دل گفته هایمان با معبود
۱۳ آذر ۱۳۹۲, ۰۳:۲۵ عصر
ارسال: #58
|
|||
|
|||
دل گفته هایمان با معبود
در شهر، یکی نیست چو چشمان تو خونریز من شهر نشابورم و تو لشگر چنگیز
ای اشک تو هم باده و چشم تو پیاله از زلف تو سرشارم و از چشم تو لبریز پرهیزگران را چه نیازی است به توبه؟ یا توبه گران را چه نیازی است به پرهیز؟ هر روز یکی خشت می افتد به سر ما ای سقف ترک خورده به یکباره فرو ریز ای آینه ی لستُ علیهم به مُسَیتر دریاب مرا حضرت شمس الحق تبریز حالا که آمده ای چترت را ببند... در سرای ما جز مهربانی نمیبارد... |
|||
|
|
کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع:
4 مهمان
4 مهمان
بازگشت به بالابازگشت به محتوا