها بيدار خواهد ماند و هر آن كس را كه شنواي نداي باطن خويش است، به صحراي كربلا خواهد كشاند. و انسان، اگر انسان باشد و به وجدان خويش رجوع كند، نداي «هل من ناصر» سيدالشهدا را از باطن خويش خواهد شنيد كه ميثاق فطرتش را به او گوشزد ميكند. اين پيمان كه پيماني ازلي است، هر آن در عمق باطن مؤمن تجديد ميگردد و اگر انسان سر از تبعيت شرايط بپيچد و به خود و وابستگيهايش پشت كند، به اين عهد نخستين رجوع خواهد كرد و آنگاه گذشته و آينده به هم پيوند ميخورند و انسان بر آغاز و انجام تاريخ شهادت خواهد داد. آنها اين پيوند تاريخي را در اعماق وجود خويش احساس كردهاند و در پناه قرآن به ياري حسين(ع) ميشتابند و همين است امانتي كه آسمانها و زمين و كوهها از پذيرش آن ابا داشتهاند و انسان پذيرفته است، اگرنه، هيچ از خود پرسيدهاي كه چرا بعد از هزار و چند صد سال، اين مؤمنين خود را «راهيان كربلا» ناميدهاند؟ مگر كربلا از تبعيت زمان و مكان خارج است كه همه جا كربلا باشد و هر روز عاشورا؟ آري، كربلا از زمان و مكان بيرون است و اگر تو ميخواهي كه به كربلا برسي، بايد از خود و بستگيهايش، از سنگينيها و ماندنها گذر كني و از زمان و مكان و مقتضيات آنها فراتر روي و غل و زنجير جاذبههاي دنيايي را از پاي ارادهات بگشايي و هجرت كني. حُب حسين در دلي كه خودپرست است بيدار نميشود. آنها اين پيوند تاريخي را در اعماق وجود خويش احساس كردهاند و اين است آنچه كه آنان را به گريه مياندازد. و اين گريه نشان ضعف نيست، عين قدرت است. اين گريهاي است كه تو را به همان عهد نخستين رجوع ميدهد و اينچنين، تو را از جاذبههاي دنيايي فراتر ميبرد و آنچنان شجاعتي ميبخشد كه در پناه حق از هيچ چيز نميترسي. اين گريهاي است كه پشت دشمن را ميشكند. انسان اهل ولايت است و در باطن خويش با حق پيوند دارد. اما آنچه كه او را از حق باز ميدارد جاذبهي خاك است كه به سوي پايين ميكشد و اينچنين، فطرت او محجوب ميماند و كدورت گناه صفاي باطن او را كه آيينهي نور حق است ميپوشاند و نورالانوار رب در آن تجلي نمييابد. اما گريه؛ گريه آبي است كه اين كدورتها و كثافات را ميشويد و تو را به فطرت الهي خويش رجوع ميدهد و ديگرباره اهل ولايت ميشوي. بگذار ما را اهل گريه بخوانند. اگر آنها بدانند كه در اين گريهها چه قدرتي نهفته است، خواب بر آنان حرام خواهد شد، و بهراستي اگر خداوند گريه را به انسان نبخشيده بود، هيچچيز نميتوانست كدورتي را كه با گناه بر آيينهي فطرتش مينشيند پاك كند. ادامه دارد پ.ن:4. صافات / ١٠٦ و ١٠٧
یاد شهدایمان بخیر!
من اگر بنشینم، تو اگر بنشینی، چه کسی برخیزد؟ |
|||
|
کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع:
1 مهمان
1 مهمان
بازگشت به بالابازگشت به محتوا