دفتر سرخ
۱۶ خرداد ۱۳۸۹, ۰۹:۲۳ صبح
(آخرین ویرایش در این ارسال: ۱۶ خرداد ۱۳۸۹ ۰۹:۲۴ صبح، توسط safirashgh.)
ارسال: #15
|
|||
|
|||
RE: دفتر سرخ
مادردروغگو!...اتل متل
اتل متل یه مادر****عین غنچه شب بو****یه مادر فداکار****اما یه کم دروغگو! یه ساعتی می گذره ****دست می کشه رو سرم****بهم میگه بیداری؟****یا خوابیدی دخترم؟ لابد می پرسید چرا****عین گل شب بوئه****سر زنشش می کنین****چون یه کم دروغ گوئه! دوباره و سه باره****وقتی جواب نمی دادم****نوازشم می کنه****فکر می کنه خوابیدم عین گل شب بوئه****چون تا سحر بیداره****ولی دروغ دروغی****چشاشوهم میذاره بلند می شه از توجا****از اتاق بیرون می ره****شاید میخواد مادرم****بره وضو بگیره بلند می شم دزدکی****به دنبال اون می رم****تا دستشو بخونم****تا مچشو بگیرم رو سری رو مادرم****روی سرش کشیده****تا که بابام نفهمه****نصف موهاش سفیده می ره توی اتاق خواب****رو به روی آیینه****روی زردش رو مادر****تو آیینه می بینه با دست پینه دارش****کشو رو وا می کنه****عطر بابام تو دستش****رضا ،رضا ،میکنه نگاه ناز مادر****یواشی می ره بالا****تا بالای آیینه****تا روی عکس بابا رضا اسم بابامه****مامان خیلی می خوادش****جنازشو بغل زد****ولی میگه میادش مامان همیشه می گه****که بابا بر می گرده****که بابا بر می گرده****ولی بعضی آدما می گن که قاطی کرده****بهش می گه رضا جان****غصه نخور عزیزم****منو حبیبه خوبیم نمی گه من مریضم****ادکلن بابا رو****درشو وا می کنه****می ذاره روی قلبش خدا،خدا، می کنه****بهش می گه رضا جان****وضع زندگی خوبه****نمی گه لای چرخ زندگی صد تا چوبه****عطرشو بومی کنه****دو چشمشو می بنده****اون مادر دروغگو*****زور زورکی می خنده نمی گه که واسه کار****تا کجاها که رفته****نمی گه چند وقتیه****دیسک کمر گرفته یهو مامان هول می شه****روی زمین می شینه****تا که بابا قامت****خمیدش رونبینه دست می ذاره رو چشماش****از توی دست سردش****عطر بابا می ریزه****روی چهره زردش نمیگه صاحب خونه****اجاره خونه می خواد****یا که سرش داد زدن****تو ساختمون بنیاد! می زنه زیر گریه****بوی عطر بابا جون****با بوی عطر شب بو****می پیچه توی خونمون مامان نمی گه دادگاه****حکم تخلیه داده****تا که یهو می فهمه****چشماش اونو لو داده تموم عالم امشب****مست گل شب بوئه****انگار همه فهمیدن****مادرم دروغ گوئه بسم الله الرحمن الرحیم حسبنا الله و نعم الوکیل ... آل عمران 173...پشت و پناه ما خداست و چه پشت و پناه خوبی. |
|||
|
|
پیامهای داخل این موضوع |
دفتر سرخ - safirashgh - ۱۶ ارديبهشت ۱۳۸۹, ۱۲:۰۳ عصر
RE: کتاب سرخ - safirashgh - ۱۸ ارديبهشت ۱۳۸۹, ۰۷:۴۲ صبح
RE: دفتر سرخ - safirashgh - ۱۸ ارديبهشت ۱۳۸۹, ۰۷:۵۱ عصر
RE: دفتر سرخ - safirashgh - ۲۰ ارديبهشت ۱۳۸۹, ۰۶:۱۰ عصر
RE: دفتر سرخ - مشکات - ۲۰ ارديبهشت ۱۳۸۹, ۱۰:۱۸ عصر
RE: دفتر سرخ - safirashgh - ۲۱ ارديبهشت ۱۳۸۹, ۰۷:۴۶ صبح
RE: دفتر سرخ - safirashgh - ۲۵ ارديبهشت ۱۳۸۹, ۱۱:۳۱ عصر
RE: دفتر سرخ - safirashgh - ۲۸ ارديبهشت ۱۳۸۹, ۰۸:۲۰ عصر
RE: دفتر سرخ - ذوالقرنین - ۲۸ ارديبهشت ۱۳۸۹, ۱۰:۵۸ عصر
RE: دفتر سرخ - safirashgh - ۳ خرداد ۱۳۸۹, ۱۱:۴۵ عصر
RE: دفتر سرخ - safirashgh - ۵ خرداد ۱۳۸۹, ۱۱:۳۳ صبح
RE: دفتر سرخ - مشکات - ۵ خرداد ۱۳۸۹, ۰۳:۱۷ عصر
RE: دفتر سرخ - safirashgh - ۶ خرداد ۱۳۸۹, ۱۰:۱۸ عصر
RE: دفتر سرخ - safirashgh - ۱۰ خرداد ۱۳۸۹, ۱۱:۲۹ عصر
RE: دفتر سرخ - safirashgh - ۱۶ خرداد ۱۳۸۹ ۰۹:۲۳ صبح
RE: دفتر سرخ - safirashgh - ۲۴ تير ۱۳۸۹, ۱۱:۴۱ عصر
RE: دفتر سرخ - safirashgh - ۲۶ تير ۱۳۸۹, ۱۲:۳۳ عصر
|
کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع:
1 مهمان
1 مهمان
بازگشت به بالابازگشت به محتوا