دل گفته هایمان با معبود
۶ دي ۱۳۸۹, ۱۲:۱۶ عصر
ارسال: #6
|
|||
|
|||
خداوندا تو مرا جاهل خواندی
خداوندا تو ماراجاهل خواندی،
از جاهل جز جفا چه آیــد؟ الهی آنچــه من از تو دیدم دوگیتی بیاراید، عجب اینست که جان من از بیم داد تو دمی نیاساید! الهی آمدم با دو دست تهی ، بسوختم بر امید روز بهی ، چه بُوَد اگر از فضل خود براین خسته دلم مرهم نهی؟ الهی از کجا باز یابم من آنروز که تو مرا بودی و من نبودم، تا باز بدان روز رسم میان آتش و دودم، اگر به دو گیتی آن روز یابم پر سودم، ور بود خود را دریابم به نبود خود خشنودم.... [[/color]امید وارم خدا پنجره باز اتاقت باشد |
|||
|
|
کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع:
6 مهمان
6 مهمان
بازگشت به بالابازگشت به محتوا