درد دل با امام زمان(عج)
۱۷ شهريور ۱۳۸۹, ۰۴:۱۲ عصر
(آخرین ویرایش در این ارسال: ۱۷ شهريور ۱۳۸۹ ۰۴:۲۳ عصر، توسط یوسف زهرا.)
ارسال: #58
|
|||
|
|||
RE: درد دل با امام زمان(عج)
سلام.
از اون متن هایی هست که بادل آدم بدجوری بازی می کنه،فقط اگر گوشه چشمتون خیس شد التماس دعای همه بچه های یاران قرآنی را فراموش نکنید. "روی دفتر هردویشان بزرگ می نویسم :جمعه. هردویشان برسرم فریاد می زنند.معلم به سمت میز من می آید نگاهش رابه نگاهم گره می زند.یک گره کور که من هرچه تلاش می کنم،نمی توانم بازش کنم. می گوید:خودکار نو خریدی؟روی دفتر خودت امتحان کن. کلاس غرق خنده می شود قسمتی از گره کور نگاه راباز کرده ام.اما نمی دانم چرا گوشه سمت چپش باز نمی شود معلم می گوید بفرمایید بیرون حس می کنم دنیا بر سرم خراب شده. گره کور باز می شود.از جایم بلند می شوم. راهرو میان نیمکتها را طی میکنم. نزدیک تخته سیاه می رسم.گچ رابر می دارم.وروی تمام فرمولهای شیمی،فیزیک واتحادهای ریاضی وتاریخهای ادبیات واشعار کی وکی وکی بزرگ می نویسم: امروز جمعه است...کسی منتظر نیست؟. بر می گردم وپشت سرم رانگاه می کنم. انگار خواب می بینم.کلاس غرق در اشک شده است وجمله خودم صدهابار جلو چشمانم رژه می رود.امروز جمعه است ...کسی منتظر نیست؟ معلم به سمت تخته می آید.همه اعداد وفرمولها وجملات را پاک می کند وبا خط درشت می نویسد: درس امروز؛انتظار...! وبچه ها کنارتاریخ دفترشان طوری که فقط خودشان ببینندمی نویسند: جمعه واونیامد! اما معلم گوشه ی تخته کنار تاریخ طوری که بچه ها ببینند می نویسد: تاجمعه دگر انتظارها باقی است" ما جز محبت مادری ز زهرا ندیده ایم ***** ما ها لباس عیدمان را محرم خریده ایم تاخواست قلم ،نقطه ضعفش بنگارد*****بیچاره ندانست علی نقطه ندارد
|
|||
|
|
کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع:
6 مهمان
6 مهمان
بازگشت به بالابازگشت به محتوا