ارسال پاسخ 
 
امتیاز موضوع:
  • 7 رأی - میانگین امیتازات: 5
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
درد دل با امام زمان(عج)
۲۷ آبان ۱۳۹۰, ۰۷:۵۸ عصر (آخرین ویرایش در این ارسال: ۲۷ آبان ۱۳۹۰ ۰۷:۵۸ عصر، توسط منتظر.)
ارسال: #99
RE: گفتگو با آقا
بسم الله الرحمن الرحیم
ببخشید طولانیه ولی قشنگه
تشرف
حاج علي بغدادي جريان تشرّف خود به محضر حضرت بقيّه‌الله را اين گونه روايت مي‌کند.
مبلغ هشتاد تومان بابت سهم امام(ع) بدهکار شدم، براي پرداخت و ادايِ آن از بغداد به نجف اشرف رفتم. بيست تومان آن را به جناب «شيخ مرتضي انصاري»، بيست‌تومان ديگر آن را به جناب «شيخ محمّد حسين کاظميني» و بيست‌تومان سوم را به جناب «شيخ محمّد حسن شُروقي» دادم و بيست تومان هم بر ذمّه و عهده‌ام باقي ماند که تصميم داشتم در مراجعت، آن‌ها را به جناب «شيخ محمّد حسن کاظميني آل ياسين» پرداخت کنم وقتي به بغداد برگشتم، دوست داشتم در اداي بدهکاري‌ام شتاب کنم. پس روز پنجشنبه به زيارت کاظمين(ع) مشرّف شدم و بعد از زيارت، خدمت جناب «شيخ محمّد حسن کاظميني آل ياسين» رسيدم و مقداري از آن بدهي را به ايشان پرداخت نمودم و باقيمانده را وعده کردم که بعد از فروش بعضي از اجناس، به تدريج طبق حواله وي بپردازم و به اهل و مُستحقّ آن برسانم.
(بعد از انجام کارها) عصر پنج‌شنبه تصميم به بازگشت به بغداد گرفتم. جناب شيخ محمّد حسن کاظميني از من خواست که آن شب را در آن جا بمانم. امّا من عرض کردم: «بايد بروم و حقوق کارگران کارگاه بافندگي‌ام را پرداخت کنم»؛ زيرا برنامه من اين بود که حقوق هفتگي آنان را عصر پنجشنبه مي‌پرداختم. به همين دليل عذرخواهي کرده و از کاظمين به طرف بغداد به راه افتادم. تقريباً يک سوم راه را پيموده‌ بودم که سيّد بزرگواري را ديدم که از سمت بغداد به طرف من مي‌آيد، چون نزديک شد سلام کرد و دست‌هاي خود را براي در آغوش گرفتن من و روبوسي باز کرد و فرمود: « أهلاً و سهلاً» و مرا گرم در آغوش گرفت و يکديگر را بوسيديم. سيّد، عمامه سبز روشني بر سر داشت و بر رخسار مبارکش خالِ سياه بزرگي بود فرمود: حاج علي خير است به کجا مي‌روي؟ عرض کردم: « امامين کاظمين(ع) را زيارت کردم و به بغداد برمي‌گردم».
فرمود: «امشب، شب جمعه است برگرد!» گفتم: آقاي من! نمي‌توانم. فرمود: «چرا مي‌تواني؛ برگرد تا نزد خدا، برايت شهادت بدهم که تو از دوستداران جدّم اميرمؤمنان(ع) و از دوستان ما مي‌باشي، «شيخ محمّد حسن» نيز شهادت دهد؛ زيرا خداوند بلند مرتبه فرموده: «دو شاهد بگيريد».
اين سخن اخير وي اشاره به مطلبي بود که من در ذهن خود داشتم و آن اين بود که مي‌خواستم از جناب «شيخ محمّد حسن کاظميني» خواهش کنم شهادت‌نامه‌اي براي من بدهد مبني بر اين که من از دوستداران اهل بيت(ع) هستم و آن را تبرّکاً در کفن خود بگذارم. به سيّد بزرگوار عرضه داشتم: شما از کجا اين موضوع را مي‌داني و چگونه شهادت خواهي داد؟ فرمود: «کسي که حقّ وي به او مي‌رسانند، چگونه آن رساننده حق را نشناسد؟» عرض کردم: چه حقي؟ فرمود: «آن چيزي که به وکيل من رساندي».
گفتم: وکيل شما کيست؟ فرمود: «شيخ محمّد حسن». عرض کردم: ايشان وکيل شما است؟ فرمود: «بله! وکيل من هستند».
حاج علي بغدادي در ادامه مي‌گويد: «در اين هنگام در ذهن من خطور کرد که اين سيّد بزرگوار از کجا مرا شناخت و به اسم صدا زد در حالي که من اصلاً او را نمي‌شناسم. بعد با خود گفتم: شايد او مرا مي‌شناسد اما من، ايشان را فراموش کرده‌ام. باز با خود گفتم: حتماً اين سيّد از «سهم سادات» چيزي از من مي‌خواهد. در اين وقت دلم خواست که از سهم امام به او مبلغي بدهم، به همين خاطر به ايشان گفتم: آقاي من! از حق شما در نزد من مبلغي مانده بود که درباره آن به جناب شيخ محمّد حسن کاظميني رجوع کردم، براي آن که حقوق شما را با اذن و اجازه او ادا کرده باشم.
تبسّمي کرد و فرمود: «آري، بخشي از حقوق ما را به نمايندگان و وکلاي ما در نجف رسانيدي» عرض کردم: آيا آن چه را ادا کردم پذيرفته شده است؟ فرمود: «آري».
آن‌گاه سيّد بزرگوار فرمود: «حاج علي برگرد، و جدّم را زيارت کن» پس برگشتم درحالي که دست راستِ او در دستِ چپ من بود. همين که به راه افتاديم به يکباره ديدم که در سمت راست ما رودخانه‌اي با آبي سفيد و صاف جاري است و درختان ليمو و نارنج و انار و انگور و غيره ـ با اين که فصل و موسم آن‌ها نبود ـ بر فراز سرِ ما، سايه انداخته‌اند.
عرض کردم: اين رودخانه و درخت‌‌ها از کيست؟ فرمود: «از براي کسي که ما و اجداد ما را زيارت کند.»
گفتم: سؤالي دارم فرمود: « بپرس» گفتم: روزي نزد مرحوم شيخ الرزاق مدرسّ رفتم، شنيدم که مي‌گفت: «هر کس در تمامي عمر خود، روزها روزه باشد و شب‌ها را به عبادت به سر بَرد و چهل حجّ و چهل عمره به جاي آورد و ميان «صفا» و «مروه» بميرد امّا از دوستداران و ارادتمندانِ اميرمؤمنان(ع) نباشد، اين عبادت‌ها براي او سودي ندارد» نظرتان درباره اين سخن چيست؟ فرمود: «آري، به خدا سوگند براي او فايده‌اي ندارد.»
آن گاه درباره يکي از خويشان خود پرسيدم که آيا او از محبّان و دوستداران اميرمؤمنان(ع) است؟» فرمود: «آري، او و همه خويشاوندانِ تو از علاقمندان به اميرمؤمنان(ع) هستند.»
در اين وقت پرسيدم: آقاي ما، روضه‌خوان‌ها حکايتي را از«سليمان اَعمس» نقل مي‌کنند که: وي نزد شخصي آمد و از او درباره زيارت سيّدالشهداء(ع) پرسيد، آن شخص در پاسخ گفت: «اين کار بدعت است» شب هنگام او در خواب هُودَجي را ميان زمين و آسمان ديد. پرسيد: در آن هودج کيست؟ گفتند: «فاطمه زهرا و خديجه کبري(ع)؛ زيرا امشب، شب جمعه است.» همچنين در خواب ديد کاغذهايي از هُودَج مي‌ريزد که بر روي آن‌ها نوشته است « اَمان من النّار لزوّار الحسين في ليله الجمعه، امان من النّار يوم القيامه» (اين برگه، امان نامه‌اي است در روز قيامت براي زائران امام حسين(ع) در شب‌هاي جمعه) آيا اين حديث صحيح است؟ فرمود: «آري راست و درست است.»
عرضه داشتم: سيّدنا! درست است که مي‌گويند هر کس امام حسين را در شب جمعه زيارت کند، اين زيارت براي او امان نامه‌اي از آتش است؟
فرمود: آري، به خدا سوگند. در اين هنگام اشک از چشمان مبارکش جاري شد و گريست.
عرض کردم: «سيّدنا در سال 1269 ق با جمعي از دوستان موفّق به زيارت حضرت رضا(ع) شديم، در منطقه درّود ـ از بخش‌هاي خراسان ـ يکي از عرب‌هاي «شُروقيّه» را ـ که از باديه‌نشينان شرق نجف اشرف هستند ـ ديدار کرده و از او پذيرايي نموديم. از او پرسيديم ولايت و شهر حضرت رضا(ع) چگونه جايي است؟ گفت: «بهشت است» و امروز پانزده روز است که من ميهمان مولايم حضرت علي‌بن موسي‌الرضا(ع) بوده‌ام و از سفره سخاوتِ او خورده‌ام، به وقت مرگ «نکير و مُنکر» چه حقّي دارند که در قبر نزد من بيايند؟ زيرا گوشت و پِي من در مهمانخانه آن حضرت از طعامِ او روئيده است.
آيا سخن آن عرب شروقيّه درست است؟ آيا علي بن موسي‌الرضا(ع) او را در قبر از نکير و مُنکر رهايي مي‌دهد؟
فرمود: «آري به خدا سوگند، جدّ من ضامن است.»
حاج علي بغدادي گفت‌وگوي شيرين خود با سيد بزرگوار را در ادامه اين گونه روايت مي‌کند: عرضه داشتم: سّيدنا! سؤال کوچکي دارم، فرمود: «بپرس» عرضه داشتم: آيا زيارت حضرت رضا(ع) از من پذيرفته است؟ فرمود: «ان‌شاءالله قبول است» عرض کردم: «زيارت حاج محمّد حسين بزّازباشي پسر مرحوم حاج احمد که در سفر مشهد، رفيق من و شريک در مخارج راه بود، چطور؟ فرمود «زيارت عبد صالح قبول است».
پرسيدم: «زيارت فلان مرد بغدادي که همسفر ما بود، پذيرفته است؟» سيد بزرگوار سکوت کردند، دوباره عرضه داشتم، اين بار هم سکوت کرده و جوابي نداند.
«محدّث نوري» به نقل از حاج علي بغدادي آورده:که آن مرد بغدادي و چند تن از دوستانش از خوشگذران‌هاي بغداد بوده و در زيارت پيوسته به لهو و لعب مشغول بودند و حتّي آن شخص مادر خود را کشته بود.
در اين هنگام به جايي که جادّه وسيعي داشت رسيديم که دو طرف آن باغستان‌هايي بود و روبه‌روي آن، شهر مقدّس کاظمين قرار داشت. قسمتي از اين جادّه که به باغ متّصل بود و در طرف راست قرار داشت، متعلّق به بعضي از سادات يتيم بود که حکومتِ وقت آنان را به زور تصاحب کرده و به جادّه ملحق و متصل کرده بود به همين خاطر انسان‌هاي باتقوا، که ساکن بغداد و کاظمين بودند، از راه رفتن در آن قطعه زمين پرهيز مي‌کردند.
متوجه شدم که سيّد بزرگوار بر روي آن قطعه زمين (غصبي) راه مي‌رود بديشان عرضه داشتم: «اين منطقه متعلق به بعضي از سادات يتيم است و تصرّف در آن جايز نيست».
سيّد فرمود: « اين موضع، متعلق به جدّ ما اميرالمؤمنان(ع) و ذريّه و فرزندان ماست به همين جهت تصرّف در آن براي ما و دوستداران ما حلال است» در اين زمان به جويِ آبي که از رودخانه دجله براي مزارع و باغ‌هاي اطراف کشيده بودند رسيديم، اين آب از جادّه مي‌گذشت و آن را به دو راه به طرف شهر تقسيم مي‌کرد، يکي از راه‌ها معروف به «راه سلطاني» بود و ديگري معروف به «راه سادات». و آن جناب به راه سادات ميل نمود. بديشان عرضه داشتم: «بيا از راه سلطاني برويم» فرمودند: «نه، از همين راهِ خودمان مي‌رويم» پس آمديم و هنوز چند قدمي را نپيموده بوديم که خودم را در صحن مقّدس، نزديک به کفشداري ديدم در حالي که هيچ کوچه و بازاري را در مسير مشاهده نکرده بودم. به همراه سيّد بزرگوار از طرف «باب المراد» که سمت شرقي و طرفِ پايين پا است، داخل ايوان شديم. سيّد در رواق مطهّر، توقف نکرده و «اذن دخول» نخواند و وارد شد و در کنار دَرِ حرم ايستاد، آن گاه به من فرمود: «زيارت بخوان»، عرض کردم: «من سواد ندارم» فرمود: «من براي تو بخوانم» عرض داشتم: «آري» پس فرمود: «ءادخل يا الله، السلام عليک يا رسول ‌الله السلام عليک يا اميرالمؤمنين ...» و به ترتيب به همه امامان سلام داد تا به امام يازدهم، امام حسن عسکري(ع) رسيد در اين حال فرمود: « السلام عليک يا أبا محمد الحسن العسکري»، آن گاه رو به من کرد و فرمود: «به امام زمان خود سلام کن.» من هم گفتم: السلام عليک يا حجّهالله، يا صاحب‌الزّمان يابن‌الحسن، در اين حال سيّد تبسّمي نمود و فرمود: « و عليک السلام و رحمه الله و برکاته» سپس وارد حرم مطهر شديم و ضريح مقدّس را چسبيديم و بوسيديم سيد فرمود: «زيارت کن» عرضه داشتم: «من سواد ندارم» فرمود: «برايت زيارت بخوانم؟» گفتم: «آري» فرمود: «کدامين زيارت را مي‌خواهي؟» گفتم: «هر زيارتي که افضل است از طرف من بخوانيد».
سيّد بزرگوار فرمود: «زيارت امين‌الله افضل است» و شروع به خواندن زيارت کرد. در اين هنگام چراغ‌هاي حرم را روشن کردند اما حرم به نور ديگري مانند نور خورشيد منوّر بود که گويي شمع‌هاي حرم مانند چراغي بودند در روز روشن در برابر آفتاب تابناک، و من آن چنان غافل بودم که اصلاً متوجه اين نشانه نمي‌شدم.
وقتي زيارت تمام شد از سمت پايين پا به پشت سر آمدند و در طرفِ شرقي ايستادند و فرمودند: «آيا جدّم حسين را زيارت مي‌کني؟» گفتم: «آري زيارت مي‌کنم، امشب، شب جمعه است» پس زيارت وارث را خواندند، در همين وقت مؤذّنان از اذان مغرب فارغ شدند، ايشان فرمودند: «به جماعت ملحق شو و نمازت را بخوان» خودِ ايشان هم به مسجد پشت سر حرم مطهّر که نماز جماعت در آن برگزار مي‌شد آمدند و به صورت فرادي در طرف راست امام جماعت، همرديف او ايستادند و من وارد صف اوّل شدم و برايم جايي پيدا شد. بعد از نماز، سيد بزرگوار را نديدم. از مسجد بيرون آمدم در حرم به جستجو پرداختم، تصميم داشتم که از او بخواهم که شب ميهمان من باشد و مبلغي پول از سهم سادات به او بدهم امّا ديگر او را نيافتم، ناگاه به خاطرم آمد که اين سيّد که بود؟
آيات و معجزات و نشانه‌ها را يکي پس از ديگري به ياد آوردم، و با خود مُرور کردم، از جمله اين که «من با آن که کار مهمّي در بغداد داشتم چگونه فرمان او را در بازگشت به کاظمين اطاعت کردم؟» ديگر آن که او از کجا مرا مي‌شناخت و مرا به نام صدا زد!
با اين که او را تاکنون نديده بودم، و نشانه سوم اين که مي‌فرمود: «دوستداران ما»، يا اين که فرمود «من شهادت مي‌دهم» و چهارمين نشانه ديدن رودخانه جاري و درختان بارور و ميوه‌هاي متنوّع در غير فصل خود، و از همه مهم‌تر در «اذن دخول» زيارت که فرمود: «به امام زمان خود سلام کن» و چون سلام کردم، تبسّم کرده و جواب دادند و نشانه‌هاي ديگري که باعث شد من يقين کنم ايشان حضرت بقيهالله(ع) بودند پس به سرعت نزد کفشدار آمدم و سراغ سيّد را از او گرفتم، گفت: «ايشان بيرون رفت» و بعد پرسيد: «اين سيّد رفيق تو بود» گفتم: «بلي» از حرم به خانه ميزبان خود رفتم شب را در آن جا به صبح رسانيدم و چون صبح شد، خدمت جناب شيخ «محمّد حسن کاظميني آل ياسين» رفتم و قضايا را براي وي تعريف کردم شيخ، دست خود را به نشانه سکوت بر دهان خود گذاشت و مرا از اِفشاء و اظهار اين قضيّه نهي کرد و فرمود: «خداوند تو را موفق بدارد».

یک امروز است ما را نقد ایام
بر آن هم اعتمادی نیست تا شام
مشاهده وب‌سایت کاربر یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس شده توسط هُدهُد صبا ، hamed ، sh1000
ارسال پاسخ 


پیام‌های داخل این موضوع
درد دل با امام زمان(عج) - یوسف زهرا - ۱۵ اسفند ۱۳۸۸, ۱۰:۴۸ عصر
RE: درد دل با امام زمان(عج) - یوسف زهرا - ۱۸ اسفند ۱۳۸۸, ۰۵:۲۱ عصر
درد دل با امام زمان(عج)***** - مصباح - ۱۸ اسفند ۱۳۸۸, ۰۸:۱۱ عصر
RE: درد دل با امام زمان(عج) - یوسف زهرا - ۲۰ اسفند ۱۳۸۸, ۱۲:۵۰ صبح
درد دل با امام زمان(عج) - مصباح - ۲۰ اسفند ۱۳۸۸, ۰۳:۲۷ صبح
RE: درد دل با امام زمان(عج) - solaleh - ۵ آبان ۱۳۹۰, ۰۱:۳۸ صبح
RE: درد دل با امام زمان(عج) - یوسف زهرا - ۲۰ اسفند ۱۳۸۸, ۰۳:۵۰ عصر
RE: درد دل با امام زمان(عج) - مشکات - ۲۵ اسفند ۱۳۸۸, ۱۱:۲۹ عصر
RE: درد دل با امام زمان(عج) - یوسف زهرا - ۹ فروردين ۱۳۸۹, ۰۳:۱۶ عصر
RE: درد دل با امام زمان(عج) - یوسف زهرا - ۱۴ فروردين ۱۳۸۹, ۰۵:۵۲ عصر
RE: درد دل با امام زمان(عج) - یوسف زهرا - ۱۵ فروردين ۱۳۸۹, ۱۱:۳۸ عصر
درد دل با امام زمان(عج) - مصباح - ۲۰ فروردين ۱۳۸۹, ۰۶:۱۳ عصر
RE: درد دل با امام زمان(عج) - ذوالقرنین - ۲۱ فروردين ۱۳۸۹, ۰۴:۲۱ عصر
RE: درد دل با امام زمان(عج) - یوسف زهرا - ۲۱ فروردين ۱۳۸۹, ۰۵:۱۱ عصر
درد دل با امام زمان(عج) - مصباح - ۲۱ فروردين ۱۳۸۹, ۱۰:۵۸ عصر
RE: درد دل با امام زمان(عج) - مریم سادات موسوی - ۲۲ فروردين ۱۳۸۹, ۰۵:۳۴ عصر
RE: درد دل با امام زمان(عج) - یوسف زهرا - ۲۴ فروردين ۱۳۸۹, ۰۲:۳۶ عصر
RE: درد دل با امام زمان(عج) - مشکات - ۲۴ فروردين ۱۳۸۹, ۰۳:۱۵ عصر
RE: درد دل با امام زمان(عج) - masomi - ۲۴ فروردين ۱۳۸۹, ۰۳:۴۲ عصر
RE: درد دل با امام زمان(عج) - faezeh - ۲۸ فروردين ۱۳۸۹, ۰۷:۰۲ عصر
RE: درد دل با امام زمان(عج) - یوسف زهرا - ۳۰ فروردين ۱۳۸۹, ۰۲:۴۶ عصر
RE: درد دل با امام زمان(عج) - اسمون - ۱ ارديبهشت ۱۳۸۹, ۰۷:۲۴ عصر
RE: درد دل با امام زمان(عج) - یوسف زهرا - ۲ ارديبهشت ۱۳۸۹, ۱۰:۵۱ عصر
RE: درد دل با امام زمان(عج) - یوسف زهرا - ۲۴ ارديبهشت ۱۳۸۹, ۰۱:۲۷ عصر
RE: درد دل با امام زمان(عج) - کبوتر حرم - ۲۴ ارديبهشت ۱۳۸۹, ۱۱:۱۸ عصر
RE: درد دل با امام زمان(عج) - یوسف زهرا - ۲۵ ارديبهشت ۱۳۸۹, ۰۶:۰۱ عصر
RE: درد دل با امام زمان(عج) - کبوتر حرم - ۲۵ ارديبهشت ۱۳۸۹, ۰۶:۵۶ عصر
RE: درد دل با امام زمان(عج) - مشکات - ۲۵ ارديبهشت ۱۳۸۹, ۱۰:۵۵ عصر
RE: درد دل با امام زمان(عج) - کبوتر حرم - ۳۰ ارديبهشت ۱۳۸۹, ۰۸:۵۶ عصر
RE: درد دل با امام زمان(عج) - یوسف زهرا - ۳ خرداد ۱۳۸۹, ۰۶:۲۵ عصر
RE: درد دل با امام زمان(عج) - یوسف زهرا - ۷ خرداد ۱۳۸۹, ۰۵:۴۷ عصر
RE: درد دل با امام زمان(عج) - یوسف زهرا - ۱۲ خرداد ۱۳۸۹, ۰۲:۵۹ عصر
RE: درد دل با امام زمان(عج) - مشکات - ۱۳ خرداد ۱۳۸۹, ۱۰:۱۷ عصر
RE: درد دل با امام زمان(عج) - یوسف زهرا - ۱۴ خرداد ۱۳۸۹, ۱۲:۱۶ صبح
RE: درد دل با امام زمان(عج) - یوسف زهرا - ۲۱ خرداد ۱۳۸۹, ۰۱:۱۹ عصر
RE: درد دل با امام زمان(عج) - یوسف زهرا - ۱۷ تير ۱۳۸۹, ۰۲:۰۶ عصر
RE: درد دل با امام زمان(عج) - یوسف زهرا - ۲۰ تير ۱۳۸۹, ۱۱:۰۷ صبح
RE: درد دل با امام زمان(عج) - یوسف زهرا - ۲۳ تير ۱۳۸۹, ۰۹:۱۳ عصر
RE: درد دل با امام زمان(عج) - یوسف زهرا - ۲۵ تير ۱۳۸۹, ۰۹:۰۳ صبح
RE: درد دل با امام زمان(عج) - مشکات - ۲۵ تير ۱۳۸۹, ۰۴:۰۱ عصر
RE: درد دل با امام زمان(عج) - کبوتر حرم - ۲۵ تير ۱۳۸۹, ۰۶:۱۱ عصر
RE: درد دل با امام زمان(عج) - یوسف زهرا - ۲۶ تير ۱۳۸۹, ۱۰:۵۹ صبح
RE: درد دل با امام زمان(عج) - یوسف زهرا - ۳۰ تير ۱۳۸۹, ۰۱:۳۴ عصر
گناه را پیاله پیاله سر می‌کشند - مشکات - ۱ مرداد ۱۳۸۹, ۰۴:۰۳ عصر
RE: درد دل با امام زمان(عج) - یوسف زهرا - ۷ مرداد ۱۳۸۹, ۱۱:۱۶ صبح
RE: درد دل با امام زمان(عج) - یوسف زهرا - ۸ مرداد ۱۳۸۹, ۰۵:۴۲ عصر
RE: درد دل با امام زمان(عج) - safirashgh - ۹ مرداد ۱۳۸۹, ۰۹:۱۲ صبح
RE: درد دل با امام زمان(عج) - zeinab - ۹ مرداد ۱۳۸۹, ۱۲:۱۴ عصر
RE: درد دل با امام زمان(عج) - یوسف زهرا - ۱۵ مرداد ۱۳۸۹, ۱۱:۴۱ صبح
RE: درد دل با امام زمان(عج) - یوسف زهرا - ۱۷ مرداد ۱۳۸۹, ۰۴:۴۸ عصر
RE: درد دل با امام زمان(عج) - اسمون - ۱۷ مرداد ۱۳۸۹, ۰۷:۴۲ عصر
RE: درد دل با امام زمان(عج) - یوسف زهرا - ۲۱ مرداد ۱۳۸۹, ۰۴:۲۳ عصر
RE: درد دل با امام زمان(عج) - یوسف زهرا - ۶ شهريور ۱۳۸۹, ۰۲:۱۶ عصر
RE: درد دل با امام زمان(عج) - یوسف زهرا - ۱۳ شهريور ۱۳۸۹, ۰۲:۴۹ عصر
RE: درد دل با امام زمان(عج) - مشکات - ۱۴ شهريور ۱۳۸۹, ۰۲:۱۳ عصر
RE: درد دل با امام زمان(عج) - یوسف زهرا - ۱۴ شهريور ۱۳۸۹, ۰۲:۳۷ عصر
RE: درد دل با امام زمان(عج) - zeinab - ۱۷ شهريور ۱۳۸۹, ۰۳:۰۲ عصر
RE: درد دل با امام زمان(عج) - یوسف زهرا - ۱۷ شهريور ۱۳۸۹, ۰۴:۱۲ عصر
RE: درد دل با امام زمان(عج) - مشکات - ۲۶ شهريور ۱۳۸۹, ۰۹:۱۴ صبح
RE: درد دل با امام زمان(عج) - sumaye - ۲۶ شهريور ۱۳۸۹, ۰۸:۳۶ عصر
RE: درد دل با امام زمان(عج) - یوسف زهرا - ۳۱ شهريور ۱۳۸۹, ۱۲:۲۰ صبح
RE: درد دل با امام زمان(عج) - مشکات - ۱ مهر ۱۳۸۹, ۱۱:۵۲ صبح
RE: درد دل با امام زمان(عج) - یوسف زهرا - ۲ مهر ۱۳۸۹, ۰۶:۴۴ صبح
RE: درد دل با امام زمان(عج) - ضحی - ۲ مهر ۱۳۸۹, ۰۴:۱۱ عصر
RE: درد دل با امام زمان(عج) - sumaye - ۵ مهر ۱۳۸۹, ۰۹:۳۲ صبح
RE: درد دل با امام زمان(عج) - منتظر - ۸ مهر ۱۳۸۹, ۰۱:۴۴ عصر
RE: درد دل با امام زمان(عج) - یوسف زهرا - ۸ مهر ۱۳۸۹, ۰۴:۳۱ عصر
RE: درد دل با امام زمان(عج) - sumaye - ۹ مهر ۱۳۸۹, ۰۱:۴۶ عصر
RE: درد دل با امام زمان(عج) - یوسف زهرا - ۲۳ مهر ۱۳۸۹, ۱۱:۵۲ عصر
RE: درد دل با امام زمان(عج) - مشکات - ۷ آبان ۱۳۸۹, ۱۰:۴۸ صبح
RE: درد دل با امام زمان(عج) - مشکات - ۵ آذر ۱۳۸۹, ۱۲:۳۷ عصر
RE: درد دل با امام زمان(عج) - یوسف زهرا - ۲۷ آذر ۱۳۸۹, ۰۹:۰۷ عصر
RE: درد دل با امام زمان(عج) - محمد وجدی - ۱۲ اسفند ۱۳۸۹, ۱۲:۲۲ صبح
RE: درد دل با امام زمان(عج) - پویا رهجو - ۲۹ بهمن ۱۳۸۹, ۱۰:۳۱ عصر
RE: درد دل با امام زمان(عج) - منتظر - ۵ اسفند ۱۳۸۹, ۰۳:۵۲ عصر
RE: درد دل با امام زمان(عج) - پویا رهجو - ۶ اسفند ۱۳۸۹, ۰۶:۴۲ صبح
RE: درد دل با امام زمان(عج) - فاطمه گل - ۹ شهريور ۱۳۹۰, ۰۹:۵۸ عصر
RE: درد دل با امام زمان(عج) - کبوتر حرم - ۱۳ شهريور ۱۳۹۰, ۱۲:۰۷ صبح
RE: درد دل با امام زمان(عج) - ترنم امید - ۱۴ شهريور ۱۳۹۰, ۰۲:۰۴ عصر
RE: درد دل با امام زمان(عج) - فاطمه گل - ۱۵ شهريور ۱۳۹۰, ۰۹:۱۰ عصر
RE: درد دل با امام زمان(عج) - مریم گلی - ۱۹ مهر ۱۳۹۰, ۰۲:۵۹ عصر
RE: درد دل با امام زمان(عج) - مریم گلی - ۲۱ مهر ۱۳۹۰, ۰۹:۴۴ عصر
RE: درد دل با امام زمان(عج) - بانوی خیال - ۲۲ مهر ۱۳۹۰, ۱۰:۲۹ صبح
RE: درد دل با امام زمان(عج) - مریم گلی - ۲۲ مهر ۱۳۹۰, ۰۴:۳۴ عصر
RE: درد دل با امام زمان(عج) - کبوتر حرم - ۲۲ مهر ۱۳۹۰, ۰۵:۳۴ عصر
درد دل با امام زمان(عج) - مصباح - ۲ آبان ۱۳۹۰, ۰۳:۰۹ عصر
RE: درد دل با امام زمان(عج) - مریم گلی - ۶ آبان ۱۳۹۰, ۰۵:۳۵ عصر
RE: درد دل با امام زمان(عج) - منتظر - ۶ آبان ۱۳۹۰, ۰۹:۰۳ عصر
RE: درد دل با امام زمان(عج) - هُدهُد صبا - ۶ آبان ۱۳۹۰, ۱۰:۰۵ عصر
درد دل با امام زمان(عج) - مصباح - ۱۴ آبان ۱۳۹۰, ۰۲:۳۷ صبح
RE: درد دل با امام زمان(عج) - مریم گلی - ۲ دي ۱۳۹۰, ۱۰:۱۰ عصر
RE: درد دل با امام زمان(عج) - hamed - ۳ دي ۱۳۹۰, ۱۲:۰۲ صبح
RE: درد دل با امام زمان(عج) - مریم گلی - ۷ بهمن ۱۳۹۰, ۰۴:۰۷ عصر
RE: درد دل با امام زمان(عج) - منتظر - ۷ بهمن ۱۳۹۰, ۰۸:۲۴ عصر
RE: درد دل با امام زمان(عج) - safirashgh - ۱۲ بهمن ۱۳۹۰, ۱۱:۳۱ عصر
RE: درد دل با امام زمان(عج) - hamed - ۱۳ بهمن ۱۳۹۰, ۰۷:۰۲ عصر
RE: درد دل با امام زمان(عج) - خادم شهدا - ۲۰ بهمن ۱۳۹۰, ۰۳:۳۷ عصر
RE: درد دل با امام زمان(عج) - hamed - ۲۱ بهمن ۱۳۹۰, ۰۴:۵۰ عصر
RE: درد دل با امام زمان(عج) - ضحی - ۲۱ بهمن ۱۳۹۰, ۰۶:۵۳ عصر
RE: درد دل با امام زمان(عج) - seraj73 - ۲۱ بهمن ۱۳۹۰, ۱۰:۳۸ عصر
RE: درد دل با امام زمان(عج) - seyedebrahim - ۱ فروردين ۱۳۹۱, ۰۲:۵۲ عصر
RE: درد دل با امام زمان(عج) - seyedebrahim - ۳۰ فروردين ۱۳۹۱, ۰۹:۲۰ عصر
RE: درد دل با امام زمان(عج) - seyedebrahim - ۳۱ فروردين ۱۳۹۱, ۱۱:۲۹ عصر
RE: درد دل با امام زمان(عج) - mahdiye - ۵ ارديبهشت ۱۳۹۱, ۰۶:۲۶ عصر
RE: درد دل با امام زمان(عج) - elham_j - ۵ خرداد ۱۳۹۱, ۱۰:۲۱ عصر
RE: درد دل با امام زمان(عج) - mass night wolf - ۳۱ خرداد ۱۳۹۱, ۱۲:۳۸ عصر
RE: درد دل با امام زمان(عج) - مریم گلی - ۱۴ تير ۱۳۹۱, ۰۷:۲۵ صبح
RE: درد دل با امام زمان(عج) - mass night wolf - ۱۴ تير ۱۳۹۱, ۰۹:۳۳ صبح
RE: درد دل با امام زمان(عج) - Entezar - ۲۸ تير ۱۳۹۱, ۰۶:۴۱ عصر
RE: درد دل با امام زمان(عج) - seraj73 - ۲۹ تير ۱۳۹۱, ۱۲:۴۷ صبح
RE: درد دل با امام زمان(عج) - مریم گلی - ۳۰ تير ۱۳۹۱, ۰۶:۰۲ عصر
RE: درد دل با امام زمان(عج) - seraj73 - ۳۱ تير ۱۳۹۱, ۰۳:۴۵ عصر
RE: درد دل با امام زمان(عج) - Entezar - ۱۲ مرداد ۱۳۹۱, ۰۲:۱۰ صبح
RE: درد دل با امام زمان(عج) - hamed - ۲۵ شهريور ۱۳۹۱, ۱۰:۲۵ صبح
RE: درد دل با امام زمان(عج) - saham - ۲۵ شهريور ۱۳۹۱, ۱۱:۰۰ صبح
RE: درد دل با امام زمان(عج) - safirashgh - ۳۱ شهريور ۱۳۹۱, ۰۴:۳۲ عصر
RE: درد دل با امام زمان(عج) - saham - ۳۱ شهريور ۱۳۹۱, ۰۷:۲۸ عصر
RE: درد دل با امام زمان(عج) - هُدهُد صبا - ۳۱ شهريور ۱۳۹۱, ۱۱:۲۱ عصر
RE: درد دل با امام زمان(عج) - solale102 - ۲ مهر ۱۳۹۱, ۰۸:۳۶ صبح
RE: درد دل با امام زمان(عج) - گمنام - ۹ مهر ۱۳۹۱, ۰۸:۰۷ صبح
RE: درد دل با امام زمان(عج) - گمنام - ۲۴ دي ۱۳۹۱, ۰۷:۱۷ عصر
RE: درد دل با امام زمان(عج) - زائر سرداب - ۱۴ تير ۱۳۹۲, ۰۲:۳۳ صبح
یار امام - توحید - ۱۴ تير ۱۳۹۲, ۰۴:۴۳ عصر
RE: درد دل با امام زمان(عج) - هُدهُد صبا - ۴ مرداد ۱۳۹۲, ۰۳:۲۰ عصر
RE: درد دل با امام زمان(عج) - توحید - ۴ مرداد ۱۳۹۲, ۰۶:۳۷ عصر
RE: درد دل با امام زمان(عج) - هُدهُد صبا - ۲ شهريور ۱۳۹۲, ۰۴:۵۷ عصر
RE: درد دل با امام زمان(عج) - هُدهُد صبا - ۱۵ شهريور ۱۳۹۲, ۰۸:۱۶ عصر
RE: درد دل با امام زمان(عج) - هُدهُد صبا - ۱۱ مهر ۱۳۹۲, ۰۷:۳۵ عصر
RE: درد دل با امام زمان(عج) - هُدهُد صبا - ۲۲ مهر ۱۳۹۲, ۰۵:۲۲ عصر
درد دل با امام زمان(عج) - Entezar - ۶ آذر ۱۳۹۲, ۰۴:۲۱ عصر
درد دل با امام زمان(عج) - Entezar - ۱۱ آذر ۱۳۹۲, ۰۳:۲۲ عصر
RE: درد دل با امام زمان(عج) - amirt - ۱۲ آذر ۱۳۹۲, ۰۱:۳۳ عصر
درد دل با امام زمان(عج) - Entezar - ۱۳ آذر ۱۳۹۲, ۰۱:۴۲ صبح
درد دل با امام زمان(عج) - Entezar - ۱۵ آذر ۱۳۹۲, ۰۱:۲۹ صبح
RE: درد دل با امام زمان(عج) - Entezar - ۱۶ آذر ۱۳۹۲, ۰۴:۰۴ عصر
درد دل با امام زمان(عج) - Entezar - ۲۱ آذر ۱۳۹۲, ۰۴:۱۲ عصر
درد دل با امام زمان(عج) - Entezar - ۲۵ آذر ۱۳۹۲, ۰۱:۰۴ صبح
RE: درد دل با امام زمان(عج) - nilforoosh - ۲۵ آذر ۱۳۹۲, ۱۱:۳۹ صبح
RE: درد دل با امام زمان(عج) - هُدهُد صبا - ۲۸ آذر ۱۳۹۲, ۰۹:۴۹ عصر
RE: درد دل با امام زمان(عج) - nilforoosh - ۲۹ آذر ۱۳۹۲, ۱۲:۱۲ صبح
درد دل با امام زمان(عج) - Entezar - ۵ دي ۱۳۹۲, ۰۳:۱۳ عصر
درد دل با امام زمان(عج) - Entezar - ۷ دي ۱۳۹۲, ۰۴:۴۲ عصر
درد دل با امام زمان(عج) - Entezar - ۱۲ دي ۱۳۹۲, ۰۱:۲۵ صبح
درد دل با امام زمان(عج) - Entezar - ۱۷ دي ۱۳۹۲, ۰۱:۱۴ صبح
RE: درد دل با امام زمان(عج) - nilforoosh - ۱۷ دي ۱۳۹۲, ۰۱:۳۳ صبح
درد دل با امام زمان(عج) - Entezar - ۱۷ دي ۱۳۹۲, ۰۱:۵۱ صبح
RE: درد دل با امام زمان(عج) - nilforoosh - ۱۷ دي ۱۳۹۲, ۰۴:۳۵ عصر
درد دل با امام زمان(عج) - Entezar - ۲۱ دي ۱۳۹۲, ۰۱:۱۴ صبح
RE: درد دل با امام زمان(عج) - هُدهُد صبا - ۴ بهمن ۱۳۹۲, ۰۸:۰۷ عصر
درد دل با امام زمان(عج) - Entezar - ۲۷ بهمن ۱۳۹۲, ۰۴:۰۰ عصر
درد دل با امام زمان(عج) - Entezar - ۴ اسفند ۱۳۹۲, ۰۱:۱۷ صبح
RE: درد دل با امام زمان(عج) - حديث - ۱۳ اسفند ۱۳۹۲, ۰۲:۵۹ عصر
RE: درد دل با امام زمان(عج) - هُدهُد صبا - ۸ ارديبهشت ۱۳۹۳, ۰۸:۲۵ صبح
درد دل با امام زمان(عج) - Entezar - ۱۰ ارديبهشت ۱۳۹۳, ۰۳:۱۱ صبح
درد دل با امام زمان(عج) - Entezar - ۱۷ خرداد ۱۳۹۳, ۱۱:۵۴ عصر
درد دل با امام زمان(عج) - Entezar - ۲۳ خرداد ۱۳۹۳, ۰۱:۰۸ صبح
درد دل با امام زمان(عج) - Entezar - ۲۵ خرداد ۱۳۹۳, ۰۶:۱۱ عصر
درد دل با امام زمان(عج) - Entezar - ۲۴ تير ۱۳۹۳, ۱۲:۱۸ عصر
درد دل با امام زمان(عج) - Entezar - ۲۸ تير ۱۳۹۳, ۰۹:۵۹ عصر
درد دل با امام زمان(عج) - Entezar - ۱۳ مرداد ۱۳۹۳, ۰۸:۳۴ عصر
درد دل با امام زمان(عج) - Entezar - ۱۶ مرداد ۱۳۹۳, ۰۷:۵۵ عصر
درد دل با امام زمان(عج) - Entezar - ۱۹ مرداد ۱۳۹۳, ۰۸:۱۶ عصر
RE: درد دل با امام زمان(عج) - هُدهُد صبا - ۱۲ شهريور ۱۳۹۳, ۰۹:۱۸ عصر
درد دل با امام زمان(عج) - Entezar - ۲۴ شهريور ۱۳۹۳, ۱۲:۳۱ عصر
درد دل با امام زمان(عج) - Entezar - ۲۶ شهريور ۱۳۹۳, ۰۸:۲۳ عصر
RE: درد دل با امام زمان(عج) - Bitanem - ۲۸ شهريور ۱۳۹۳, ۱۲:۲۸ عصر
RE: درد دل با امام زمان(عج) - هُدهُد صبا - ۷ خرداد ۱۳۹۴, ۰۴:۳۱ عصر
درد دل با امام زمان(عج) - Entezar - ۲۵ بهمن ۱۳۹۴, ۰۹:۰۵ عصر
درد دل با امام زمان(عج) - Bitanem - ۹ اسفند ۱۳۹۴, ۱۲:۳۴ صبح
درد دل با امام زمان(عج) - Entezar - ۱۰ اسفند ۱۳۹۴, ۰۴:۲۱ عصر
RE: درد دل با امام زمان(عج) - یافاطمه - ۱۳ خرداد ۱۳۹۶, ۰۵:۰۴ عصر
RE: درد دل با امام زمان(عج) - یافاطمه - ۱۹ خرداد ۱۳۹۶, ۱۱:۱۳ عصر
گفتگو با آقا - montazere zohur - ۳۱ فروردين ۱۳۸۹, ۰۹:۳۷ عصر
نجوا - nasim - ۱۱ دي ۱۳۸۹, ۰۸:۳۱ عصر
یک جمله حرف دل... - sajjad - ۲۶ فروردين ۱۳۹۰, ۱۱:۲۷ عصر
RE: یک جمله حرف دل... - هُدهُد صبا - ۲۷ فروردين ۱۳۹۰, ۰۵:۰۹ عصر
RE: یک جمله حرف دل... - ذوالقرنین - ۲۹ فروردين ۱۳۹۰, ۰۵:۲۴ عصر
RE: یک جمله حرف دل... - یاس نیلوفری - ۳۰ فروردين ۱۳۹۰, ۰۱:۲۵ عصر
RE: یک جمله حرف دل... - بتیسا - ۳۱ فروردين ۱۳۹۰, ۰۷:۲۴ عصر
RE: گفتگو با آقا - منتظر - ۲۷ آبان ۱۳۹۰ ۰۷:۵۸ عصر
RE: گفتگو با آقا - sekret - ۱۹ آذر ۱۳۹۰, ۰۴:۰۷ عصر
RE: گفتگو با آقا - hamed - ۳۰ آذر ۱۳۹۰, ۰۱:۰۳ صبح
RE: گفتگو با آقا - sekret - ۱۶ دي ۱۳۹۰, ۰۳:۲۰ صبح
RE: گفتگو با آقا - sekret - ۵ بهمن ۱۳۹۰, ۰۸:۵۲ عصر
RE: گفتگو با آقا - sekret - ۲۷ بهمن ۱۳۹۰, ۱۱:۰۸ عصر

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع:
4 مهمان

بازگشت به بالابازگشت به محتوا