بازی روزگار"از دلنوشته های پروفسور حسابی (پدر فیزیك ایران)
۱۳ آذر ۱۳۹۵, ۰۵:۰۶ عصر
(آخرین ویرایش در این ارسال: ۱۳ آذر ۱۳۹۵ ۰۵:۰۶ عصر، توسط hamed.)
ارسال: #6
|
|||
|
|||
RE: بازی روزگار"
#باران چقدر باید بباری تا دریا شوم؟
چند هزار درخت باید در من بروید تا جنگل شوم؟ روح سبز و ساحلی من در من نمیگنجد. #شبها ماسه ها را در آغوش میگیرم اما خوابم نمی برد! کاش میدانستم چقدرخوب بودن نیاز است تا پروانه شدن. شالیها را درو کردند و پاییز شد امسال هم نیاموختم چگونه شالیزار شوم. چقدر بخشش نیاز است تا تکه ای ازخدا شوم؟ آنقدر قالبم کوچک شده که از خدا شدن هم ارضا نمیشوم. #اینجا جای من نیست بالهایی برای پریدن میخواهم... [font=tahoma] از؛امین آزاد در انتشار آنچه خوبیست و اثری از عشق در آن هست آخرین نفر نباشید من یک اخراجی هستم
|
|||
|
|
پیامهای داخل این موضوع |
بازی روزگار"از دلنوشته های پروفسور حسابی (پدر فیزیك ایران) - hamed - ۱۴ شهريور ۱۳۹۰, ۰۹:۳۸ عصر
RE:سر سازگاری ندارد سپهر - hamed - ۳۰ بهمن ۱۳۹۰, ۰۵:۳۸ عصر
RE: نگویم که دنیا نه از بهر ماست - hamed - ۲ اسفند ۱۳۹۰, ۱۰:۱۱ عصر
RE:داستانی نه تازه - hamed - ۶ فروردين ۱۳۹۱, ۰۸:۳۸ صبح
RE: خاطـره ای تفـکربرانگیـز از پـروفسور حسـابی - hamed - ۱۹ شهريور ۱۳۹۱, ۱۰:۳۱ صبح
RE: بازی روزگار" - hamed - ۱۳ آذر ۱۳۹۵ ۰۵:۰۶ عصر
|
کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع:
1 مهمان
1 مهمان
بازگشت به بالابازگشت به محتوا