ازدواج موفق
۲۳ بهمن ۱۳۹۰, ۱۲:۱۷ عصر
ارسال: #2
|
|||
|
|||
7تناسب ضروری در ازدواج
بسم الله.سلام
هفت تناسب ضروری در ازدواج: ازدواج اگر در چهارچوب درستي نباشد، به جاي اينکه آرامشدهنده باشد آرامش را برهم ميزند و يا به جاي اينکه با کسي رابطه صميمانهاي پيدا کنيم، ممکن است هميشه با او زندگي کنيم، اما کاملا تنها باشيم. بنابراين، بايد در زمان انتخاب همسر چند تناسب کليدي را در نظر بگيريد که در صورت وجود نداشتن هر کدام از آنها، ازدواجتان با خطر از بين رفتن رو به رو مي شود. تناسب خانوادگي شما در بستر خانواده تان شکل ميگيريد. چهارچوب هر خانواده هم با خانواده ديگر فرق ميکند؛ يعني هر خانواده بسته به زمينه فرهنگي و تربيتياي که دارد در فرد تأثير متفاوتي ميگذارد. تا جايي که جان واتسون- پدر روانشناسي- ميگويد: پنجاه نوزاد به من بدهيد و بگوييد چه شخصيتهايي لازم داريد؛ دانشمند، پليس، قاضي، دزد و... چه ميخواهيد؟! من مطابق سفارش شما بيست سال بعد اين افراد را تحويل ميدهم. در واقع او ميخواهد بگويد که تربيت، نقش بسيار پررنگتري از زمينههاي ديگر مثل ژنتيک دارد. اما با وجود نقش مهمي که خانواده در شکلگيري شخصيت فرد ايفا ميکند، اين مسئله در ازدواج هاي امروزي خيلي وقت ها با فرضيه «من قرار است با خودش زندگي کنم، نه خانواده اش!» ناديده گرفته ميشود. گاهي حتي دختر و پسر، همديگر را خارج از بسته خانوادگي ميبينند. مثلا در دانشگاه با هم آشنا ميشوند، در حالي که نميدانند طرف مقابلشان محصول چه خانوادهاي است! اما وقتي کسي ميگويد که ما از نظر خانوادگي بههم ميخوريم، آيا به طور خاص، بستر فرهنگي و شيوههاي تربيتي رايج در خانواده را بررسي کرده و به اين نتيجه رسيدهاست؟ گاهي دو نفر با هم ازدواج ميکنند و از نظر فرهنگي و خانوادگي به هم شبيه هستند، اما شيوههاي تربيتي آنها متفاوت است! مثلا در خانواده پسر، زن جايگاه و ارزشي ندارد. مادر پسر،سي سال است که زندگي کرده ولي هيچچيز متعلق به او نيست و وظيفهاي جز بچه داري و پخت و پز و رُفت و روب نداشته است. پسري که نگاهش به زن اينگونه شکل گرفته اگر با دختري ازدواج کند که در ساختار خانوادهاش مادر محور بوده و تعيين تکليف ميکرده است در زندگي به مشکل برمي خورند. پس اين دو، تناسب خانوادگي ندارند هرچند از نظر سطح تحصيلات و وضعيت مالي شبيه و در يک طبقه باشند. اعتقادات و باورها، جنس محکمي دارند و به خاطر هيچکس نميآيند و بروند. اگردونفر که با هم ازدواج ميکنند، اين تناسب را ندارند، بايد بدانند که اعتقادات تغييري نميکند مگر براساس شناخت. بهعنوان مثال، دختري به حجاب اعتقاد ندارد. پسري با او ازدواج ميکند و ميگويد به خاطر من حجاب بگذار. ممکن است دختر بپذيرد ولي اعتقادي به آن ندارد تناسب فرهنگي فرهنگ يعني بايدها و نبايدهايي که تعيين تکليف ميکند. فرهنگ به ما ميگويد چه چيزي درست است و چه چيزي غلط؟ چه کاري بايد انجام شود و چه کاري نبايد صورت گيرد؟ از آنجا که فرهنگها با هم متفاوت هستند، بايدها و نبايدهاي آنها نيز فرق ميکند. بهعنوان مثال، بايدها و نبايدها در فرهنگ آذريها بسيار متفاوتتر از بايدها و نبايدهاي فرهنگ شماليهاست؛ حتي گاهي نبايد يکي، بايد ديگري است. انسان در فرهنگ خود به طور ناخودآگاه احاطه شده است. از صبح که بيدار ميشويم اين فرهنگ ماست که ميگويد چطور بيدار شويم و با خانواده چگونه رفتار کنيم، چطور حرف بزنيم و چگونه غذا بخوريم و... هيچکاري نيست که به فرهنگ ارتباط نداشته باشد. بنابراين، لازم است که دختر و پسر از نظر فرهنگ اجتماعي به يکديگر نزديک باشند. فاصلههاي فرهنگي زياد، زندگي اين دو را تحتالشعاع قرار خواهد داد. حال اگر 2 نفر همه خصوصياتشان با هم همخواني داشته باشد ولي تناسب فرهنگي نداشته باشند چگونه برخورد کنند؟ اينجاست که بايد از فرهنگ يکديگر آگاه شوند و آن را بپذيرند؛ اين مهم است؛ نه اينکه آن را مسخره کرده و بگويند چه بيخود! اگر اين آگاهي و پذيرش باشد، به گونهاي همفرهنگ ميشوند. تناسب اعتقادي اعتقادات و باورها، جنس محکمي دارند و به خاطر هيچکس نميآيند و بروند. اگردونفر که با هم ازدواج ميکنند، اين تناسب را ندارند، بايد بدانند که اعتقادات تغييري نميکند مگر براساس شناخت. بهعنوان مثال، دختري به حجاب اعتقاد ندارد. پسري با او ازدواج ميکند و ميگويد به خاطر من حجاب بگذار. ممکن است دختر بپذيرد ولي اعتقادي به آن ندارد. حجابي که به خاطر پسر ميآيد، روزي که دختر خاطر پسر را نخواهد و کوچکترين اختلافي پيش آيد، برداشته ميشود. عمل به دستورات ديني بدون پشتوانه اعتقاد فردي تقريبا غيرممکن است. اگر فردي بياعتقاد است، بايد ابتدا با مطالعه و تحقيق به اعتقاد محکمي برسد، نه اينکه به خاطر ديگري اعتقاد ظاهري پيدا کند. طبقه اقتصادي- اجتماعي به انسانها يک نگرش، رفتار و بينش به زندگي ميدهد. بنابراين وقتي دونفر از دوطبقه اقتصادي- اجتماعي متفاوت ازدواج کنند، از نظر نوع نگاه به زندگي خيلي با هم فرق دارند و نگرش آنها به زندگي خيلي متفاوت است؛ به همين دليل دچار مشکلات بسيار ميشوند تناسب اقتصادي- اجتماعي تناسب اقتصاديطبقه اقتصادي- اجتماعي، يک نوع نگرش به زندگي ايجاد ميکند. وقتي دونفر از لحاظ طبقه اقتصادي- اجتماعي با هم فاصله زيادي دارند، نگرش به زندگي و رفتارشان با هم متفاوت است. گاهي آدمهايي متعلق به طبقه اقتصادي- اجتماعي بالا نيستند ولي با فعاليتهاي اقتصادي- اجتماعي به اين طبقه ميرسند و صاحب خانه، ماشين و... ميشوند. اما مردم در يک برخورد يا يک نگاه به آنها ميگويند تازه به دوران رسيده! و اين، نوع رفتار و نگرش آنهاست که مردم را متوجه اين موضوع ميکند. طبقه اقتصادي- اجتماعي به انسانها يک نگرش، رفتار و بينش به زندگي ميدهد. بنابراين وقتي دونفر از دوطبقه اقتصادي- اجتماعي متفاوت ازدواج کنند، از نظر نوع نگاه به زندگي خيلي با هم فرق دارند و نگرش آنها به زندگي خيلي متفاوت است؛ به همين دليل دچار مشکلات بسيار ميشوند. تناسب شخصيتي هر انساني شخصيت ويژه خود را دارد. اگر دو نفر که ازدواج ميکنند، تفاوتهاي شخصيتي زيادي داشته باشند در رابطه خود دچار مشکلات زيادي ميشوند. فرض کنيد فردي از نظر شخصيتي برونگراست و راحت ابراز احساسات و عواطف ميکند و بيشتر دوست دارد در جمع باشد؛ اين فرد با کسي ازدواج ميکند که انساني درونگراست و ابراز احساسات برايش سخت است، حضور در جمع برايش خوشايند نيست و ارتباط برقرار کردن با افراد برايش دشوار است. اين دو در طولانيمدت دچار مشکل ميشوند؛با هم هستند ولي احساس تنهايي ميکنند. جالب اينجاست که در ابتدا به خاطر خصوصيات متضادي که دارند، خيلي جذب همديگر ميشوند ولي به تدريج از هم فاصله ميگيرند چون با هم تناسب ندارند و نميتوانند نيازهاي همديگر را برآورده کنند. تناسب تحصيلي اين تناسب هم نقش مؤثري دارد. اما چون تحصيلات اکتسابي است (يعني اگر امروز نيست فردا ميتواند باشد)، جزء مسائلي است که ميگوييم اگر همه شرايط را دارند و بالقوه ميتوانند ادامه تحصيل دهند، در اين ازدواج مشکلي پيش نميآيد. اگر دختر فوقليسانس و پسر ليسانس است، اشکالي ندارد ولي اصولا بهتر است که هر دو همسطح باشند. گاهي دو نفر از مقطع ليسانس با هم آشنا ميشوند و ازدواج ميکنند. پسر دکترا ميگيرد ولي دختر در همان مقطع مانده است. کمکم از هم فاصله ميگيرند و فضاي فکري آنها بسيار متفاوت ميشود. اين تغيير در جايگاه ها مي تواند زنگ خطري براي زندگي آنها باشد! رضايت والدين اين جا ديگر بحثي از تناسب هاي شما و همسرتان نيست و ماجرا مربوط به تناسب عروس و داماد با خانواده ها مي شود! از آنجا که عدم رضايت والدين تا سالهاي بسيار طولاني و حتي تا آخر زندگي تأثير خود را دارد، خوب است که دو نفري که ميخواهند ازدواج کنند، حتما خانوادههايشان راضي باشند و اگر نيستند بايد آنها را متقاعد کرد. بايد دلايل مخالفت را دانست چرا که اغلب تجربه آنها باعث ميشود که دلايل درستي را مطرح کنند و نبايد عدم رضايت را سرسري گرفت و باز هم اگر برخلاف همه تلاشها راضي نشدند، بهتر است تا گرفتن رضايت صبر کنند يا به ازدواج ديگري فکرکنند. یاعلی "حسبی الله ونعم الوکیل ولاحول ولا قوة الا بالله ولا اله الا انت سبحـانک انی کُنتُ من الظالمین" |
|||
|
|
پیامهای داخل این موضوع |
ازدواج موفق - boshra - ۲ دي ۱۳۸۹, ۱۱:۰۹ عصر
7تناسب ضروری در ازدواج - خادم شهدا - ۲۳ بهمن ۱۳۹۰ ۱۲:۱۷ عصر
RE: ازدواج موفق - hamed - ۲۶ مرداد ۱۳۹۱, ۱۰:۴۸ صبح
RE: ازدواج موفق - ترنم بهاری - ۴ مهر ۱۳۹۱, ۱۰:۱۵ صبح
RE: ازدواج موفق - هُدهُد صبا - ۱۴ خرداد ۱۳۹۴, ۱۰:۲۰ عصر
|
کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع:
1 مهمان
1 مهمان
بازگشت به بالابازگشت به محتوا