گفت و گو با خدا...
۲۸ آبان ۱۳۸۸, ۰۶:۵۴ عصر
(آخرین ویرایش در این ارسال: ۲۸ آبان ۱۳۸۸ ۰۶:۵۶ عصر، توسط مشکات.)
ارسال: #8
|
|||
|
|||
گفت و گو با خدا...
الو ... الو... سلام
کسی اونجا نیست ؟؟؟؟؟ مگه اونجا خونه ی خدا نیست؟ پس چرا کسی جواب نمیده؟ یهو یه صدای مهربون! مثل اینکه صدای یه فرشتس ، بله با کی کار داری کوچولو؟ خدا هست؟ باهاش قرار داشتم... قول داده امشب جوابمو بده. بگو من میشنوم . کودک متعجب پرسید: مگه تو خدایی ؟ من با خدا کار دارم ... هر چی میخوای به من بگو قول میدم به خدا بگم . صدای بغض آلودش آهسته گفت یعنی خدام منو دوست نداره؟؟ فرشته ساکت بود ، بعد از مکثی نه چندان طولانی : نه خدا خیلی دوستت داره مگه کسی میتونه تو رو دوست نداشته باشه؟؟ بلور اشکی که در چشمانش حلقه زده بود با فشار بغض شکست وبر روی گونه اش غلطید وباهمان بغض گفت :اصلا اگه نگی خدا باهام حرف بزنه گریه میکنما... بعد از چند لحظه هیاهوی سکوت ؛ بگو زیبا بگو، هر آنچه را که بر دل کوچکت سنگینی میکند بگو.. دیگر بغض امانش را بریده بود بلند بلند گریه کرد وگفت:خدا جون خدای مهربون، خدای قشنگم میخواستم بهت بگم تو رو خدا نذار بزرگ شم تو رو خدا... چرا؟این مخالف تقدیره چرا دوست نداری بزرگ بشی؟ آخه خدا من خیلی تو رو دوست دارم قد مامانم ، ده تا دوستت دارم .اگه بزرگ شم نکنه مثل بقیه فراموشت کنم؟ نکنه یادم بره که یه روزی بهت زنگ زدم ؟ نکنه یادم بره هر شب باهات قرار داشتم؟ مثل بقیه که بزرگ شدن و حرف منو نمی فهمن. مثل بقیه که بزرگن و فکر میکنن من الکی میگم با تو دوستم مگه ما باهم دوست نیستیم؟ پس چرا کسی حرفمو باور نمیکنه؟ خدا چرا بزرگا حرفاشون سخت سخته؟ مگه اینطوری نمی شه باهات حرف زد... خدا پس از تمام شدن گریه های کودک:آدم ، محبوب ترین مخلوق من ... چه زود خاطراتش رو به ازای بزرگ شدن فراموش میکنه... کاش همه مثل تو به جای خواسته های عجیب من رو از خودم طلب میکردند تا تمام دنیا در دستشان جا میگرفت کاش همه مثل تو مرا برای خودم ونه برای خودخواهی شان میخواستند . دنیا برای تو کوچک است ... بیا تا برای همیشه کوچک بمانی وهرگز بزرگ نشوی ... کودک کنار گوشی تلفن، درحالی که لبخند برلب داشت در آغوش خدا به خواب فرو رفت. از خود به خدا هیچ نگوییم و نپرسیم .:. ما هم به خدا گر به خود آییم ، خداییم
|
|||
|
|
پیامهای داخل این موضوع |
گفتگوی من با ... - ذوالقرنین - ۳ آبان ۱۳۸۸, ۱۱:۵۵ عصر
RE: گفت و گو با خدا... - آشنای غریب - ۲۳ تير ۱۳۹۶, ۰۲:۵۶ عصر
گفت و گو با خدا... - امرتات - ۲۱ آبان ۱۳۸۸, ۰۱:۳۵ عصر
نجات دهنده - ذوالقرنین - ۲۴ آبان ۱۳۸۸, ۱۲:۰۳ صبح
RE: گفت و گو با خدا... - امرتات - ۲۴ آبان ۱۳۸۸, ۱۲:۴۰ عصر
RE: گفت و گو با خدا... - مشکات - ۲۴ آبان ۱۳۸۸, ۰۲:۰۴ عصر
RE: گفت و گو با خدا... - امرتات - ۲۶ آبان ۱۳۸۸, ۱۲:۴۸ عصر
گفت و گو با خدا... - مشکات - ۲۸ آبان ۱۳۸۸ ۰۶:۵۴ عصر
RE: گفت و گو با خدا... - shahlahojati@yahoo.com - ۱ آذر ۱۳۸۸, ۰۸:۵۱ صبح
RE: گفت و گو با خدا... - faezeh - ۱ آذر ۱۳۸۸, ۱۱:۱۶ عصر
RE: گفت و گو با خدا... - مشکات - ۲ آذر ۱۳۸۸, ۰۸:۲۰ عصر
عیسی یهودا ... - ذوالقرنین - ۲ آذر ۱۳۸۸, ۱۰:۳۲ عصر
RE: گفت و گو با خدا... - atefeh - ۳ آذر ۱۳۸۸, ۰۸:۴۵ عصر
RE: گفت و گو با خدا... - shahlahojati@yahoo.com - ۴ آذر ۱۳۸۸, ۱۰:۲۶ صبح
گفت و گو با خدا... - مشکات - ۵ آذر ۱۳۸۸, ۰۸:۰۶ عصر
RE: گفت و گو با خدا... - امرتات - ۶ آذر ۱۳۸۸, ۰۴:۳۶ عصر
RE: گفت و گو با خدا... - امرتات - ۱۲ آذر ۱۳۸۸, ۰۴:۵۰ عصر
گفت و گو با خدا... - مشکات - ۱۷ آذر ۱۳۸۸, ۰۵:۱۳ عصر
RE: گفت و گو با خدا... - shahlahojati@yahoo.com - ۱۸ آذر ۱۳۸۸, ۱۰:۳۵ صبح
یادداشتی از طرف خدا - مشکات - ۷ بهمن ۱۳۸۸, ۰۷:۲۰ عصر
RE: گفت و گو با خدا... - کبوتر حرم - ۳۰ فروردين ۱۳۸۹, ۰۸:۳۲ عصر
RE: گفت و گو با خدا... - sanazm - ۳ ارديبهشت ۱۳۸۹, ۰۱:۴۴ عصر
RE: گفت و گو با خدا... - ذوالقرنین - ۷ ارديبهشت ۱۳۸۹, ۱۲:۳۰ عصر
RE: گفت و گو با خدا... - مشکات - ۲۱ خرداد ۱۳۸۹, ۱۱:۲۴ صبح
RE: گفت و گو با خدا... - یوسف زهرا - ۲۲ خرداد ۱۳۸۹, ۰۲:۵۵ عصر
RE: گفت و گو با خدا... - مشکات - ۲۳ خرداد ۱۳۸۹, ۰۶:۰۸ عصر
RE: گفت و گو با خدا... - مشکات - ۸ مهر ۱۳۸۹, ۱۱:۲۱ صبح
RE: گفت و گو با خدا... - مشکات - ۴ آبان ۱۳۸۹, ۰۷:۰۰ عصر
RE: گفت و گو با خدا... - مشکات - ۹ دي ۱۳۸۹, ۰۷:۳۴ عصر
RE: من و خدا - یوسف زهرا - ۲۸ ارديبهشت ۱۳۸۹, ۰۶:۴۱ عصر
RE: من و خدا - safirashgh - ۲۸ ارديبهشت ۱۳۸۹, ۰۸:۳۳ عصر
بالهایت را کجا جا گذاشتی ؟ - zeinab - ۲۵ تير ۱۳۸۹, ۰۴:۲۳ عصر
داستان ما و خدا - elham_j - ۵ خرداد ۱۳۹۱, ۱۰:۳۱ صبح
RE: داستان ما و خدا - seyedebrahim - ۵ خرداد ۱۳۹۱, ۱۲:۵۸ عصر
RE: من و خدا - elham_j - ۱ تير ۱۳۹۱, ۱۰:۱۵ عصر
خدای من از کارت دست نکش - آشنای غریب - ۲۰ دي ۱۳۹۱, ۰۸:۲۹ عصر
گفتگو با خدا.... - helma - ۲۷ خرداد ۱۳۹۲, ۱۲:۱۲ صبح
RE: خدای من از کارت دست نکش - آشنای غریب - ۲۱ بهمن ۱۳۹۲, ۱۲:۰۰ صبح
|
کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع:
2 مهمان
2 مهمان
بازگشت به بالابازگشت به محتوا