چرا زندگی را دوست نداشته باشیم...
۷ فروردين ۱۳۹۱, ۰۲:۱۵ عصر
ارسال: #3
|
|||
|
|||
RE: چرا زندگی را دوست نداشته باشیم................
چه حكايت جالبيست... كلمه ى زندگی با"زن" آغاز ميشود... و کلمه ى مردن با"مرد"... پس خواهرم! ببال به خود که آغازگر زندگی هستی... -------------------------------------------------------------- دلنوشته ي يک بانو براي همسرش: ظرفِ انگورها و سيبها و انجيرها را نگاه ميکني و ميگويي: "حواس پرت شدهايهاااااا بانو..." با انگشتهايت اين دو تارِ موي شيطان را ميبري زير روسريِ پُر پَروانهام. سيبها و انگورها و انجيرها را از من ميگيري. ** توي شلوغي اين دقيقههاي پُر مهمان،توي تُند و تُند چاي ريختن و ميوه شُستن و باقلوا چيدن، چه خوب است که حواست به حواسپرتيهاي من هست؛ که هنوز حواست به اين دو تا تارِ موي شيطان... یاعلی
"حسبی الله ونعم الوکیل ولاحول ولا قوة الا بالله ولا اله الا انت سبحـانک انی کُنتُ من الظالمین" |
|||
|
|
پیامهای داخل این موضوع |
چرا زندگی را دوست نداشته باشیم... - nafas - ۶ دي ۱۳۸۹, ۱۱:۰۹ صبح
RE: چرا زندگی را دوست نداشته باشیم................ - hamed - ۹ بهمن ۱۳۹۰, ۰۴:۲۴ عصر
RE: چرا زندگی را دوست نداشته باشیم................ - خادم شهدا - ۷ فروردين ۱۳۹۱ ۰۲:۱۵ عصر
RE: چرا زندگی را دوست نداشته باشیم................ - seyedebrahim - ۷ فروردين ۱۳۹۱, ۰۲:۵۱ عصر
RE: چرا زندگی را دوست نداشته باشیم................ - آشنای غریب - ۳ مهر ۱۳۹۲, ۱۰:۵۵ صبح
RE: چرا زندگی را دوست نداشته باشیم................ - فاطمه گل - ۸ مهر ۱۳۹۲, ۱۱:۱۰ عصر
RE: چرا زندگی را دوست نداشته باشیم................ - hamed - ۱۸ مهر ۱۳۹۲, ۰۸:۳۳ صبح
|
کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع:
1 مهمان
1 مهمان
بازگشت به بالابازگشت به محتوا