ارسال پاسخ 
 
امتیاز موضوع:
  • 18 رأی - میانگین امیتازات: 5
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
شهید گمنام
۸ بهمن ۱۳۸۸, ۰۱:۰۱ عصر
ارسال: #26
دیدم شهادت را که از لبهای مجنون...سپهر
شب بود و من با کوله ای از خستگی ها

شب بود و یک زنجیری از وابستگی ها

شب بود و هق هق های ساکن در گلویم

شب بود و یاد دوستان در پیش رویم


پروانگان را در افق مهتاب دیدم


خوابیدم و همسنگرم را خواب دیدم


دیدم به قصد (او) شقایق ترک (من) کرد


پروانه گشت و خویش در آتش کفن کرد


وقتی که بلبل روی سیم و خار جان داد


در پیش چشمم، مرگ عجز خود نشان داد



دیدم میان دود و آتش یاس می سوخت


دیدم گلوله خورد و پیشانی به هم دوخت


تیر آمد و از گونه هایش بوسه برداشت


دیدم چه سان! با مرگ جنگ تن به تن داشت



بر مرگ او لبخند داغ و آتشین زد


با یا حسینی پشت او را بر زمین زد


دیدم شهادت را که از لبهای مجنون

لب می گزید و باده می زد در خُم خون


همسنگران، با آتش، هم آغوش بودند


می سوختند آن شب ولی خاموش بودند



چون دوست آن شب قرعه را بر نامشان زد


دیدم که ساقی جام را بر جانشان زد


خمپاره بود و مرگ بود و تیر و ترکش


لبیک بود و وصل بود و اسب سرکش


چابک سواران اسبها را زین نمودند


اندام خود با رنگ سرخ آذین نمودند



عزم سفر کردند و یک لبیک گفتند


با کاروان یار، تا افلاک رفتند



چون سینه سرخان شهادت می پریدند


سنگر به سنگر ظلمت شب می دریدند



سر نیزه ها آن شب حدیث وصل گفتند


آن شب چکاوک ها میان نعره خفتند


آن شب منورها خجل از رویشان بود


کشکول و چشم و قبله گاهم سویشان بود

همسنگرانم کربلا را دوره کردند


سر مشق های کوفیان را پاره کردند


یک یا علی (ع) گفتند و پس پروانه کردند


سرکوب قوم ابرهه آغاز کردند


لحظات آن شب جمله عام الفیل بودند


دشمن چنان فرعون و یاران نیل بودند


در پیش پای عاشقان از شرم و از غم


آن شب دل خمپاره می پاشید از هم



خمپاره می کاوید آن شب سینه ها را


بشکست تیر آن شب دل آئینه ها را



همسنگران بر تیر و ترکش بوسه دادند


مستانه و مردانه بر مین پا نهادند


لبهای خونین، شهادت را مکیدند


با بذل جان خویش، بس معبر کشیدند



بر عقد ایشان انفجاری، خطبه خوان بود


مهیه معشوق آن شب، بذل جان بود



در خطبه اول عروسان لاله چیدند


در گویش دوم نقاب از رخ کشیدند



بار دگر اما به هم لبیک گفتند


بی دست و بی سر جمله سوی حجله رفتند



شهد شهادت را به کام هم نهادند


تا خانه خورشید آن شب پر گشادند


ساقی کوثر باده داد و مستشان کرد


یک حلقه از حبل المتین بر دستشان کرد


ارواحشان در عرش و پیکر در زمین خفت


جان آفرین، آن شب به آنان آفرین گفت!


شمشیرها، شمشیرها، مغروق خون گشت


زنجیرها، زنجیرها، حبس جنون گشت


شاعر: ابوالفضل سپهر

بسم الله الرحمن الرحیم
حسبنا الله و نعم الوکیل ... آل عمران 173...پشت و پناه ما خداست و چه پشت و پناه خوبی.
مشاهده وب‌سایت کاربر یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس شده توسط کبوتر حرم
ارسال پاسخ 


پیام‌های داخل این موضوع
شهید گمنام - safirashgh - ۱۶ شهريور ۱۳۸۸, ۰۶:۵۴ عصر
RE: شهید گمنام - کبوتر حرم - ۱۶ شهريور ۱۳۸۸, ۱۱:۲۹ عصر
RE: شهید گمنام - safirashgh - ۱۸ شهريور ۱۳۸۸, ۰۱:۲۹ عصر
RE: شهید گمنام - safirashgh - ۱۹ شهريور ۱۳۸۸, ۰۴:۴۲ صبح
RE: شهید گمنام - zahray athar - ۳۰ شهريور ۱۳۸۸, ۰۵:۲۱ عصر
RE: شهید گمنام - پدر ژپتو - ۲ مهر ۱۳۸۸, ۱۲:۰۰ صبح
RE: شهید گمنام - zeinab - ۲ مهر ۱۳۸۸, ۰۳:۵۹ عصر
RE: شهید گمنام - safirashgh - ۲ مهر ۱۳۸۸, ۰۴:۱۲ عصر
RE: شهید گمنام - zeinab - ۳ مهر ۱۳۸۸, ۱۲:۱۵ عصر
RE: شهید گمنام - safirashgh - ۱۲ خرداد ۱۳۹۱, ۰۵:۱۳ عصر
پای‌ بابا شهید شده‌، نمرده‌ - safirashgh - ۲ مهر ۱۳۸۸, ۱۰:۴۲ عصر
موج بابام كلیده قفل در بهشته - safirashgh - ۱۴ مهر ۱۳۸۸, ۰۱:۵۱ صبح
RE: موج بابام كلیده قفل در بهشته - سادات - ۱۴ مهر ۱۳۸۸, ۰۶:۲۱ عصر
RE: موج بابام كلیده قفل در بهشته - faezeh - ۱۶ مهر ۱۳۸۸, ۱۲:۴۸ صبح
RE: موج بابام كلیده قفل در بهشته - سادات - ۱۷ مهر ۱۳۸۸, ۰۳:۴۷ عصر
RE: موج بابام كلیده قفل در بهشته - safirashgh - ۱۸ مهر ۱۳۸۸, ۱۲:۵۰ صبح
«دارا»و «سارا»... - safirashgh - ۳ بهمن ۱۳۸۸, ۰۹:۳۱ صبح
حرامیان، حرامتان - safirashgh - ۳ بهمن ۱۳۸۸, ۱۰:۰۶ صبح
RE: «دارا»و «سارا»... - کبوتر حرم - ۳ بهمن ۱۳۸۸, ۰۳:۳۵ عصر
سناریوی دلتنگی «سهمیه » - safirashgh - ۷ بهمن ۱۳۸۸, ۱۱:۱۲ صبح
مادر شهید " گمنام " - safirashgh - ۸ بهمن ۱۳۸۸, ۱۲:۵۹ صبح
ای قوم هُبَل - safirashgh - ۸ بهمن ۱۳۸۸, ۰۱:۲۹ صبح
هزار هزاران ... - safirashgh - ۸ بهمن ۱۳۸۸, ۰۱:۴۱ صبح
راز ماندن.....سپهر - safirashgh - ۸ بهمن ۱۳۸۸, ۱۱:۴۶ صبح
دیدم شهادت را که از لبهای مجنون...سپهر - safirashgh - ۸ بهمن ۱۳۸۸ ۰۱:۰۱ عصر
همون درد جدایی.... سپهر - safirashgh - ۸ بهمن ۱۳۸۸, ۰۱:۰۳ عصر
RE: همون درد جدایی.... سپهر - مشکات - ۱۳ بهمن ۱۳۸۸, ۰۶:۴۵ عصر
RE: همون درد جدایی.... سپهر - safirashgh - ۱۳ بهمن ۱۳۸۸, ۱۱:۰۶ عصر
RE: همون درد جدایی.... سپهر - مصباح - ۲۱ بهمن ۱۳۸۸, ۰۸:۱۰ عصر
قلب زمين مال ماست - safirashgh - ۱۶ ارديبهشت ۱۳۸۹, ۱۱:۵۳ صبح
RE: قلب زمين مال ماست - ذوالقرنین - ۱۷ ارديبهشت ۱۳۸۹, ۱۲:۰۱ عصر
RE: مادر شهید " گمنام " - مشکات - ۱۴ مرداد ۱۳۸۹, ۰۶:۰۹ عصر
RE: مادر شهید " گمنام " - ثنا - ۱۶ مرداد ۱۳۸۹, ۰۷:۰۸ عصر
RE: مادر شهید " گمنام " - safirashgh - ۱۳ بهمن ۱۳۹۰, ۱۲:۵۱ صبح
RE: مادر شهید " گمنام " - خادم شهدا - ۱۸ بهمن ۱۳۹۰, ۰۲:۰۰ عصر

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع:
1 مهمان

بازگشت به بالابازگشت به محتوا