درد دل با امام زمان(عج)
۲۸ فروردين ۱۳۸۹, ۰۷:۰۲ عصر
ارسال: #19
|
|||
|
|||
RE: درد دل با امام زمان(عج)
آقا جون سلام ، مولای مهربون من سلام :
امروز بیشتر از همیشه دلتنگ جمکرانتم ، امروز بیشتر از هر ساعت و بیشتر از هر دقیقه ای به تو احتیاج دارم و تو مثل همیشه آروم و بی صدا به من گوش میدی تا آروم شم ؛ اینو میدونم ف باور دارم ... یاد آخرین باری که جمکران اومدم افتادم ، یاد دوستانی که حالا ازشون دورم چقدر دلم تنگ شده ؛ آقا جون ! دیدی که برای دیدن تو ، حداقل هفته ای یکبار چقدر به آب و آتیش زدم اما ... نه ، انگار ما لایق نبودیم ، خودمو میگم ؛ کاش این اتفاق می افتاد و تو منو دعوت نمی کردی کاش راه دیدن هفتگیتو برامون هموار می کردی ، اما ... نمی دونم آقا جون ؛ اما دلم گرفته ، از بودن خستم ؛ از بودن و نبودنم ؛ از دیدن و ندیدنم از شنیدن و این سکوت ... آقا جون ؛ آقای مهربونیا ! جمعه ها می یان و می رن ؛ مکه ، مدینه ، کوفه ، نجف ، کربلا کاظمین ... همه جا دنبال تو بودم ؛ نیستس ؛ هستی اما ... اما کاش به این ترس ما هم رحمی کنی . به خدا هممون می ترسیم تو بیایی بالاخره جمعه موعود برسه ، تو بیایی اما ... اما من ، یاشاید ما دیگه نباشیم آقا جون ! سطرای کاغذم به انتها رسید ، اما حرفای من ، اما بی قراری من ، اما نگاه منتظر من ، حالا منتظر تر از هر ثانیه ای به این تقویم زل زده آقا جون رحمی کن به دل های بی قرار ما ... |
|||
|
|
کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع:
6 مهمان
6 مهمان
بازگشت به بالابازگشت به محتوا