آدميت
۲۰ اسفند ۱۳۹۰, ۱۰:۴۰ صبح
ارسال: #14
|
|||
|
|||
RE: آدميت
آن دسته که سرگشتهی سودای جنوناند فرخی یزدی آن دسته که سرگشتهی سودای جنوناند پا تا به سر از دایرهی عقل بروناند دانی که بود رهرو آزادی گیتی؟ آنان که در این بادیه آغشته به خوناند در محفل ما صحبتی از شاه و گدا نیست دانی همگی عالی و عالی همه دوناند با پنجه برآرند زبان از دهن شیر آنان که ز سر پنجهی عشق تو زبوناند جویای وکالت ز موکّل نبود کم این دوره جگرسوختگان بس که فزوناند از جلوهی طاووسی این خلق بترسید کز راه دورنگی همه چون بوقلموناند چون زاغ کشاندند سوی خانه خرابی این خانهخرابان که به ما راهنموناند برگرفته از کتاب: فرخی یزدی؛ مجموعه اشعار فرخی یزدی؛ تدوین مهدی اخوت و محمدعلی سپانلو؛ چاپ دوم؛ تهران: مؤسسه انتشارات نگاه ۱۳۸۸. در انتشار آنچه خوبیست و اثری از عشق در آن هست آخرین نفر نباشید من یک اخراجی هستم
|
|||
|
|
پیامهای داخل این موضوع |
RE: آدميت - hamed - ۲۰ اسفند ۱۳۹۰ ۱۰:۴۰ صبح
|
کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع:
1 مهمان
1 مهمان
بازگشت به بالابازگشت به محتوا