لبخندهای مجاز :)
۲۳ تير ۱۳۸۹, ۰۴:۴۳ عصر
ارسال: #2
|
|||
|
|||
چرچيل و راننده تاکسی
چرچيل(نخست وزير اسبق بريتانيا) روزی سوار تاکسی شده بود و به دفتر BBC برای مصاحبه میرفت.
هنگامی که به آن جا رسيد به راننده گفت آقا لطفاً نيم ساعت صبر کنيد تا من برگردم. راننده گفت: "نه آقا! من می خواهم سريعاً به خانه بروم تا سخنرانی چرچيل را از راديو گوش دهم" . چرچيل از علاقهی اين فرد به خودش خوشحال و ذوقزده شد و يک اسکناس ده پوندی به او داد. راننده با ديدن اسکناس گفت: "گور بابای چرچيل! اگر بخواهيد، تا فردا هم اينجا منتظر میمانم!" |
|||
|
|
پیامهای داخل این موضوع |
لبخندهای مجاز :) - faezeh - ۲۵ خرداد ۱۳۸۹, ۱۲:۴۷ عصر
RE: لبخندهای مجاز :) - هُدهُد صبا - ۱۶ دي ۱۳۹۵, ۰۳:۳۶ عصر
چرچيل و راننده تاکسی - Afkhami - ۲۳ تير ۱۳۸۹ ۰۴:۴۳ عصر
آرزوهای یک زن - مسکن - ۳ شهريور ۱۳۸۹, ۱۰:۱۹ صبح
RE: آرزوهای یک زن - masomi - ۶ شهريور ۱۳۸۹, ۰۲:۲۰ عصر
RE: آرزوهای یک زن - faezeh - ۱۴ شهريور ۱۳۸۹, ۰۳:۳۲ عصر
راز یک ازدواج موفق/طنز - ضحی - ۲۲ مهر ۱۳۸۹, ۱۲:۴۸ عصر
بهترین عروس دنیا - مصباح - ۵ آبان ۱۳۸۹, ۰۲:۴۲ عصر
آزمون فلسفه - ذوالقرنین - ۸ آبان ۱۳۸۹, ۰۳:۱۶ عصر
|
کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع:
1 مهمان
1 مهمان
بازگشت به بالابازگشت به محتوا