ارسال پاسخ 
 
امتیاز موضوع:
  • 9 رأی - میانگین امیتازات: 4.67
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
خاطرات جبهه
۲۹ مرداد ۱۳۹۱, ۰۹:۴۹ عصر (آخرین ویرایش در این ارسال: ۲۹ مرداد ۱۳۹۱ ۰۹:۵۰ عصر، توسط zeinab.)
ارسال: #61
شهیدی که بی سر به دیدار مادر رفت
بسم الله الرحمن ارحیم

شهیدی که بی سر به دیدار مادر رفت
[تصویر:  19429_707.jpg]

آقای مردشور گفت تا شما بیرون نروید من او را نمی شویم، داخل یک پلاستیک پیچیده بودنش، گفتم برید کنار، چادرم را انداختم، گفتم من خودم پسرم را می شویم. طاقتش را هم دارم.

فارس، روایت خاطراتی از سال‌های دفاع مقدس به خصوص از لحظاتی که یک مادر با فرزندش وداع می‌کند، از جمله لحظات داغدار تاریخ ایران اسلامی است. خاطره که در زیر می‌آید لحظه‌ای است که پیکر شهید مصطفی عربی نوده را برای مادرش می‌آورند:

مصطفی را به هنرستان بردم که ثبت نام کنم. آنجا مرکزی بود، مثل یک دارالتدریس، شبانه روزی. به مدیرش گفتم: آقای مدیر باید هفته ای یک بار مصطفی به خانه بیاید. چون بهم خیلی وابستگی دارد.

مدیر گفت: مادر مصطفی ما نمی توانم این کار را بکنیم، مصطفی باید عادت کند. یاد بگیرد بزرگ که شد، مرد که شد، تنهائی و سختی و مشقت او را از پا در نیاورد.

گفتم: آقای مدیر یکی از دوستان مصطفی به من گفت که مصطفی شب ها یواشکی و مخفی گریه می کند. گریه اش برای این بود که دلش برایم تنگ می شد.

اما نمی دانم چرا حالا دیگه دلش برای من تنگ نمی شود، یادم نمی کند، به خوابم نمی آید. همیشه موقع خوابیدن سرش را روی زانوی من می گذاشت و من هم موهای او را دست می کشیدم و او آرام می گرفت. اما موقعی که بالای سرش رسیدم نه صورت داشت که ببوسم نه سر داشت که دست به موهایش بکشم.

صبح بود که در زدند، رفتم در را که باز کنم، به دلم افتاد که از طرف مصطفی هستند. در را که باز کردم، پاهایم لرزید.

گفتند: مصطفی زخمی شده، دو نفر با لباس سبز پاسداری بودند. سوارم کردند، گفتم اگر مصطفی شهید شده بگوئید، من طاقتش را دارم، ولی انکار کردند. ماشین که به طرف امامزاده عبدالله پیچید، یک مرتبه دلم برای مصطفی تنگ شد. دلم هوری ریخت، ته دلم خالی شد. یاد زینب کربلا افتادم. وقتی به داخل امامزاده رسیدیم، وارد مزار شهدا که شدیم. پشت سر آمبولانس، دیدم دو تا خواهرش، خواهرهای مصطفی از حال رفته اند، اما من طاقت داشتم.

آقای مردشور گفت تا شما بیرون نروید من او را نمی شویم، داخل یک پلاستیک پیچیده بودنش، گفتم برید کنار، چادرم را انداختم، گفتم من خودم پسرم را می شویم. طاقتش را هم دارم. مگر زینب طاقت نداشت، من مگر زینب نیستم. من هم زینب هستم. من پسرم را می شویم. بروید کنار، همه رفتند من ایستادم. اما بدنم می لرزید. گفتم هیچ کسی حق ندارد به پسر من دست بزند. دستام را بالا بردم، گفتم: خدایا همانطور که به حضرت زینب (س) قدرت دادی به من هم قدرت بده. وقتی پلاستیک را کنار زدم دیدم مصطفی سر ندارد، دست در بدن ندارد، پاهایش نیست، دیگر چیزی نفهمیدم.
نویسنده : غلامعلی نسائی

یاد شهدایمان بخیر!

من اگر بنشینم، تو اگر بنشینی، چه کسی برخیزد؟

[تصویر:  sisOJG_400.jpg]
مشاهده وب‌سایت کاربر یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس شده توسط مریم گلی
ارسال پاسخ 


پیام‌های داخل این موضوع
خاطرات جبهه - masomi - ۱۵ فروردين ۱۳۸۹, ۱۲:۰۳ عصر
RE: خاطرات جبهه - masomi - ۱۷ فروردين ۱۳۸۹, ۰۲:۰۳ عصر
RE: خاطرات جبهه - masomi - ۲۱ فروردين ۱۳۸۹, ۱۱:۲۴ صبح
RE: خاطرات جبهه - مریم گلی - ۱۶ شهريور ۱۳۹۱, ۰۹:۰۸ صبح
RE: خاطرات جبهه - zeinab - ۲۴ شهريور ۱۳۹۱, ۰۸:۰۹ صبح
RE: خاطرات جبهه - گمنام - ۲۰ آذر ۱۳۹۱, ۰۸:۴۵ صبح
RE: خاطرات جبهه - گمنام - ۲۴ آذر ۱۳۹۱, ۰۷:۴۴ عصر
RE: خاطرات جبهه - گمنام - ۲ دي ۱۳۹۱, ۰۹:۴۵ صبح
RE: خاطرات جبهه - zeinab - ۹ بهمن ۱۳۹۱, ۰۵:۰۷ عصر
RE: خاطرات جبهه - hamed - ۳ آذر ۱۳۹۲, ۰۹:۲۸ صبح
RE: خاطرات جبهه - hamed - ۱۷ بهمن ۱۳۹۲, ۰۸:۳۷ صبح
خاطرات جبهه - Entezar - ۲۹ خرداد ۱۳۹۳, ۰۵:۳۲ عصر
RE: خاطرات جبهه - هُدهُد صبا - ۲۵ ارديبهشت ۱۳۹۴, ۰۹:۵۸ صبح
خم پاره - منتظر - ۱۸ اسفند ۱۳۸۹, ۱۱:۴۲ عصر
RE: خم پاره - hamed - ۱۹ اسفند ۱۳۸۹, ۱۲:۰۳ صبح
RE: خم پاره - منتظر - ۲۳ اسفند ۱۳۸۹, ۰۳:۳۰ عصر
RE: خم پاره - shahed - ۲۳ اسفند ۱۳۸۹, ۱۱:۳۲ عصر
RE: خم پاره - hamed - ۲۴ اسفند ۱۳۸۹, ۱۲:۱۳ صبح
شمیم خاطره - zeinab - ۱۱ فروردين ۱۳۹۰, ۰۶:۱۳ عصر
RE: شمیم خاطره - zeinab - ۱۱ فروردين ۱۳۹۰, ۱۰:۱۴ عصر
RE: شمیم خاطره - zeinab - ۱۲ فروردين ۱۳۹۰, ۱۲:۲۷ عصر
RE: شمیم خاطره - منتظر - ۱۲ فروردين ۱۳۹۰, ۰۶:۰۰ عصر
RE: شمیم خاطره - zeinab - ۱۳ فروردين ۱۳۹۰, ۰۴:۰۶ عصر
RE: شمیم خاطره - hamed - ۱۴ فروردين ۱۳۹۰, ۱۰:۱۲ عصر
RE: خم پاره - منتظر - ۱۵ فروردين ۱۳۹۰, ۰۲:۳۷ عصر
RE: شمیم خاطره - zeinab - ۱۶ فروردين ۱۳۹۰, ۰۲:۴۰ عصر
RE: شمیم خاطره - safirashgh - ۱۶ فروردين ۱۳۹۰, ۰۸:۲۴ عصر
RE: شمیم خاطره - hamed - ۱۷ فروردين ۱۳۹۰, ۰۶:۴۱ صبح
RE: شمیم خاطره - zeinab - ۱۷ فروردين ۱۳۹۰, ۰۲:۴۶ عصر
RE: شمیم خاطره - غریب ومنتظر(غریبه منتظر) - ۱۷ فروردين ۱۳۹۰, ۱۰:۲۷ عصر
RE: شمیم خاطره - zeinab - ۱۹ فروردين ۱۳۹۰, ۱۱:۰۵ صبح
RE: خم پاره - منتظر - ۱۹ فروردين ۱۳۹۰, ۰۶:۱۷ عصر
RE: شمیم خاطره - zeinab - ۲۲ فروردين ۱۳۹۰, ۰۲:۵۳ عصر
RE: شمیم خاطره - zeinab - ۲۶ فروردين ۱۳۹۰, ۰۶:۴۶ عصر
RE: شمیم خاطره - hamed - ۲۶ فروردين ۱۳۹۰, ۰۸:۱۸ عصر
RE: شمیم خاطره - هُدهُد صبا - ۲۷ فروردين ۱۳۹۰, ۰۸:۱۶ عصر
RE: شمیم خاطره - hamed - ۲۷ فروردين ۱۳۹۰, ۰۹:۳۰ عصر
RE: شمیم خاطره - zeinab - ۲ ارديبهشت ۱۳۹۰, ۰۲:۲۰ عصر
RE: شمیم خاطره - zeinab - ۱۵ تير ۱۳۹۰, ۰۱:۱۰ عصر
RE: شمیم خاطره - hamed - ۳۱ تير ۱۳۹۰, ۰۱:۰۱ صبح
RE: شمیم خاطره - فاطمه گل - ۹ مهر ۱۳۹۰, ۱۲:۳۳ عصر
RE: شمیم خاطره - hamed - ۱۵ مهر ۱۳۹۰, ۰۹:۰۶ صبح
RE: شمیم خاطره - hamed - ۲۵ آذر ۱۳۹۰, ۱۱:۳۹ عصر
RE: شمیم خاطره - hamed - ۱۵ دي ۱۳۹۰, ۰۸:۰۰ صبح
خاطراتی سبز از یاد شهیدان - safirashgh - ۱۸ بهمن ۱۳۹۰, ۱۲:۵۵ صبح
RE: خاطراتی سبز از یاد شهیدان - خادم شهدا - ۱۸ بهمن ۱۳۹۰, ۰۱:۱۴ عصر
RE: شمیم خاطره - safirashgh - ۱۸ بهمن ۱۳۹۰, ۰۹:۲۰ عصر
RE: شمیم خاطره - hamed - ۲۱ اسفند ۱۳۹۰, ۰۷:۲۸ صبح
RE: شمیم خاطره - hamed - ۲۵ اسفند ۱۳۹۰, ۱۰:۰۹ عصر
RE: شمیم خاطره - هُدهُد صبا - ۲۵ اسفند ۱۳۹۰, ۱۱:۵۷ عصر
RE: شمیم خاطره - خادم شهدا - ۷ فروردين ۱۳۹۱, ۰۳:۳۸ عصر
RE: شمیم خاطره - zeinab - ۸ فروردين ۱۳۹۱, ۰۶:۲۷ عصر
RE: شمیم خاطره - zeinab - ۷ خرداد ۱۳۹۱, ۱۰:۲۴ صبح
RE: شمیم خاطره - zeinab - ۱۰ خرداد ۱۳۹۱, ۱۰:۵۸ صبح
RE: شمیم خاطره - zeinab - ۱۱ خرداد ۱۳۹۱, ۰۲:۳۲ عصر
RE: شمیم خاطره - آشنای غریب - ۱۱ خرداد ۱۳۹۱, ۰۳:۵۸ عصر
RE: شمیم خاطره - zeinab - ۱۲ خرداد ۱۳۹۱, ۰۲:۱۱ عصر
RE: شمیم خاطره - zeinab - ۱۳ خرداد ۱۳۹۱, ۰۸:۳۸ صبح
RE: شمیم خاطره - zeinab - ۲۵ خرداد ۱۳۹۱, ۰۹:۲۵ صبح
ده خاطره از شهید مهدی زین الدین - zeinab - ۳۰ خرداد ۱۳۹۱, ۰۹:۱۸ صبح
ده خاطره از شهید مهدی زین الدین - zeinab - ۲ تير ۱۳۹۱, ۰۸:۴۱ صبح
RE: شمیم خاطره - zeinab - ۴ تير ۱۳۹۱, ۰۸:۱۹ صبح
ده خاطره از شهید حسین علم الهدی - zeinab - ۵ تير ۱۳۹۱, ۰۷:۰۴ عصر
RE: شمیم خاطره - hamed - ۶ تير ۱۳۹۱, ۱۰:۵۳ صبح
ده خاطره از شهید حسین علم الهدی - zeinab - ۶ تير ۱۳۹۱, ۰۱:۴۲ عصر
RE: شمیم خاطره - خادم شهدا - ۱۹ تير ۱۳۹۱, ۰۵:۴۳ عصر
RE: شمیم خاطره - خادم شهدا - ۲۱ تير ۱۳۹۱, ۱۲:۳۶ صبح
RE: شمیم خاطره - hamed - ۲۵ تير ۱۳۹۱, ۰۷:۴۱ عصر
RE: شمیم خاطره - مریم گلی - ۲۷ تير ۱۳۹۱, ۰۱:۵۲ عصر
شهیدی که بی سر به دیدار مادر رفت - zeinab - ۲۹ مرداد ۱۳۹۱ ۰۹:۴۹ عصر
ده خاطره از شهید محمدابراهیم همت - zeinab - ۳۰ مرداد ۱۳۹۱, ۱۱:۲۲ صبح
RE: شمیم خاطره - مریم گلی - ۳۰ مرداد ۱۳۹۱, ۰۲:۲۰ عصر
RE: شمیم خاطره - safirashgh - ۵ شهريور ۱۳۹۱, ۰۴:۳۱ عصر
RE: شمیم خاطره - hamed - ۹ شهريور ۱۳۹۱, ۱۲:۱۶ عصر
یک کلام یک خاطره - یاسین تبریزی نژاد - ۸ اسفند ۱۳۹۲, ۱۱:۵۷ صبح

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع:
1 مهمان

بازگشت به بالابازگشت به محتوا