ارسال پاسخ 
 
امتیاز موضوع:
  • 2 رأی - میانگین امیتازات: 5
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
زنان نمونه
۱۶ آذر ۱۳۹۰, ۱۱:۳۶ صبح
ارسال: #12
RE: زنان نمونه
ام وهب .
ام وهب , دختر نمربن قاسط و همسر عبداللّه بن عمير كلبى است .
وى , وقـتـى از حضور امام حسين (ع ) در كربلا آگاه شد, به اتفاق شوهرش , شبانه به كربلا آمد و به حضرت ابى عبداللّه (ع ) پيوست .
روز عـاشورا, همسرش (عبداللّه ) به سوى دشمن حمله كرد و به رجزخوانى پرداخت و گفت : اگر مرا نمى شناسيد, من عبداللّه بن عمير كلبى و ازطايفه عليم هستم .
من مرد غيور و متعصبى هستم و به هنگام گرفتارى , تن به فرومايگى نمى دهم .
اى اموهب !.
من پيشاپيش تو مى جنگم و با نيزه و ضربات خود, آنان را از پاى درمى آورم .
ام وهـب بـا شنيدن سخنان همسرش , عمود خيمه را برداشت و خود را به عبداللّه رساند و گفت : پدر و مادرم به فدايت !.
در راه حمايت از ذريه پيغمبر(ص ) جنگ و فداكارى كن .
و بدين وسيله او را به كارزار و نبرد تشويق كرد.
شـوهـرش عـبـداللّه به نزد او آمد تا او را به طرف زنان بازگرداند, ام وهب به لباس هاى همسرش چنگ زد و گفت : تو را رها نمى كنم تا اين كه در كنار توبميرم !.
حضرت سيدالشهدا(ع ) او را فراخواندند و فرمودند: خدا به شما پاداش خير دهد.
به سوى زنان بازگرد و با آنان باش , زيرا جنگ وظيفه زنان نيست .
ام وهب دستور امام را اطاعت كرد و به سوى خيمه ها بازگشت .
پس از اين كه عبداللّه بن عمير كلبى به شهادت رسيد, ام وهب به بالين وى آمد, گردوغبار و خون را از صورتش پاك كرد و گفت : بهشت بر تو گواراباد.
در اين جا بود كه شمر به غلام خود رستم گفت : عمودى بر سرش فرودآور و او را بكش !.
رستم نيز چنان ضربه اى به او زد كه سرش شكافت و به همسر شهيدش پيوست .
ام وهب , نخستين زنى بود كه در كربلا شهيد شد.
وى همچنين در كربلا به فرزندش وهب گفت : پسرم !.
دختر پيامبر(ص ) را درياب !.
و او را يارى كن .
وهب اطاعت كرد و به ميدان رفت .
حمله اى كرد و مدتى جنگيد و برگشت .
از مادرش پرسيد: مادر!.
آيا از من راضى شدى ؟.
مادرش گفت : به هنگامى از تو راضى مى شوم كه در راه امام حسين (ع ) و براى اسلام كشته شوى و در خون خود دست وپا بزنى .
همسر وهب كه نوعروس بود, گفت : كجا مى روى ؟.
مرا به كه مى سپارى ؟.
تو را به خدا ما را به فراق و غم خود مبتلانكن .
مادرش جلو آمد و گفت : پسرم !.
مبادا حرف زنت را بشنوى .
امروز روز امتحان تو است , اگر امروز خود را فداى حسين نكنى , شيرم را بر تو حلال نخواهم كرد.
ديگربار وهب به ميدان رفت و به نبرد ادامه داد تا شهيد شد.
عمرسعد دستورداد سر وهب را بريدند و به سوى ام وهب پرتاب كردند.
مادر وهب , سر جوانش را بغل گرفت و به سينه چسبانيد.
سپس آن را بوسيد و گفت : آفرين پسرم !.
الان از تو راضى شدم و شيرم را بر تو حلال كردم .
بعد از آن سر فرزندش را به سوى دشمن پرتاب كرد و فريادزد: ما چيزى را كه در راه خدا داده ايم , پس نمى گيريم .

[تصویر:  89291638003782700535.jpg]
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس شده توسط هُدهُد صبا ، hamed ، osaky
ارسال پاسخ 


پیام‌های داخل این موضوع
زنان نمونه - مریم گلی - ۲۹ آبان ۱۳۹۰, ۰۳:۴۶ عصر
RE: زنان نمونه - مریم گلی - ۱ آذر ۱۳۹۰, ۰۵:۲۱ عصر
RE: زنان نمونه - مریم گلی - ۵ آذر ۱۳۹۰, ۱۰:۴۶ صبح
RE: زنان نمونه - مریم گلی - ۷ آذر ۱۳۹۰, ۰۳:۵۹ عصر
RE: زنان نمونه - safirashgh - ۸ آذر ۱۳۹۰, ۰۳:۳۱ عصر
RE: زنان نمونه - مریم گلی - ۸ آذر ۱۳۹۰, ۰۳:۴۲ عصر
RE: زنان نمونه - مریم گلی - ۹ آذر ۱۳۹۰, ۰۹:۴۴ صبح
RE: زنان نمونه - safirashgh - ۹ آذر ۱۳۹۰, ۰۶:۳۶ عصر
RE: زنان نمونه - مریم گلی - ۱۰ آذر ۱۳۹۰, ۱۰:۵۰ صبح
RE: زنان نمونه - مریم گلی - ۱۲ آذر ۱۳۹۰, ۰۴:۴۷ عصر
RE: زنان نمونه - مریم گلی - ۱۴ آذر ۱۳۹۰, ۰۷:۰۰ عصر
RE: زنان نمونه - مریم گلی - ۱۶ آذر ۱۳۹۰ ۱۱:۳۶ صبح
RE: زنان نمونه - هُدهُد صبا - ۱۵ شهريور ۱۳۹۱, ۰۵:۳۸ عصر
RE: زنان نمونه - مریم گلی - ۱۵ آذر ۱۳۹۱, ۱۰:۵۴ صبح

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع:
1 مهمان

بازگشت به بالابازگشت به محتوا