ارسال پاسخ 
 
امتیاز موضوع:
  • 3 رأی - میانگین امیتازات: 5
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
حکمت های روزگار
۱۳ خرداد ۱۳۸۹, ۱۰:۳۲ عصر (آخرین ویرایش در این ارسال: ۵ دي ۱۳۹۳ ۰۱:۲۰ عصر، توسط هُدهُد صبا.)
ارسال: #1
حکمت های روزگار
اسمش فلمينگ بود . کشاورز اسکاتلندي فقيري بود.
يک روز که براي تهيه معيشت خانواده بيرون رفت، صداي فرياد کمکي شنيد که از باتلاق نزديک خانه مي آمد.
وسايلشو انداخت و به سمت باتلاق دويد.
اونجا ، پسر وحشتزده اي رو ديد که تا کمر تو لجن سياه فرو رفته بود و داد ميزد و کمک مي خواست.
فلمينگ کشاورز ، پسربچه رو از مرگ تدريجي و وحشتناک نجات داد.

روز بعد، يک کالسکه تجملاتي در محوطه کوچک کشاورز ايستاد.
نجيب زاده اي با لباسهاي فاخر از کالسکه بيرون آمد و گفت پدر پسري هست که فلمينگ نجاتش داد.

نجيب زاده گفت: ميخواهم ازتوتشکر کنم، شما زندگي پسرم را نجات داديد.

کشاورز اسکاتلندي گفت: براي کاري که انجام دادم چيزي نمي خوام و پيشنهادش رو رد کرد.

در همین لحظه، پسر کشاورز از در کلبه رعيتي بيرون اومد.

نجيب زاده پرسيد: اين پسر شماست؟

کشاورز با غرور جواب داد بله.”

نجيب زاده گفت: من پيشنهادي دارم.اجازه بدين پسرتون رو با خودم ببرم و تحصيلات خوب يادش بدم.اگر پسربچه ،مثل پدرش باشه، درآينده مردي ميشه که ميتونين بهش افتخار کنين”
و کشاورز قبول کرد.

بعدها، پسر فلمينگ کشاورز، از مدرسه پزشکي سنت ماري لندن فارغ التحصيل شد و در سراسر جهان به الکساندر فلمينگ کاشف پني سيلين معروف شد.

سالها بعد ، پسر مرد نجيب زاده دچار بيماري ذات الريه شد.
چه چيزي نجاتش داد؟
پني سيلين.
اسم پسر نجيب زاده چه بود؟
وينستون چرچيل

از خود به خدا هیچ نگوییم و نپرسیم .:. ما هم به خدا گر به خود آییم ، خداییم

[تصویر:  1_emza_22.jpg]
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس شده توسط یوسف زهرا
ارسال پاسخ 


پیام‌های داخل این موضوع
حکمت های روزگار - مشکات - ۱۳ خرداد ۱۳۸۹ ۱۰:۳۲ عصر
RE: حکمت روزگار - یوسف زهرا - ۱۴ خرداد ۱۳۸۹, ۱۲:۲۳ صبح

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع:
1 مهمان

بازگشت به بالابازگشت به محتوا