دل گفته هایمان با معبود
۱۴ شهريور ۱۳۹۱, ۱۱:۱۹ صبح
ارسال: #26
|
|||
|
|||
نیایش2
سلام گلویه سرشاره از بغض ...
سلام ای سینه ی تنگ آمده ... هااااای خدایم سلام مستم نمیسازی دگر ؟؟؟ در غریبی و سکوت و بیکسی ساکنه قلبم تویی !!! از چه این گونه سبب ساز غمه این دل شدی ؟ میشود اندکی با من زدنیایت بگی ؟؟؟ این بهاری که گذشت حالا کجاست ؟؟؟ در میان فصل ها گم نشود ؟؟؟ ای خدا ... اندکی بنشین سفره ی دل واشده ! طاقتم بی طاقتی و ... خود که میبینی مرا !!! از چه گویم حال خویش ! اندکی بنشین که نالان آمدم ... دیده ام میسوزد از شوق وصال طاقتم سر آمده ... ای خدا دیده ات را از منه بیکس نرانی ... گوشه چشمت را نگیری تو زمن ... ای خدا تنهایی و هجران هم اینک با منند ... طاقتم دل شوره دارد ! امید کو ؟؟؟ نکند با من ندارد خصلتی ؟؟؟ ای خدا معبود من تو که هستی آرامشم جان دارد و آبیه آسمان ازانه من است !!! پس بمان و وسعتم را سیر کن ! این منه بشکسته را تعبیر کن !!! معنی و مفهوم من را تو بگو از برایم یک نفس آرام گو : ای عزیزم بنده ی غافل زمن تو اسیری و منم معشوقه تو من بدانم عشق تو جانه من است تو بدانی !!! یادتو یاده من است !!! تا می توانید بیارایید دل را که تنها دارایی شما نزد خداوند همین دل خواهد بود ، چه زیباست از برکت دل سربلند نزد معبود باشید |
|||
|
|
کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع:
3 مهمان
3 مهمان
بازگشت به بالابازگشت به محتوا