ارسال پاسخ 
 
امتیاز موضوع:
  • 3 رأی - میانگین امیتازات: 3.67
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
بازی روزگار"از دلنوشته های پروفسور حسابی (پدر فیزیك ایران)
۶ فروردين ۱۳۹۱, ۰۸:۳۸ صبح
ارسال: #4
Sad RE:داستانی نه تازه
داستانی نه تازه
نیما یوشیج

شامگاهان که رؤیت دریا
نقش در نقش می‌نهفت کبود
داستانی نه تازه کرد به کار
رشته‌ای بست و رشته‌ای بگشود

رشته‌های دگر بر آب ببرد.

اندر آن جایگه که فندق پیر
سایه در سایه بر زمین گسترد
چون بماند آب جوی از رفتار
شاخه‌ای خشک و برگی زرد

آمدش باد و باشتاب ببرد.

همچنین در گشاد و شمع افروخت
آن نگارین چربدست استاد
گوشمالی به چنگ داد و نشست
پس چراغی نهاد بر دمِ باد

هرچه از ما به یک عتاب ببرد.

داستانی نه تازه کرد، آری
آن ز یغمای ما به ره شادان،
رفت و دیگر نه بر قفاش نگاه
از خرابی ماش آبادان

دلی از ما ولی خراب ببرد!

فروردین ۱۳۲۵


برگرفته از كتاب:
يوشيج، نيما؛

گزينه‌ي اشعار نيما يوشيج؛ با مقدمه و انتخاب يدالله جلالي پندري؛ چاپ نهم؛ تهران: مرواريد 1388.

Roseدر انتشار آنچه خوبیست و اثری از عشق در آن هست آخرین نفر نباشیدArrow
من یک اخراجی هستم
مشاهده وب‌سایت کاربر یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس شده توسط آشنای غریب
ارسال پاسخ 


پیام‌های داخل این موضوع
RE:سر سازگاری ندارد سپهر - hamed - ۳۰ بهمن ۱۳۹۰, ۰۵:۳۸ عصر
RE: نگویم که دنیا نه از بهر ماست - hamed - ۲ اسفند ۱۳۹۰, ۱۰:۱۱ عصر
RE:داستانی نه تازه - hamed - ۶ فروردين ۱۳۹۱ ۰۸:۳۸ صبح
RE: بازی روزگار" - hamed - ۱۳ آذر ۱۳۹۵, ۰۵:۰۶ عصر

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع:
1 مهمان

بازگشت به بالابازگشت به محتوا